گفتار پنجم : قاعدین
هم اکنون اگر برگردیم به پایان مبحث خوارج یا مارقینْ بخش (پ) می بینیم که حضرت علی ع پس از جنگ نهروان و بهانه آوری ها و مانع تراشی های مخالفین از پیروان و همراهانش همچون اینکه شمشیر هایمان کند است و ...؛ به جای حرکت به سمت شام ناگزیر به سمت کوفه آمد و هر چه بیشتر سخن گفت و نامه نوشت و ضمن آنها اندرز و ندا در داد و انذارشان کرد از عاقبت تسلط معاویه ؛ اما از آن سو این موارد در آنان کمتر نافذ افتاد تا حضرت را در جنگ با معاویه یاری و همراهی کنند و ... تا آنجا که بالاخره علی ع پس از ضربت شمشیر ابن ملجم بر سرش و یاد کردن این سوگند که به پروردگار کعبه رستگار شدم به درجه رفیع شهادت نایل آمد و در واقع از میان این قوم چند چهره ی بیعت کرده با او که نه فقط پیمان شکن بودند و یا به خاطر خروج مقابلش صف آرایی کردند، بلکه در مقابله ی تکمیلی با قاسطین که دشمن آشکار او بودند تنهایش گذاشتند؛ با نوشیدن شربت شهادت به جوار حضرت حق شتافت. آری آن حضرت آنچه ضربت از بسیاری از پیروان خود اعم از ناکثین و مارقین خورد؛ شاید بشود به جرات گفت که از قاسطین نخورد؛ چرا که چهره ی گروه اخیر شفاف و موضع و اهدافش هم برای وی روشن بود. و تمام این ها یعنی اینکه حضرت علی ع پس از نبرد نهروان و غلبه بر خوارج به یاری خداوند یکتا؛ آن هم در باقی مانده ی عمر شریفش با گروهی به نام " قاعدین " روبرو بوده است که شاید اصلن و یا کمتر در تاریخ بدان توجه و پرداخته شده است. در واقع حضرت علی ع با چهار گروه در زمان محدود خلافت خود روبرو بود که با سه گروه آنها همانطور که شرحش گذشت در راه خدا به مقابله و مقاتله در قالب جنگ بر خاست و گروه چهارم که همان قاعدین بودند و همراهی اش نکردند را به حال خودشان واگذاشت. چه آنکه کسی با یک قاعد یا نشسته کار چندانی ندارد چه برسد که انتظار همراهی خلیفه ی خود در مجاهده را علیرغم نداهایش داشته باشد. البته منظور از قاعد در اینجا کسی است که تندرست است اما به خاطر زندگانی دنیا بهانه هایی را برای مجاهده نکردن در راه خدا می آورد.
نتیجه اینکه همراهی نکردن عراقیان، حضرت علی ع را در جنگ با معاویه و قاسطین، آن هم با بهانه ها و توجیهاتی؛ باعث این شد که گروهی زیر نام " قاعدین " مقابل آن حضرت رو به پیدایش بگذارد. و بنابراین هر چند که این گروه با قعودشان حضرت علی ع را برخلاف هشدارهای وی از عواقب امر عدم نبرد با معاویه همراهی نکردند؛ اما خواسته یا ناخواسته زمینه ی چیرگی قاسطین به سرداری معاویه را علاوه بر شام بر عراق و دیگر سرزمین های اسلامی حتا تا سالیان بعد فراهم و هموار نمودند. آنگونه که انشاءالله در ادامه ی مبحث خواهیم دید.
قاعدین؛ یعنی کسانی که در سه جنگ جمل، صفین و نهروان همراه و همگام علی ع به عنوان امام و پیشوای بیعت کرده با او بودند و حال در امتحانی دیگر پیمان نشکسته اند و خروج نیز نکرده اند اما نشسته اند و با این نشستن شان باعث شدند تا هم امیر مومنان علی ع به شهادت برسد و هم بر جسارتهای معاویه افزوده شود و به شهرهای عراق یورش ببرد و ...
الف ) قاعدین از منظر فرهنگ نامه ی فارسی
قاعد یعنی 1) نشیننده، جالس/ مقابل قائم . 2) آنکه به جنگ نشده، مقابل مجاهد. 3) گروهی از خوارج. جمع قاعدین [1] .
قعود یعنی نشستن، جلوس. مقابل قیام و ایستادن[2] .
