ب )چرایی پرداختن به این موضوع ( قاسطین ) پیش از ناکثین
در بخش دوم این بحث ( قاسطین یک ) به این موضوع اشاره خواهد کرد که چرا به مقوله ی قاسطین مقدم بر مقوله ی ناکثین پرداخته می شود. همانطور که گذشت این مقال با توجه به مسایل و مسکلات پیش آمده برای حضرت علی ع در شروع و مدت زمان خلافتش به پیش می رود تا انشاءالله به نتیجه ی مطلوب برسد؛ و نه بر پایه ی جنگهای ایجاد شده برای وی . به هر جهت پاسخ را باید در منابع مربوطه از جمله منبع مورد استناد این بحث[1] که خود بر گرفته از منابع پیشینیان است، پی گرفت.
« پس از کشته شدن عثمان و بیعت مردم با حضرت علی ع و سخنرانی وی مرتبط با این بیعت[2] و آگاه کردن آنان از آهنگ سفر به عراق؛ عموم مردم به جز سه نفر با وی برای رفتن به عراق همراه بودند.[3] علی ع سپس کارگزاران خود را به شهرها [4]گسیل و روانه داشت که از جمله ی آنها حکومت دادن سهل بن حنیف بر شام بود. و چون او به تبوک رسید سربازان معاویه پس از استقبالش او را باز گرداندند. با بازگشت وی نزد حضرت علی ع ، برای آن حضرت روشن شد که معاویه[5] مخالفت می کند و مردم شام با وی بیعت کرده اند. طلحه و زبیر هم با کسب اجازه از حضرت علی ع به حج ( عمره) رفتند...[6] » .
آنچه از این گزیده بر می آید نخست این که پس از بیعت مردم با حضرت علی ع، ایشان نیز به عنوان امیر مومنین برابر شیوه ی خلفای قبل به عنوان یک حق عمل نموده و لذا بر ولایات اسلامی والیانی را مشخص و گسیل کرده است. امری که فی نفسه با مقوله ی حاکمیت و حکمفرمایی در هر زمان و مکان با هر شیوه اش عام و رایج است. بدین نحو که حاکم جدید تحت هر عنوانی با نظر داشت شرایطی و اینکه شیوه ی حکومتی کدام است همکاران خود را برای امور سپرده و تعریف شده برای او در قلمرو حاکمیتی اش معرفی و نصب می کند و ... دوم این که حضرت علی ع کسانی از بیعت کنندگان را که او را برای سفر به عراق همراهی نکردند را به حال خودشان رها نمود و به اصطلاح برای عقیده شان احترام قائل شد[7]. و سوم این که در این روش حاکمیتی و خلافت ایشان؛ اولویت امر دادن حکومت به افراد بر دیگر سرزمین های اسلامی بوده است. یعنی او هر گز جنگ را برای اعمال خلافت و یا حاکمیت بر مسلمین آن هم بر اساس بیعت مردم با او مقدم بر دیگر امور متعارف خلافت و حکومت داری مسلمین مقدم ندانسته است. و چهارم این که آنچه که باعث شده تا وی پس از عراق قصد شام نماید سرپیچی معاویه از دستور و تصمیم وی بوده مبنی بر اینکه حکومت را بر این اساس که او خلیفه ی مسلمین است و مردم با وی بیعت کرده اند تحویل سهل بن حنیف کارگزار آن حضرت برای سرزمین شام نداده و او را توسط سربازانش بازگردانده است. در واقع معاویه خود را کماکان آن هم به واسطه ی انتصاب خلفای پیشین حاکم شام می دانست و از این جهت با علی ع بیعت ننمود. امری که باعث شد تا آن حضرت در ادامه نامه ای را بهمراه پیکی بدین مضمون برایش بفرستد :
« اما بعد؛ از داستان کشته شدن عثمان و جمع شدن مردم برای بیعت با من و اتفاق و هماهنگی ایشان آگاه شده ای. اکنون یا تسلیم شو و بیعت بپذیر یا آماده ی جنگ باش » .[8]
همانطور که از محتوای نامه بر می آید حضرت علی ع باز تسلیم شدن و بیعت پذیرفتن معاویه را مقدم بر تهدید به جنگ با وی دانسته است. پنجم و نتیجه ی مهمتر این که حضرت علی ع کسانی را که با توجیهات و بهانه های گوناگون او را در رفتن به عراق آن هم در این زمینه همراهی نکردند و یا او را از آن سفر نهی کردند را به حال خودشان واگذاشت [9]و در واقع به خاطر این عملشان نه متعرض آنان شد و نه اینکه مجبورشان کرد تا او را در این سفر همراهی کنند.
پ )نتیجه گیری این مبحث ( قاسطین یک )
Ü اما آنچه که باعث شد تا آن حضرت راه شام را نیز در پیش گیرد همین موضوع سرپیچی معاویه از دستور او به عنوان خلیفه ی مسلمین و امیر مومنین بود. که در واقع می شود از آن با نام " غصب حاکمیت سرزمین اسلامی شام " یاد و تعبیر کرد. به عبارت دیگر از این جا بود که موضوع " قاسطین " شکل گرفت. آنهم به عنوان نخستین گروهی که در عمل اندیشه ی خود را بروز داد و آشکار کرد که تا چه اندازه شیفته ی حکومت و قدرت است و از این لحاظ رو در روی خلیفه ای که پس از قتل عثمان مردم با وی بیعت کرده اند می ایستد و تصمیماتش را وقعی نمی نهد و راه جابرانه ی خود را ادامه می دهد و ... روشنتر این که تا زمان این برخورد معاویه با تصمیم حضرت علی ع به عنوان خلیفه ی مسلمین؛ تنها اتفاقاتی که رخ داده بود همان همراهی نکردن برخی بیعت کنندگان با توجیهات خود همچون این که طرف مقابل از موحدین است و ... یا به عمره رفتن برخی همچون طلحه و زبیر با اجازه ی حضرت علی ع بود. یعنی تا پیش از سرپیچی و مخالفت معاویه و در واقع شکل گیری مقوله ی قاسطین، هنوز اندیشه ی ناکثین دست کم خود را نشان نداده بود؛ و Ü بنابراین در این جاست که روشن می شود که چرا بررسی مبحث " قاسطین " بایستی مقدم بر دیگر مقولات دوران خلافت حضرت علی ع به ویژه مرتبط با مقوله ی " ناکثین " قرار می گرفت. آری قاسطین و در راس آنها معاویه از جنبه ی عملی نخستین کسانی بودند که مقابل حضرت علی ع ایستادند و بنابراین او عزم آن نمود تا با سفر به عراق[10] و گرفتن بیعت از آنان راهی شام برای مقابله با معاویه و در واقع " قاسطین " شود. اما آنچه که در این راه مانع شد؛ پیدایش و آشکار شدن اندیشه ی بیعت شکنان یعنی " ناکثین " بود. و باز تاکید این که روشن می شود که شکل گیری " قاسطین " مقابل خلیفه ی " مقسطی " همچون علی ع دست کم در عمل پیش از شکل گیری " ناکثین " و بعد از آن " مارقین " بوده است.
[1] - جنگ های حضرت علی ع یا نبرد با ناکثین ، قاسطین، مارقین. تهیه و تنطیم سید مهدی شمس الدین.چاپ اول/ 1372. چاپ و نشر قدس.
[2] - " ای مردم شما با من همانگونه که با کسان پیش از من بیعت شده است بیعت کردید و حق اختیار پیش از ییعت است و چون بیعت انجام پذیرد دیگر حق خیار وجود ندارد. وظیفه ی امام پایداری و وظیفه ی رعیت تسلیم است و این بیعت همگانی است و هر کس آن را رد کند از اسلام اعراض کرده است و این بیعت یاوه انجام نگرفته است. " ص 10/ کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین...
در متن فوق سخن از اختیار به میان آمد و روشن است که طی تعبیر و به عبارتی دیگر تحلیلی می توان گفت که به احتمال زیاد و با توجه به عینی بودن آن, حضرت به این امر اشاره داشته که شما مردم خودتان آمدید و پس از کشته شدن خلیفه ی سوم از من خواستید که خلیفه شوم و لذا چون من پذیرفتم شما هم با من بیعت کردید؛ پس حال که بیعت کردید دیگر حق سرپیچی از این بیعت را ندارید که مثلن بخواهید آن را بدون دلیل بشکنید و ... چرا که با سه خلیفه ی پیشین نیز بیعت شد و همه بدان پایبند بودند. اما طی تحلیلی دیگر شاید بتوان گفت که منظور حضرت این بوده که شما از آن جهت پس از بیعت حق اختیاری نه تنها فقط به واسطه ی نفس بیعت؛ بلکه به جهت این که خود به اراده و انتخاب خویش آمدید و مرا خلیفه کردید و بیعت بستید برایتان نیست؛ زیرا که می دانیم در زمان سه خلیفه ی پیش از حضرت علی ع، مردم یا بواسطه ی تصمیم سقیفه با ابوبکر بیعت کردند و یا پس از آن به واسطه ی انتخاب خلیفه ی اول با خلیفه ی دوم یعنی عمر ابن خطاب بیعت کردند و یا آنکه با خلیفه ی سوم یعنی عثمان نیز بواسطه ی رای شورای انتخابی خلیفه ی دوم بیعت کردند. یعنی مردم در زمان خلفای قبل از حضرت علی ع ( ابوبکر،عمر و عثمان) تنها بیعت کننده بودند؛ در حالی که بیعت مردم با علی ع ناشی از تصمیم و انتخاب و خواست خود همان مردم بیعت کننده با وی پس از قتل عثمان بوده است به نحوی که ایشان خلیفه ی مسلمین و امیر المومنین شود. حال باید دید که علی ع چه کسی بوده است. اگر کمی به عقب برگردیم خواهیم دید که او کسی است که حدود بیست و پنج شش سال قبل از این بعیت دستش توسط پیامبر مکرم اسلام حضرت محمد ص به عنوان مولای مومنین پس از خود آنهم به واسطه ی وحی ( آیه ی 67 سوره ی فرخنده ی مائده ) در حجة الوداع بالا رفته بود و همه ی حاضران در رخداد غدیر از جمله سه خلیفه ی پیش از او با وی بیعت کرده بودند، اما پس از رحلت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی ص اوضاع با ایجاد سقیفه طوری دیگر رقم خورد و ... تا اینکه پس از بیست و پنج سال باز بسیاری از همان مردم با آمدن حق، با او یعنی حضرت علی ع بیعت کردند. البته در آنجا و در محضر رسول خدا به عنوان امام مومنین و در این جا به عنوان خلیفه. در حالی که ایشان در هر مرحله امام بودند چرا که برگزیده ی خداوند یکتا به عنوان جانشین بلافصل پیامبر مکرم اسلام ص بودند. آری و باری می شود گفت که مقولاتی همچون ناکثین و قاسطین که حضرت علی ع در دوران محدود خلافتش با آنها روبرو بود و در این بین مقوله ی مارقین نیز بدان افزوده شد و وی در مقام خلیفه مسلمین و امام مومنین که مهاجر و انصار و دیگر مردم از تابعین با وی بیعت بسته بودند؛ با این سه گروه ناچار به کارزار شد؛ در واقع پس از رحلت پیامبر مکرم اسلام ص خود را بروز داد و ... (والله اعلم).
[3] - سعد ابن ابی وقاص. عبدالله بن عمر بن خطاب. محمد بن مسلمه انصاری/ کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... ص 10 پاراگراف سوم .
[4] - ولایات اسلامی تحت خلافت خلفای پیشین.
[5] - در این هنگام ( شروع خلافت علی ع ) معاویه ابن ابی سفیان حاکم شام بود هفت سال از سوی عمربن خطاب و در تمام مدت حکومت عثمان از سوی او در شام حکومت می کرد . کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... ص 10 پاراگراف سوم .
[6] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... /صص 10- 11
[7] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین.../ ص 14 پاراگراف سوم .
[8] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین...صص 11- 12 .
[9] - سعد ابن ابی وقاص. عبدالله ابن عمربن خطاب، محمد بن مسلمه انصاری ، اسامه بن زید عقبة بن عامر. کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 10 و 13- 15 .
[10] - چرا که حضرت علی ع اموال و مردان را در عراق می دانست و مردم شام را در حال شورش. پس دوست می داشت که نزدیک آنان باشد. کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... ص 15 پاراگراف پایانی.
« و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما ص فإن بغت إحداهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفیءَ إلی امرالله ج فان فآءت فاصلحوا بینهما بالعدل و أقسطوا ص ان الله یحب المقسطین . انما المؤمنون اخوة فأصلحوا بین اخویکم ج و اتقوالله لعلکم ترحمون (9 - 10حجرات) » . مرتبط با بحث اخیر و برابر این آیه ها این که خداوند یکتا در جای دیگری که دستور به قسط و دادگری می دهد آنجاست که مومنین بیایند و بین دو طایفه از گروندگان که میان آنها جنگ و کشت و کشتار در گرفته است را به نحو مقتضی صلح و سازش دهند و در این راه البته بر اساس عدالت به پیش بروند و نه جز آن. که همانا او دادگران و مقسطینی را که بر اساس دستورات و آیاتش رفتار نمایند را دوست دارد. به هر جهت این دستور خداوند یکتاست تا مومنین که برادر یکدیگر هستند بین آنها سازش ایجاد کنند و از خدا بپرهیزند اگر در پی برخورداری از رحم و مهربانی او هستند.
« لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجواکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ج ان الله یحب المقسطین. ( 8 ممتحنه ) » .و این آیه باز می رساند که خداوند یکتا از چه جهت مقسطین و داد ورزان را دوست دارد. آری از آن جهت که با کسانی که از دوستی با آنان منع نشده اند، به عدالت رفتار می کنند. در واقع خداوند یکتا در این آیه بیان می فرماید که او مومنین را از دوستی با چه کسانی نهی نمی کند. و در عین حال از سوی دیگر می فرماید که مومنین باید در رابطه با چنین گروهی با قسط و عدالت رفتار نمایند؛ همانگونه که در آیه ی 9 همین سوره یعنی ممتحنه به روشنی بیان می فرماید که او مومنین را از چه کسانی نهی می کند : « انما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و اخرجوکم من دیارکم و ظاهروا علی اخراجکم ان تولوهم ج و من یتولهم فاولائک هم الظالمون. ( 9 ممتحنه ) » .