ب ) قاعدین در قرآن کریم
اینکه نشستگان از مومنین به جز آنان که عذرشان همانند بیماران موجه است با کوشش کنندگان در راه خدا یکسان نیستند و خداوند یکتا مجاهدین را بر قاعدین پاداش بزرگ می بخشد : « لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر و المجاهدون فی سبیل الله باموالهم و انفسهم ج فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم علی القاعدین درجة ج و کلا وعدالله الحسنی ج و فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما. درجات منه و مغفرة و رحمة ج و کان الله غفوراً رحیما. ان الذین تَوَفاهم الملائکة ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم ص قالوا کنا مستضعفین فی الارض ج قالوا اَلَم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها ج فأولائک مأویهم جهنم ص و ساءت مصیرا. الا المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا. فأولائک عسی الله ان یعفو عهنم ج و کان الله عفواً غفورا. و من یهاجر فی سبیل الله یجد فی الارض مراغماً کثیراً واسعة ج و من یخرج من بیته مهاجراً الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله ق و کان الله غفوراً رحیما.[3] ( 95- 100 نساء ) » .
و این که این امر که مرتبط با حضرت موسی ع و قوم بنی اسراییل می باشد نیز دارای پیشینه بوده است که نشستن را به جای وارد شدن به سرزمین مقدس ترجیح دادند و آن را منوط به این کردند که موسی و پروردگارش با قوم ستمکار داخلِ آن سرزمین مقدس بجنگند و آنان را بیرون کنند ... امری که برایشان تبعات خوبی نداشت. نتیجه اینکه کسی که از نشستگان و قاعدین شود؛ تبعات آن را هم باید تا سالیانی که تنها خداوند یکتا از آن آگاه است را ببیند. چه آنکه آدمی خواه برای خود باشد یا آیندگانشْ باید که بدانچه خداوند یکتا دستور و یا مایه ی آزمایش قرار داده است و می دهد عمل نماید و برایش کوشش کند و نه اینکه بنشیند زیرا که هر آزمایشی با سختی هایی همراه است که بایستی با تکیه بر خداوند جهت بر طرف شدنش و سر بلند بیرون آمدن از آن کوشید تا نتیجه ی آن را دید به هر جهت یک مومن برابر امر خداوندی باید اینگونه باشد و باید بداند که هر عملی اعم از خوب یا بد نتایج و تبعات خود را دارد خواه همراه با کوشش در راه خدا باشد و یا نشستن را برگزیدن در حالی که توان کوشش هست :« و اذ قال موسی لقومه یا قوم اذکروا نعمة الله علیکم اذ جعل فیکم انبیاء و جعلکم ملوکاً و آتاکم ما لم یؤت احدا من العالمین. یا قوم ادخلوا الارض المقدسة التی کتب الله لکم و لا ترتدوا علی ادبارکم فتنقلبوا خاسرین. قالوا یا موسی ان فیها قوما جبارین و انا لن ندخلها حتی یخرجوا منها فان یخرجوا منها فانا داخلون. قال رجلان من الذین یخافون انعم الله علیهما ادخلوا علیهم الباب فإذا دخلتموه فانکم غالبونج و علی الله فتوکلوا ان کنتم مؤمنین. قالوا یا موسی انا لن ندخلها ابداً ما داموا فیهاص فاذهب انت و ربک فقاتلاً انا ههنا قاعدون. قال رب انی لا املک الا نفسی و اخیص فافرق بیننا و بین القوم الفاسقین. قال فانها محرمة علیهم اربعین سنة یتیهون فی الارضج فلا تأس علی القوم الفاسقین.... (24-26 مائده با توجه به آیات18-34 ). و هنگامی که موسی به قوم خود گفت ای قوم نعمت خدا را به خاطر آورید آنگاه که در میان شما پیامبری فرستاد و شما را پادشاهی داد و به شما آنچه را که به هیچ یک از اهل عالم نداد عطا کرد. پس ای قوم به سرزمین مقدسی که خدا سرنوشت شما گردانید داخل گردید و پشت به حکم خدا نکنید که زیانکار می شوید. قوم موسی گفتند در آن سرزمین مقدس گروهی مقتدر و ستمکار هستند و هر گز تا آنها از آن جا بیرون نشوند ما داخل نخواهیم شد. هر گاه آنان بیرون