« و ان خفتم ألا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع ص فان خفتم الا تعدلوا فواحدة أو ما ملکت أیمانکم ج ذالک أدنی ألا تعولوا. ( 3 نساء با توجه به آیه ی 2) » . // « و لله ما فی السماوات و ما فی الارض ج و کان الله بکل شیءٍ محیطا. و یستفتونک فی النساء ص قل الله یفتیکم فیهن و ما یتلی علیکم فی الکتاب فی یتامیَ النساء التی لا تؤتونهن ما کتب لهن و ترغبون ان تنکحوهن و المستضعفین من الولدان و أن تقوموا للیتامی بالقسط ج و ما تفعلوا من خیر فإن الله کان به علیما. ( 126- 127 نساء با توجه به آیات124- 134 » . این آیات کریمه می رساند از آنجا که خداوند یکتا محیط به همه چیز است؛ پس مرتبط با یتیمان نیز باید با قسط و داد رفتار کرد و نه جز آن.
« و اذا فعلوا فاحشة قالوا وجدنا علیها آباءنا و الله امرنا بها ق قل ان الله لا یأمر بالفحشا ص أتقولون علی الله ما لا تعلمون. قل امر ربی بالقسط ص و أقیموا وجوهکم عند کل مسجد و ادعوه مخلصین له الدین ج کما بدأکم تعودون. ( 28-29 اعراف با توجه به آیات11-30 ) » . برابر این آیات باید دانست که خداوند یکتا تنها دستور به قسط و عدل می دهد و نه امری همچون فحشا. و این باز یعنی اهمیت و جایگاه مقوله ی قسط در دین و در نزد باریتعالی. و دیگر اینکه نباید خود را به نادانی زد و برای توجیه کارهای بد همچون فحشا که دست کم خلاف عقل می باشد، سنت پیشینیان را به رخ کشید. هر چند که پیروی سنت پیشینیان نتیجه ای جز این ندارد. پس باید در هر مساله ای تنها پیروی سنت خداوند را بر اساس آیاتش نمود و نه جز آن. آیاتی که بر بنده و فرستاده اش حضرت محمد ص که در تشهد نمازهای پنجگانه ی روزانه می خوانیم؛ فرو فرستاده شده و در قرآن مجید مندرج و مسطور می باشد و در دسترس همه است. فقط باید بدان ایمان آورد.
« و أقیموا الوزن بالقسط و لا تخسروا المیزان. ( 9 رحمان) ». این آیه در ادامه ی مطلب قبل می رساند که خداوند یکتا دستور به بر پا داشتن ترازوی عدل هنگام توزین چیزها و دوری از کم فروشی در میزان داده است. چه آنکه او آسمان را بر افراشته و میزان را وضع نموده است : « و السماء رفعها و وضع المیزان. الا تطغوا فی المیزان . ( 7-8 رحمان با توجه به آیات تمامی این سوره) » . و این بدان معناست که خداوند یکتا با وضع میزان به نوعی همه ی آفرینش و آفریده ها را بی هیچ کم و کاستی آفریده و اندازه ای برای هر کدامشان قرار داده است. آنگونه که می بینیم. پس با توجه به این امور و قرار داده شدن مقوله ی وضع میزان توسط خداوند یکتا? بایسته است که نوع انسان نیز به تبعیت از او و به عنوان جانشین وی روی زمین، مراعات میزان را بنماید و از این دستور سرپیچی و سرکشی نکند. چه آنکه نگه نداشتن میزان و برابر آن رفتار نکردن و در واقع کم فروشی تبعات خود را دارد، زیرا که این کار از گناهان بزرگ و کبیره است؛ که برابر داستان حضرت شعیب ع و قومش که در قرآن آمده و در این مقال نیز اشاره ای بدان شده؛ به خاطر گوش نکردن آیات خدا و فرمان نبردن از رسولش مورد عذاب خدا واقع شدند. پس مرتبط با این مقوله، مومنین از ترازو داران باید آیات الاهی را چراغ راه خود قرار دهند تا از خشم خدا در امان بمانند که سنت خدا در مورد هیچ فرد و قومی تغییر ندارد.
« لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط ص و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب ج ان الله قوی عزیز. ( 25 حدید ) » . و این آیه را می شود ادامه ی مطلب اخیر دانست مبنی بر اینکه خداوند یکتا هدف و منظور از فرستادن رسولانش با معجزات و بینات و نیز فرو فرستادن کتاب و میزان همراه آنان را این می داند تا مردم دستوراتش را همانطور که در آیات سوره ی مبارکه ی رحمان رفت انجام داده و بر پا دارنده ی قسط و عدل باشند. البته خداوند یکتا در ادامه ی این آیه هدف از فرو فرستادن آهن را نیز بیان فرموده است.
« و لکل امة رسول ص فإذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط و هم لا یظلمون . ( 47 یونس ) » . // « ولو ان لکل نفس ظلمت ما فی الارض لافتدت به ق و اسروا الندامة لما رأو العذاب ص و قضی بینهم بالقسط ج و هم لا یظلمون. ( 54 یونس با توجه به آیات 48- 65 ) » . و برابر این آیات کریمه باز اینکه باید دانست که خداوند یکتا هم در هر دو گیتی بین مردم به قسط و عدل رفتار می نماید. بدون این که به کسی ستمی شود. البته همان طور که در آیه ی 47 یونس آمده خداوند برای هر قومی رسولی قرار می دهد و سپس با آن قوم بر اساس قسط با آنان رفتار می نماید.در واقع این رفتار برخاسته از عمل و عقیده ی افراد و اقوام می باشد که نتیجه ی آنها را می بینند.
« و نضع الموازین القسط لیوم القیامة فلا تظلم نفس شیئا ص و ان کان مثقال حبة من خردل أتینا بها ق و کفی بنا حاسبین.( 47 انبیا) » . و مکمل بحث اخیر مبتنی بر این آیه اینکه خداوند یگانه برای آخرت ترازوی قسط و عدل رانهاده تا بدان وسیله پاداش یا کیفر اعمال انسانها را بدهد بدون این که باز به کسی ستمی شود. و همینطور است در این رابطه این آیه ی کریمه : « الیه مرجعکم جمیعا ص وعدالله حقا ج انه یبدؤا الخلق ثم یعیده لیجزی الذین آمنوا و عملوا الصالحات بالقسط ج والذین کفروا لهم شرابٌ من حمیم و عذاب الیم بما کانوا یکفرون. ( 4 یونس ) » . که برابر این آیه ی کریمه به صراحت روشن می شود که بازگشت همه به سوی خداست. یعنی کسی حتا به دنیا رجعت و برگشتی ندارد. و این وعده ی خداوند سراسر حق است که پس از آفرینش دوباره به سوی خود باز می گرداند تا مومنین و کنندگان کارهای شایسته را بر اساس قسط و عدل پاداش دهد و کفار را به خاطر کفرشان برخوردار از عذاب دردناک و شراب جهنم نماید. و این یعنی اهمیت ایمان و انجام کارهای شایسته و نه جز آن .
« و لا تقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده ج و اوفوا الکیل و المیزان بالقسط ص لا نکلف الا وسعها ص و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذاقربی ص و بعهدالله اوفوا ج ذالکم وصاکم به لعلکم تذکرون.( 152 انعام با توجه به آیات 151-153) » . برابر بخشی از این آیه خداوند یکتا دستور می دهد که مشمولین امر در ترازو داری[1] جانب عدالت و قسط را مراعات نمایند که در غیر این صورت این کار از محرمات است[2] . و بدینگونه است مرتبط با این موضوع این که خداوند یکتا آنچه را که از گناهان است و در نزدش مکروه و ناپسند را این دانسته است که باز مشمولین امر هنگام وزن کردن و کشیدن چیزها، مراعات ترازوی درست و صادقانه مبتنی بر عدالت را نکنند. به عبارت دیگر خداوند یگانه دستور به نگهداشتن پیمانه هنگام توزین و کشیدن آن می دهد. « و اوفوا الکیل اذا کلتم وزنوا بالقسطاس المستقیم ج ذالک خیر و احسن تأویلا. ( 35 اسرا با توجه به آیات 21-39 [3]) . »
3 / الف ) نتیجه گیری مبحث قاسطین و مقسطین و ... تا حال
1- بر آیند این مباحث اینکه خداوند یکتا اهمیت مقوله ی "قسط" را طی آیاتش در قرآن کریم فرو فرستاده شده بر پیامبر مکرم اسلام ص بیان می فرماید و اینکه کسی که مرتبط با این مقوله عمل ننماید و تسلیم امر الاهی نباشد لذا از "قاسطین" است. و بدیهی است که هر گروه نتیجه ی "مقسط" یا "قاسط" بودن خود را در دو سرا خواهد دید.
2- اما برآیند دیگر اینکه این واژه ی "قاسطین" که بر روی گروهی از مخالفین حضرت علی ع در زمان خلافتش نهاده شده؛ و همچنین هم ریشه ها و مترادف های آن همچون قسط، مقسط و اقسط که مقابل قاسط است در قرآن کریم آمده و بدانها اشاره شده است.
3 - آری تمام این ها اهمیت مقوله ی "قسط" است و نتیجه ی مراعات آن. چه آنکه خود خداوند یکتا نیز همانطور که برابر آیاتش بدان دستور می دهد؛ در دو دنیا نیز منطبق بر کردار انسانها در کیفر یا پاداش دادنشان باز برابر همان آیاتش که در قرآن آمده است رفتار می نماید. حال این بستگی به این دارد که فرد در این جهان از " قاسطین " بوده باشد یا از " مقسطین ".
4- و باز اینکه اگر خداوند یکتا این همه حتا مرتبط با دشمنان دستور به این می دهد که با آنان نیز با قسط و عدل رفتار شود؛ بدان جهت است که به واسطه ی این عمل، آنها آگاه شده و به یاری و اذن خداوند وارد دین رإفت یعنی اسلام شوند.
5- و بالاخره این که با توجه به این مطالب مبتنی بر آیات خداوند؛ روشنتر می شود که دادگر نمی تواند به عنوان معنایی از معانی قاسط باشد. و این معنا تنها برای مقسط کاربرد دارد. در واقع "قاسط" کلمه ای نیست که در دل خود معانی متضاد داشته باشد آنگونه که در برخی فرهنگ نامه ها یا دیگر منابع جهت تحلیل این واژه و جنگ صفین آمده است.
[1]- این که برای اهمیت امر باید دانست که دستور به ترازو داری بر اساس عدل توسط خداوند یکتا؛ از رسالت حضرت شعیب ع مرتبط با قومش بوده است.چرا که این قوم راه کم فروشی را پیشه ی خود کرده بودند. « و یا قوم اوفو المکیال و المیزان بالقسط ص و لا تبخسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین. بقیت الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین ج و ما انا علیکم بحفیظ . ( 85- 86 هود با توجه به آیات 84-94) ». به هر جهت این قوم به خاطر عدم گوش دادن به آیات الاهی، ابلاغ شده توسط حضرت شعیب ع مورد عذاب و خشم خداوند واقع شدند. و لذا اینجاست که پی به این موضوع برده می شود که چرا دوری از عدالت در ترازو داری از محرمات می باشد. نتیجه این که مشمولین امر از کسبه و ترازو دارها نباید کم فروشی را پیشه ی خود کنند که آن از گناهان بزرگ است و برابر آیات قرآن کریم در این زمینه ، قوم مدین به خاطر کم فروشی با آنکه رسول الاهی حضرت شعیب ع آیات خدا را بدانان می رسانید؛ مورد خشم و غضب خداوندی واقع شدند. و همینطورا ست در این رابطه و مرتبط با سرگذشت و سرانجام این قوم به خاطر کم فروشی آیه ی 182 شعراء با توجه به آیات 176-191 .
[2] - که مراعات تمام این ها و دوری از محرمات؛ راه مستقیم و راست خداوند است که در نمازهای پنجگانه می خوانیم و از او می خواهیم که ما را بدان راه هدایت نماید. پس یکی از شرایط راهنمایی شدن به راه راست خداوند، در گرو دوری از محرمات است که از جمله ی آنها این است که مبادا در امور بر اساس عدالت سخن نگفته و یا رفتار ننماییم و ... حتا اگر در ارتباط با نزدیکانمان باشد. پس باید در واقع بر اساس قسط و عدل و داد سخن گفته و رفتار کنیم تا به یاری حق به راه راست او راهنمایی شویم. « ... و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذاقربی ... ( 152 انعام ) » .
[3] - و البته با نظر داشت آیه ی 182 شعراء که شرح آن گذشت.
گفتار نخست : قاسطین ( 1 )
در این بخش موضوع از دو جنبه مورد بررسی و واکاوی قرار می گیرد:
الف ) از جنبه ی معانی اصطلاحی و کاربردی واژه ی قاسطین.
ب ) تبیین فشرده ی چرایی پرداختن به این موضوع پیش از ناکثین.
الف ) معنای اصطلاحی قاسطین بر اساس فرهنگ نامه ها
در فرهنگ نامه های فارسی مراجعه شده به آنها، این اصطلاح این گونه معنی شده است:
قاسط یعنی 1- جابر، ستمکار، بیدادگر. 2 – بازگردانده از حق. 3- عادل، دادگر. جمع قاسطین[1].
قاسط یعنی، جابر و ستمکار و بر گردنده از حق[2].