شدند ما وارد می شویم. دو نفر مرد خداترس که مورد عنایت و لطف خدا بودند گفتند شما بر آنها از این در که خدا فرمود در آیید چون در آمدید آنگاه محققا بر آنها پیروز خواهید شد و نترسید و بر خدا توکل کنید اگر به او گرویده اید. باز قوم گفتند ای موسی هر گز ما در آنجا مادامی که آنها باشند وارد نمی شویم پس تو همراه پروردگارت برو با آنها بجگنید و قتال کنید ما همین جا خواهیم نشست. موسی گفت خدایا من جز بر خود و برادرم مالک و فرمانروا نیستم، تو میان ما و این قوم فاسق و تبهکار جدایی انداز. خداوند گفت چون مخالفت امر کردند شهر بر آنان حرام گردید و چهل سال بایستی در بیابان سرگردان باشند. پس تو بر این گروه تبه کار متاسف نباش. »
و مورد دیگر مرتبط با این موضوع آنجاست که خداوند یگانه می فرماید که مومنین برای مجاهده و کوشش در راهش با دارایی و جان نیازی به اجازه گرفتن ندارند و اگر کسی چنین کاری را کرد لذا او به خدا و سرای دیگر ایمان نیاورده و ... لذا بهتر است که با قاعدین همراه و همنشین باشند : « ... انفروا خفافا و ثقالا و جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل اللهج ذالکم خیر لکم ان کنتم تعلمون. لو کان عرضا قریبا و سفرا قاصدا لاتبعوک و لکن بعدت علیهم الشقةج و سیحلفون بالله لواستطعنا لخرجنا معکم یهلکون انفسهم والله یعلم انهم لکاذبون. عفا الله عنک لم اذنت لهم حتی یتبین لک الذین صدقوا و تعلم الکاذبین. لا یستئذنک الذین یؤمنون بالله و الیوم الاخر ان یجاهدوا بأموالهم و انفسهمق والله علیم بالمتقین. انما یستئذنک الذین لا یؤمنون بالله و الیوم الاخر و ارتابت قلوبهم فهم فی ریبهم یترددون. و لو ارادوا الخروج لاَعدوا له عدة ولکن کره الله انبعاثهم فثبطهم و قیل اقعدوا مع القاعدین.لو خرجوا فیکم ما زادوکم الا خبالا و لَاَوضعوا خلالکم یبغونکم الفتنة و فیکم سماعون لهم ق والله علیم بالظالمین. (41- 47 توبه با توجه به آیات38-59 ) ... (ای مومنان) برای جنگ با کافران سبک بار و مجهز بیرون شوید و در راه خدا به مال و جان جهاد کنید. این کار شما را بسی بهتر خواهد بود اگر مردمی با فکر و دانش باشید. ای رسول اگر این مردم را برای منفعت آنی و فوری و سفر کوتاه تفریحی دعوت کنی البته تو را پیروی خواهند کرد ولیکن از سفری که مشقت دارد می پرهیزند و موکد به خدا سوگند می خورند که اگر توانایی داشتیم همانا برای سفر آماده می شدیم. اینان خود را به دست هلاکت می سپارند و خدا می داند که آنها به حقیقت دروغ می گویند. ای رسول؛ خدا تو را ببخشاید چرا که پیش از آنکه دروغگو از راستگو بر تو معلوم شود به آنها اجازه دادی. بهتر آن بود که رخصت در ترک جهاد ندهی تا آنکه به راستی ایمان آورده از آنکه دروغ می گوید امتحان کنی. مسلمانانی که به حقیقت به خدا و روز دیگر ایمان دارند از اینکه به مال و جانشان مچاهده در راه خدا کنند رخصت نمی خواهند. تنها آنهایی که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و دلهایشان در شک و ریب است از تو اجازه ی معافی از جهاد می خواهند و آن منافقان پیوسته در نیرنگ تردید خواهند ماند. اگر آنان قصد سفر جهاد داشتند درست مهیای آن می شدند لیکن خدا هم از توفیق دادن و بر ایگیختن آنها برای جهاد کراهت داشت و لذا گفته و حکم شد که با قاعدین بنشینید. اگر این منافق مردم هم با شما مومنان برای جهاد بیرون می آمدند جز خیانت و مکر در سپاه دشمن شما چیزی نمی افزودند و هر چه می توانستند در کار شما اخلال و خرابی می کردند و از هرسو در جستجوی فتنه بر می آمدند و اینکه در میان شما از منافقان جاسوسانی وجود دارد و خداوند یکتا به احوال ستمگران آگاه است. »