1 / الف )واژه ی قاسط ؛ معنی اصطلاحی و کاربردی اش به همراه مترادف های آن در قرآن کریم
« و أنا منا المسلمون و منا القاسطون ص فمن اسلم فاولائک تحروا رشدا. و اما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا. و ألواستقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماءً غدقا. لنفتنهم فیه ج و من یعرض عن ذکر ربه یسلکه عذابا صعدا. (14-17 جن ) » . با توجه به آیات قبلی این سوره و برابر این آیات ، که زبان حال اجنه است ؛ نخست روشن می شود که قاسط یعنی کسی که مقابل مسلمان و مسلمانی است و لذا هر گروه هم نتیجه ی کار خود را خواهد دید. و دوم این که اگر قاسط در فرهنگ نامه های فارسی به ستمکار و جابر و برگردنده ی از حق ترجمه شده است؛ کاملن با واژه ی قرآنی آن همخوانی دارد. آنهم فقط با این معانی اش و نه غیر آن. یعنی کلمه ی قاسط نمی تواند به معنای عادل و دادگر نیز باشد آنگونه که در جزء سوم از تعریف این اصطلاح در فرهنگ نامه ی معین بشرح فوق آمده است. زیرا خداوند یکتا هر گز نسبت به بندگانش ستمگر نیست به نحوی که اگر قاسط را به معنای دادگر نیز بگیریم؛ لذا او بیاید و در آیه ی فوق الذکر چنان سرانجام بدی را برایش منظور و بیان نماید. چه آنکه در بین نوع بشر نیز اگر یک نفر به عادل بودن شهره باشد؛ اگر کسی به او آفرین نگوید، دست کم در ظاهر هم که شده نفرینش نمی کند حتا اگر از مخالفین او باشد بلکه تحملش میکند تا روزی که او دیگر میانشان نباشد. و سوم این که اگر این اصطلاح بر روی مصادیق آن در زمان حضرت علی ع نامگذاری شده ،در قرآن کریم نیز بدان اشاره گردیده است. پس قاسط یعنی کسی که تسلیم امر خدا نشده است. و مسلمان آن کسی است که علاوه بر شهادت به یگانگی خدا، رسالت رسولش را نیز تصدیق کرده و به تمام آیات الاهی اعم از موضوعات رسالت و نبوت و آخرت و فرشتگان و امامان و ... ایمان آورده و تسلیم امر و حکم خداوند یکتاست و نه غیر او . خواه جن باشد که واژه ی قاسط بودن پیرامون قائلین و عاملین به آنها که شیطان به عنوان دشمن آشکار آدمی در راس آنهاست به کار رفته است و خواه اِنس یعنی همنوع باشد. به هر جهت هر گروه اعم از مسلم یا قاسط از جن و انس نتیجه ی کار خود را خواهد دید. چهارم اینکه اگر نیک نگریسته شود دیده خواهد شد که این واژه برای اجنه به کار رفته است و کسی از آدمیان قاسط می شود که به نوعی از آنان تاثیر پذیرفته باشد.
2/ الف ) جایگاه و اهمیت واژه های قسط ، اقسط و مُقسِط در قرآن کریم
« یا ایها الذین آمنوا اذا تداینتم بدَین الی اجل مسمیً فاکتبوه ج و لیکتب بینکم کاتب بالعدل ج و لا یأب کاتب ان یکتب کما علمه الله ج فلیکتب ولیملل الذی علیه الحق و لیتق الله ربه و لا یبخس منه شیئا ج فإن کان الذی علیه الحق سفیها او ضعیفا او لا یستطیع ان یمل هو فلیملل ولیه بالعدل ج واستشهدوا شهیدین من رجالکم ص فان لم یکونا رجلین فرجلٌ وامرأتان ممن ترضون من الشهداء ان تضل احداهما فتذکر احداهما الاخری ج و لا یأب الشهداء اذا ما دعوا ج و لا تسئموا ان تکتبوه صغیرا او کبیرا الی اجله ج ذالکم اقسط عندالله و اقوم للشهادة و ادنی ألا ترتابوا إلا ان تکون تجارةً حاضرة تدیرونها بینکم فلیس علیکم جناح ألا تکتبوها ق و اشهدوا اذا تبایعتم ج و لا یضار کاتب و لا شهید ج و إن تفعلوا فإنه فسوق بکم ق واتقوالله ص و یعلمکم الله ق والله بکل شیءٍ علیم. (282 بقره ) ». برابر این آیه خداوند یکتا به مومنین دستور می دهد تا به هنگام دادن قرض، نوشته ای میانشان باشد. چرا که این امر نزد خدا پسندیده تر و به عدالت نزدیکتر و در عین حال پایدارتر است. از آن جهت که از هرگونه شک و ریب و به اصطلاح منکر آن شدن یا به تاخیر انداختن در باز پس دادن یا اصلن باز پس ندادن آن به خاطر نبودن هیچ دست نوشته یا گواهی و ... که کدورتهای کوتاه و دراز مدت و ... را در پی دارد، جلوگیری می نماید. پس خداوند یکتا انجام این عمل را هنگام دادن قرض توسط مومنین به یکدیگر؛ نزد خود " اقسط " و پسندیده تر می داند، تا این که آنان فقط بر اساس اعتماد به پیش بروند. در واقع برای هر کاری برابر سنت آفرینش اسبابی قرار داده شده است و لذا اگر کسی برای نمونه مرتبط با این آیه عمل نکرد و دچار زیان گردید؛ بایسته است که تنها و تنها خود را سرزنش نماید چرا که پیروی دستور خداوند را ننموده است. هر چند که خداوند یکتا به لحاظ دانایی و توانایی اش؛ آن بدهکار یا قرض گیرنده ی خاطی را نیز به سزای عملش خواهد رسانید. پس همان بهتر که مومنین بر اساس آیات خدا عمل نمایند تا دچار خسران و زیانکاری نشوند. نکته ی دیگر اینکه خداوند یکتا در اوایل آیه به واژه ی عدل در دو جا تکیه و تصریح دارد یکی اینکه کاتب باید این سند را به عدل بنویسد از آنچه که خدا به او آموخته است و دوم اینکه ولیّ یک فرد سفیه یا ضعیف که توان امضا ندارد باید از طرف چنان فردی به عدل آن سند را امضا کند و تمام اینها یعنی اهمیت عدل که نباید از آن عدول کرد. والله اعلم
« ادعوهم لآبائهم هو أقسط عندالله ج فإن لم تعلموا آباءهم فإخوانکم فی الدین و موالیکم ج و لیس علیکم جناحٌ فیما أخطأتم به ولکن ما تعمدت قلوبکم ج و کان الله غفوراً رحیما . ( 5 احزاب با توجه به آیات 1-6 ) » . و این باز یعنی اینکه از جمله مواردی که خداوند یکتا مراعات آن را نزد خود عادلانه تر و پسندیده تر می داند این است که فرزند خوانده ها به نام پدرانشان خوانده شوند و نه جز آن .
« شهدالله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوا العلم قائما بالقسط ج لا اله الا هو العزیز الحکیم . ( 18 آل عمران ) » . باز به لحاظ اهمیت موضوع، برابر این آیه ی کریمه نخست این که پس از خود خداوند و سپس فرشتگان او، این صاحبان دانش هستند که به یگانگی او گواهی می دهند. در واقع لازمه ی گواهی دادن به یگانگی خداوند توسط نوع انسانْ " دانش " می باشد. اما مهمتر از این مقوله یعنی برخورداری از دانش جهت شهادت به یگانگی خداوند، این است که چنین صاحبان دانشی در عین حال برپادارنده ی " قسط " و در واقع دادگر باشند. جان کلام این که پس از شهادت خداوند به یگانگی خویش و نیز شهادت فرشتگانش به این امر؛ از بنی آدم تنها صاحبان دانش از دادگران و برپادارندگان عدل و داد هستند که می توانند به یکتایی خداوند یگانه شهادت و گواهی دهند که در راس آنها فرستادگان و پیامبرانش و سپس برگزیدگان او از امامان و دیگر بندگان برگزیده ی او می باشند. و این است اهمیت و نتیجه ی مقوله ی قسط و میانه روی در امور بر اساس عدل.
« ان الذین یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین بغیر حق و یقتلون الذین یأمرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم. اولائک الذین حبطت اعمالهم فی الدنیا و الاخرة و ما لهم من ناصرین. (-22 آل عمران ) ». برابر این آیات باز اهمیت و جایگاه قسط دانسته می شود و آن این که خداوند یکتا پس از بیان نتیجه ی کفر به آیاتش و کشتن پیامبرانش به ناحق؛ نتیجه ی کشتن مردمی که به قسط و دادگری دستور می دهند را مشترکا این می داند که چنین افرادی از کافران به آیات الاهی و کشندگان پیامبرانش به ناحق و قاتلین کسانی از مردم که دستور به عدل و قسط می دهند، در نهایت مشمول عذاب دردناک می شوند و گذشته از این، اعمال و کارهایشان نیز در دو گیتی نابود می شود بدون این که یاری کننده ای برایشان باشد. پس هر فرد انسانی باید بداند که نبایستی با تکیه بر دیگران یا موقعیت خود یا مواردی همچون سنت پیشینیان و ... دست به کارهای این چنینی بزند، چرا که هیچ کس یا چیزی نمی تواند در هر دو سرا یار و یاور کسی دیگر به هنگام خشم یا عذاب خداوند یگانه باشد و مثلن او را به هنگام بروز بیماری ساده یا سخت و یا زندگی و مرگ بد و ...یاری برساند. آخرت که جای خود را دارد. زیرا که تنها او " مالک یوم الدین " و بدان آگاه است.
« یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء لله ولو علی انفسکم اوالوالدین و الاقربین ج إن یکن غنیاً أو فقیرا فالله أولی بهما ص فلا تتبعوا الهوی أن تعدلوا ج و ان تلوا أو تعرضوا فان الله کان بما تعملون خبیرا. ( 135نساء). » مرتبط با دو موضوع اخیر الذکر این که؛ برابر این آیه ی کریمه که به نوعی دستور خداوند است؛ مومنین باید برپای دارنده ی قسط باشند آنهم گواهی دهنده برای "الله" و نه جز او. و این که انجام این قسط اعم از گفتار یا رفتار باید بی هیچ تفاوت گذاشتن یا تبعیضی باشد. خواه مرتبط با خود فرد باشد یا پدر و مادرش یا نزدیکانش از نیازمند یا دارا. به هر جهت باید براساس قسط و عدل رفتار کرد و نه این که با دخالت دادن ملاحظات و یا اِعمال تبعیض و یا لحاظ قرار دادن مواردی همچون موقعیت خود و خانواده و نزدیکان یا نگاه کردن به موقعیت و وضعیت دیگران اعم از کاری و مالی، پیروی هوا و هوس نفس یا وساوس شیطان را کرده و به ناحق و به دور از عدل و داد رفتار نموده یا سخنی گفته شود. به هر جهت برابر این آیه کسی از مومنین است که دارای این ویژگی پسندیده باشد. یعنی بر پای دارنده ی عدل که تنها برای " الله" گواه است و نه کسی جز او. خدایی که یگانه است و بر هر آنچه که همه ی مردم از جمله مومنین به ویژه پیرامون این آیه انجام می دهند؛ با خبر و آگاه است و لذا کیفر یا پاداش آنرا می دهد.
« یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهدا بالقسط ص و لا یجرمنکم شنئان قوم علی ألا تعدلوا ج اعدلوا هم اقرب للتقوی ص واتقوالله ان الله خبیر بما تعملون. وعدالله الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفرة و اجر عظیم. والذین کفروا و کذبوا بآیاتنا اولائک اصحاب الجیم. ( 8 – 10 مائده ) » . و باز مرتبط با آیه ی 135 نساء؛ این آیه ی کریمه است که خداوند یکتا مومنین را مخاطب قرار می دهد مبنی بر این که بر پای دارنده برای خدا به عنوان گواهان به عدل و قسط باشند. حتا مرتبط با آن گروهی که دشمن مومنیند. و این یعنی اهمیت و جایگاه " قسط " در دین و در نزد خداوند. یعنی کسی از مومنین می تواند گواه برای خدا باشد که برپای دارنده ی قسط باشد و دستور خدا را در این زمینه حتا در خصوص دشمن یا دشمنان به کار گیرد و به عدالت رفتار نماید. چرا که انجام این امر به تقوا نزدیکتر است. پس نخست اینکه باید تقوای الاهی داشت. یعنی بر اساس آیات و دستورات خدا که در قرآن کریم مسطور است و از جمله ی آنها به عدالت و قسط رفتار کردن با همگان اعم از خویشتن و نزدیکان و دشمنان و ... است عمل نمود و به پیش رفت و نه جز آن. که همانا عدالت و دادگری که فراگیر بشر است می تواند به اذن و یاری خداوندْ دیگران را حتا دشمنان را به سوی دین رحمت یعنی اسلام بکشاند و ... دوم این که رابطه ی مستقیمی است بین برپا داشتن عدالت و قسط آنهم به عنوان گواهان برای "الله" ؛ و مقوله ی تقوا و پرهیزگاری. یعنی کسی از پرهیزگاران و خداترسان به شمار می آید و می تواند بیاید که دارای این صفت یعنی برپای دارنده ی قسط برابر این آیات باشد. و سوم این که مومنین بدانند که خداوند یکتا از تمام رفتارها و کارهایشان مرتبط با خودشان و یا در قبال دیگران کاملن آگاه و با خبر است. پس همان بهتر که آنان بر اساس آیات قرآن کریم از جمله این آیات بالا رفتار نمایند و سخن بگویند و نه جز آن. که هر کس بار خود و اعمال خود را اعم از خوب و بد بر خواهد داشت و نتیجه ی آنها را خواهد دید. که برای نمونه می توان به آیه ی 42 همین سوره یعنی مائده اشاره کرد که خداوند یکتا به پیامبر خاتم ص که ولی مومنین و از آنان به خودشان اولاتر است[3] می فرماید که اگر یهودان با آن خصوصیاتشان[4] نزد او آمدند و با آنکه از اهل کتابند؛ لذا پیامبر اختیار دارد که میانشان حکم کند و یا این که از آنان روی برگرداند بدون اینکه کسی مرتبط با مورد دوم بتواند به او به یاری خدا آزاری برساند. حال اگر پیامبر مکرم اسلام راه اول را پیرامون آنان برمی گزید یعنی این که میان آنان در صورت مراجعه حکم کند؛ لذا اینجاست که خداوند یگانه به وی می فرماید که باید بین آنان بر اساس قسط و عدالت حکم کند و نه جز آن. چرا که خداوند یکتا دادگران و مقسطین[5] را دوست دارد. نتیجه این که به عنوان یک مومن باید برپای دارنده ی قسط هنگام دستور دادن، حکم کردن، سخن گفتن و انجام دادن آنهم مرتبط با هر کس با هر موقعیت و در هر وضعیتی بود و نه جز آن. همانگونه که به پیامبر اینگونه دستور داده شده است: « سماعون للکذب أکالون للسحت ج فإن جاءُوک فاحکم بینهم أو اعرض عنهم ص و ان تعرض عنهم فلن یضروک شیئا ص و ان حکمت فاحکم بینهم بالقسط ج ان الله یحب المقسطین. و کیف یحکمونک و عنهم التوریة فیها حکم الله ثم یتولون من بعد ذالک ج و ما اولائک بالمؤمنین. انا انزلنا التوریة فیها هدی و نورٌ ج یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا والربانیون و الاحبار بما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء ج فلا تخشوا الناس واخشون و لا تشتروا بآیاتی ثمناً قلیلا ج و من لم یحکم بما انزل الله[6] فأولائک هم الکافرون. (42-44 مائده با توجه به آیات 41- 50 ) » . باری برابر آیه ی 9 مائده روشن می شود که آنچه به عنوان وعده ی خداوندی مایه ی آمرزش و نیز پاداش بزرگ است تنها و تنها ایمان است و عمل صالح. و برابر آیه 10 همین سوره یعنی مائده؛ آنچه که فرد را از یاران آتش می کند همانا کفر به آیات الاهی و تکذیب آنهاست. پس باید خیلی مواظب بود.