و در جایی دستور داده می شود که منافقین و متخلفین جای خود بنشینند چرا که از دستور خدا سر پیچی کردند و از این امر خشنود بودند که در جنگ شرکت نکرده اند پس آنان هر گز نمی توانند با پیامبر ص جهت قتال و کارزار با دشمنان پیامبر بیرون بروند، و یا اینکه هنگام جهاد با رسول خدا از او اجازه می خواهند که با نشستگان بنشینند. به هر جهت آنان نتیجه ی کار خود را خواهند دید؛ همانگونه که مومنین همراه رسول خدا که با جان و مالشان در راه خدا مجاهده می کنند نتیجه ی کارشان را به لحاظ رستگار بودن خواهند دید :
« فرح المخلفون بمقعدهم خِلاف رسول الله و کرهوا ان یجاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله و قالوا لا تنفروا فی الحَرق قل نار جهنم اشد حراج لو کانوا یفقهون. فلیضحکوا قلیلاً ولْیبکوا کثیرا جزاء بما کانوا یکسبون. فان رجعک الله الی طائفة منهم فاستئذنوک للخروج فقل لن تخرجوا معی ابداً و لن تقاتلوا معی عدواًص انکم رضیتم بالعقود اول مرةٍ فاقعدوا مع الخالفین. و لا تصل علی احد منهم مات ابداً و لا تقم علی قبرهص انهم کفروا بالله و رسوله و ماتوا و هم فاسقون. و لا تعجبک اموالهم و اولادهمج انما یریدالله ان یعذبهم بها فی الدنیا و تزهق انفسهم و هم کافرون. و اذا انرلت سورة ان آمنوا بالله و جاهدوا مع رسوله استئذنک اولوا الطول منهم و قالوا ذرنا نکن مع القاعدین. رضوا بأن یکونوا مع الخوالف و طبع علی قلوبهم فهم لا یفقهون. لکن الرسول و الذین آمنوا معه جاهدوا بأموالهم و انفسهمج و اولائک لهم الخیراتص و اولائک هم المفلحون. اعدالله لهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیهاج ذالک الفوز العظیم. ( 81-89 توبه با توجه به آیات 72- 96 ) . آنهایی که خوشخالند که از حکم جهاد در رکاب رسول خدا تخلف ورزیدند و مجاهده به مال و جانشان در راه خدا بر آنان سخت ناگوار بود و مومنان را هم از جهاد منع کرده و به آنها میگفتند شما در هوای سوزان از وطن خود بیرون نروید، آنان را بگو آتش دوزخ بسیار سوزان تر از این هواست اگر می فهمیدید. اکنون آنها باید خنده کم و گریه بسیار کنند که به مجازات سخت اعمال خود خواهند رسید. پس اگر خدا تو را به سوی گروهی از آن متخلفان به مدینه برگرداند و آنها به ملاقات تو آمده و اجازه ی جهاد خواهند به آنها بگو اجازه نمی دهم. ابدا شما با من به جنگ نخواهید آمد و با هیج کس از دشمنان من جهاد نخواهید کرد شما هستید که اول بار برای تخلفتان از سفر جهاد اظهار مسرت می کردید. اکنون هم به جای خود بنشینید. دیگر هر گز به نماز میت آن منافقان حاضر نشو و بر جنازه ی آنها به دعا نایست که آنها به خدا و رسولش کافر شدند و در حال فسق و بدکاری مردند. ای رسول از بسیاری اموال و اولاد آن منافقان تعجب نکن که خدا خواهد به آن مال و اولاد آنها را در دنیا معذب گرداند و جانشان را به حال کفر بستاند. و هر گاه سوره ای نازل شد که امر به ایمان به خدا و جهاد با رسول در راه دین خدا کرد صاحبان ثروت و نفوذ از آنان از حضور تو تقاضای معاف شدن از جهاد کرده و گفتند ما را واگذار تا با قاعدین و نشستگان باشیم. بدان راضی بودند که با زنان و کودکان در خانه بنشینند و به جهاد حاضر نشوند. دلهای ایشان نقش کفر و ظلمت گرفت تا دیگر هیچ درک حقایق ننمودند. اما رسول و مومنان همراه او که به مال و جانشان در راه خدا جهاد کردند همه خیرات و نیکویی ها مخصوص آنهاست و هم آنان سعادتمندان و رستگارانند. خدا برای آنها باعهایی که به زیر درختانش نهرها جاری است مهیا فرموده که در آن تا ابد متنعم باشند و این است در حقیقت کامروایی بزرگ. »
Ü آری بر اساس این آیات مشخص می شود که تفاوت کار مجاهدین و قاعدین تا کجاهاست. چه به لحاظ نتایج دنیایی و چه به لحاظ نتایج آخرتی.