[1] - فرهنگ فارسی معین/ محمد. چاپ پانزدهم. جلد دوم. صفحه 2612. سال 1379 .
[2] - فرهنگ فارسی عمید/ حسن. چاپ سیزدهم. سال 1357. صفحه ی 785 .
[3] - آیه ی 6 سوره ی احزاب
[4] - آیه ی 41 مائده .
[5] - پس در این جا روشن می شود که عادل و دادگر؛ معادل ها و معانی واژه ی " مقسط " می باشند و نه یک معنی از معانی قاسط. به عبارت دیگر" مقسط" می شود دادگر و عادل که خداوند یکتا این گروه را دوست دارد و نه گروه قاسطین را . حال باید انتخاب کرد که از کدام گروه باشیم بهتر است. به هر جهت هر کدام عواقب و نتایج خود را دارد. همانگونه که در قرآن کریم یادآوری شده است.
[6] - باید دانست که خداوند یکتا در جایی دیگر می فرماید که ضمن برگرداندن امانت ها به صاحبانش؛ به هنگام حکم و داوری کردن میان مردم ( دقت شود مردم یعنی همه فارغ از کیش و نگرش و بینش و ... چرا که اگر اینگونه شود به یاری خدا و در صورت اندیشه روی این عمل؛ دیگران به سوی دین خواهند آمد) به عدل و داد حکم و داوری شود و نه جز آن که این یک پند از سوی او که شنوا و داناست می باشد : « ان الله یأمرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ج ان الله نعما یعظکم به ق ان الله کان سمیعا بصیرا. (58 نساء با توجه به آیات 43- 70) . » پس باید بر اساس آنچه که خداوند بر رسولش حضرت محمد ص که در کتاب قرآن است فرو فرستاده شده حکم و داوری کرد و نه جز آن که تبعات خود را دارد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ماشاءالله و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
پیش گفتار
پیشینه و سرگذشت انسان به عنوان بخشی از آفرینش؛ پر است از رخدادها و رستاخیزها و حتا رکود و جمودها و تحریف و انحطاط و انحصار و استیلا های علمی، فکری، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و ... که هر کدام در هر برهه ای از زمان و مکان که در جهت تکامل با توجه به بداهت آن بوده، لذا آثار مثبت خود را برای فرد و اجتماع داشته است و به عکس هر کدام هم که باز در هر برهه ای از زمان و مکان، مخالف سمت و سوی کمال انسانی و در واقع رو به زوال به عنوان یک امر بدیهی گذاشته ؛ لذا این هم عوارض و تبعات خود را برای فرد و در سطح گسترده تر جامعه داشته است. نتیجه این که هر آنچه که مانده و هر روزه بر ماندگاری اش به عنوان کمال تا آن زمان که خدا خواهد افزوده شده و می شود؛ " حق " است و هر آنچه که تا زمانی بوده و سپس رو به نابودی به عنوان زوال داشته و بر نمی گردد؛ " باطل " است[1]. پس باید حق را که توسط حضرت حق که سراسر و سرمدی حق است، آفریده شده و باز رو به سوی او دارد را بر گزید و به پیش رفت که باطل نه آفریده شده و نه باز می گردد[2]. [3]
روشن است که پیرامون این دو گروه و سرانجامشان مطالب بسیار در کتابهای گوناگون نوشته و به تبع آن خوانده شده و البته این سیر تا آن زمان که نصر و فتح الاهی[4] بیاید ادامه خواهد داشت؛ اما مهمتر و بالاتر از تمام این ها کتاب قرآن است که از یک سو سرگذشت و سر انجام اقوام گناهکار و ستمکار را علیرغم آمدن رسولان الاهی با آیات و بینات برایشان ، و از سوی دیگر سر انجام مومنین و کنندگان کارهای شایسته را دست کم مرتبط با این دنیا که پیروی همان رسولان و آیات و بینات الاهی را کردند؛ بیان فرموده است. سرای دیگر که جای خود دارد. و تمام این ها یعنی " تاریخ بشریت "؛ گویای این امر است که مومنین و درستکاران رهایی یافتند و نام نیک از آنها به یادگار مانده است و از طرفی دیگر یعنی این که ستمگران و گناهکاران به انحای مختلف نابود شدند و نام بد از آنها به جای مانده است. پس هر کار و باوری آثار و تبعات خود را دارد و باید از تاریخ درس گرفت و آنرا اینگونه بیان کرد که تاریخ عبارت است از : جمع آوری و تحلیل دقیق رخدادهای گذشته و سازواری آنها با حال و برنامه ریزی برای آینده، تا از کمالات استفاده و از فهقراها دوری شود.
از جمله موارد مرتبط با مقوله ی رخدادها می توان به زمان کوتاه خلافت حضرت علی ع که نزدیک به پنج سال بود اشاره کرد که همراه با جنگهای جمل، صفین و نهروان بود. وقایعی که از زمان وقوعش تا کنون به لحاظ باورهای مربوطه محل مباحث و نظرات و تفاسیر و تعابیر و برداشت ها و نوشته های گوناگون بوده است و خواهد بود، به نحوی که آثار این ادعا را می توان هم در فضای کتابخانه ها اعم از شخصی یا عمومی فارغ از کمیت و چندانی آن ؛ و هم در فضای مجازی یافت که یکی از مصادیق آن منبعی[5] است که مبنای این بحث جهت طرح موضوع و نتیجه گیری قرار گرفته است. باشد که این اجمال بتواند مکمل دیگر گفته ها و نوشته ها در این زمینه، به یاری حضرت حق جل عظمته در تبیین و تحقق بیشتر حق برای جویندگان آن موثر اثر باشد. انشاءالله. آمین یا رب العالمین .
نکات شایان یادآوری
همانطور که گذشت هدف این گفتار به عنوان یک مطلب تکمیلی؛ تبیین جنگهای تحمیل شده ی سه گانه ی مذکور به حضرت علی ع در دوران کوتاه و معدود خلافت ایشان و نیز پیامدهای آن با نظر داشت نکات زیر می باشد:
1- این که پرداختن به این موضوع بدون مد نظر قرار دادن ماجرای سقیفه شدنی و امکانپذیر نمی باشد ! ؟ ؛ چرا که در اصل بروز و استمرار این وقایع همه از تبعات و عقبه ی همان ماجرای سقیفه و تصمیمات آن می باشد. یعنی اعتقاد و عمل به این موضوع از سوی اهل سقیفه ،که جانشینی پیامبر مکرم اسلام ص به صورت انتخابی است و ...[6]
2- اینکه این مقال به این موضوع نه بر اساس نبردهای رخ داده ی جمل، صفین و نهروان؛ بلکه بر اساس آنچه از علل و عواملی که پس از به خلافت برگزیده شدن حضرت علی ع که برخواسته از بیعت مهاجرین و انصار با وی آنهم بعد از به قتل رسیدن عثمان خلیفه ی سوم بود و منجر به این جنگ ها به ترتیب فوق شد؛ می پردازد. باشد که بدین سبک نیز مفید فایده ی جویندگان حق به یاری حضرت حق قرار گیرد. آمین یا رب العالمین.
3- این که در این مقال آنگونه که در ادامه انشاءالله خواهد آمد و دیده و نشان داده خواهد شد؛ حضرت علی ع تنها با ناکثین؛ قاسطین و مارقین روبرو نبوده، بلکه پس از جنگ نهروان به نوعی با گروهی به نام قاعدین نیز بر می خورد که در واقع اینان همان همراهان او در کارزارهای سه گانه ی جمل، صفین و نهروان بوده اند؛ که علی ع و یاران با وفایش را تنها میگذارند و نتیجه آن می شود که او به شهادت برسد و معاویه و امویان بر سرنوشتشان غالب و حاکم شوند و ...
[1] -« قل من رب السماوات و الارض قل الله ج قل اَفاتخذتم من دونه اولیاء لا یملکون لانفسهم نفعا و لا ضرا ج قل هل یستوی الاعمی و البصیر ام هل تستوی الظلمات و النور ق اَم جعلوا لله شرکاء خلقوا کخلقه فتشابه الخلق علیهم ج قل الله خالق کل شیءٍ و هو الواحد القهار. انزل من السماء ماءً فسالت اودیةٌ بقدرها فاحتمل السیل زبدا رابیاً ص و مما یوقدون علیه فی النار ابتغاء حلیةٍ اَو متاعٍ زبدٌ مثله ج کذالک یضرب الله الحق و الباطل ج فاَما الزبد فیذهب جفاءً ص و أما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض ج کذالک یضرب الله الامثال. ( 16-17 رعد با توجه به آیات12- 18) » . برابر آیه 17 روشن می شود که حق عبارت است از آنچه که می ماند و انسان می بیند و از آن بهره ها می برد به مثابه همان آب . و باطل هر آنچه است که زود می آید و می رود و به اعتبار چیزی دیگر دیده می شود اما قابل استفاده نیست به مثابه همان کف روی آب. و خداوند یکتا اینگونه حق و باطل را نمونه می آورد.
[2] - مبنای تشخیص حق از باطل و خوب از بد و یقین از گمان؛ دست کم برای نوع انسان خرد و عقل است. اما در سطح گسترده تر آن؛ کتاب ها و آیات الاهی می باشد که بر پیامبرانش از حضرت نوح ع تا حضرت محمد به عنوان خاتم النبیین فرو فرستاده شده است و باز خداوند یکتا به تعقل و ... پیرامون آنها دستور می دهد. بنابراین برای برخورداری از آیات الاهی مسطور در قرآن کریم که شنیدنی است باید به آنها ایمان آورد و تسلیم آنها بود : « انک لا تسمع الموتی و لا تسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرین. و ما انت بهادی العمی عن ضلالتهم ص ان تسمع إلا من یؤمن بآیاتنا فهم مسلمون. ( 80-81 نمل با توجه به آیات73- 79) » . که برابر این دو آیه مشخص می شود که قرآن برای زنده هاست و نه مرده ها یا کسانی که کرند و هنگامی که خوانده می شوند روی بر می گردانند و نیز برای کسانی که به واسطه ی گمراهی شان کور شده اند هم نمیباشد بلکه شنیدن آن فقط برای مومنین و مسلمانان است. و بدینگونه است در این رابطه آیات 104- 110 سوره ی نحل.
[3] - قل جاء الحق و ما یبدیء الباطل و ما یعید. قل ان ضللت فانما اضل علی نفسی ص و ان اهدیت فبما یوحی الی ربی ج انه سمیع قریب.( 49-50 سبا)
[4] - سوره ی مبارکه ی نصر . بسم الله الرحمن الرحیم. اذا جاء نصرالله و الفتح. و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا. فسبح بحمد ربک واستغفره جانه کان توابا. پس وارد شدن مردم در دین خدا یعنی اسلام فقط در سایه ی آمدن یاری و گشایش خداوند است و نه جز آن. که مبنای آن هم تنها و تنها قرآن کریم خداوند مجید است و نه جز آن. پس باید به آن ایمان آورد و پیروی آن را کرد. که خود به مومنین چنانچه در پی وحدت و یکپارچگی هستند و نیز به مردم اگر در پی راهنمایی و رستگاری هستند اینگونه دستور داده است: « بسم الله الرحمن الرحیم. المص. کتاب انزل الیک فلا یکن فی صدرک حرجٌ منه لتنذر به و ذکری للعالمین. اتبعوا ما انزل الیکم من ربکم و لا تتبعوا من دونه اولیاء ق قلیلاً ما تذکرون. ( 1- 3 اعراف ) . » // « الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الاغلال التی کانت علیهم ج فالذین آمنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذی انزل معه اولائک هم المفلحون. قل یا ایهاالناس انی رسول الله الیکم جمیعاً الذی له ملک السماوات و الارض ص لا اله الا هو یحی و یمیت ص فآمنوا بالله و رسوله النبی الامی الذی یؤمن بالله و کلماته و اتبعوه لعلکم تهتدون. ( 157-158 اعراف ) » .
[5] - جنگ های حضرت علی ع یا نبرد با ناکثین ، قاسطین، مارقین. تهیه و تنطیم سید مهدی شمس الدین.چاپ اول/ 1372. چاپ و نشر قدس.
[6] - جهت اطلاعات بیشتر به مطالب وبلاگ با عنوان : " غدیر = رساندن پیام خداوند یکتا " مراجعه شود .seyedezashf6.blogfa.com