[1] - فرهنگ فارسی معین . محمد. چاپ پانزدهم. 1379 . جلد 2/ ص 2617 .
[2] - فرهنگ فارسی معین . محمد. چاپ پانزدهم. 1379 . جلد 2/ ص 2698 .
[3] - و اینجا باز معنایی دیگر از بیرون رفتن و اینکه چه موقع و در چه جاهایی می توان بیرون رفت روشن می شود. اینکه آن فرد باید مهاجر به سوی خدا و فرستاده اش باشد. حال اگر مرگ او را در بر گرفت؛ پاداش او بر خدای آمرزنده ی مهربان می باشد.
2 / 2 / ب ) پرسش
پس نتیجه اینکه بیرون رفتن انسانها برابر آیات فوق باید در راه خدا و .. باشد و نه غیر آن. هم اکنون پرسش اینکه آیا خوارج برای خدا و مجاهده در راه او ... خروج کردند و رو در روی امام زمان خود که با او از پیش هم بیعت داشتند ایستادند و علیه او و پیروان راستین اش جبهه گرفتند ؟ اگر اینگونه است چه کسی این امر را به آنان واگذار کرد که نه تنها حکمیت و حَکم را به علی ع تحمیل کنند بلکه در این جا هم همانند شامیان که قرآن ها را به عنوان ابزاری بر سر نیزه ها کردند؛ بیایند و با استفاده از کلام مقدس الاهی[1]، علی ع را کافر هم قلمداد نمایند و موافقین رای حکمیت را بکشند و به فساد عملی روی زمین مشغول شوند و ...؟ آیا به راستی نباید گفت که آنان در واقع از دین خروج کردند و نه برای دین ؟ و ...
پ ) کم و کیف خروج خوارج یا مارقین و پایان کار آنان
« ... پس از رسیدن رای حکمین به اطلاع مردم عراق؛ خوارج پیش عبدالله بن وهب راسبی جمع شدند و او هم پس از ستایش و نیایش خداوند اینگونه گفت :
ای برادرانم همانا متاع دنیا اندک و بی ارزش است و جدایی آن نزدیک است. همراه یکدیگر خروج کنیم و با این داوری و حکمیت مخالفت ورزیم که هیچکس را جز خداوند حق حکمیت نیست و به درستی که خداوند همراه کسانی است که تقوی پیشه سازند و نیکوکار باشند. [2]»
سپس برخی دیگر از آنان نیز سخنانی در تایید گفته های عبدالله گفتند و بعد وی را به عنوان فرمانده ی خود انتخاب و با وی بیعت کردند. سخن آنان برای این خروجشان این بود که صاحبان دعوتشان و فرماندهانشان که هم کیش آنها بودند از هوای نفس خود پیروی کردند و فرمان قرآن را کنار گذاشتند و در حُکم خود ستم کردند و لذا پیکار با ایشان حق است ... سپس آنان برابر برنامه ریزی بین خود قرار گذاشتند که به صورت منفرد از کوفه خارج شده و به نهروان بروند. بعد از این نامه ای برای اهل بصره نوشتند که بدنبال آن تعدادی هم از آنجا به آنان پیوستنند... و بصریان در بین راه هر که را می دیدند که در پاسخ پرسشان بیان می کرد که به حُکم داوران راضی است را می کشتند.... خلاصه علی ع برای اینکه آنان را از خروجشان و این روش منصرف و با خود جهت حرکت به سمت شام همراه سازد نامه ای برایشان نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم. از بنده ی خدا علی امیر مومنان به عبدالله بن وهب راسبی و یزید بن حصین و کسانی که نزد ایشانند، سلام بر شما؛ همانا دو مردی که به داوری آنان رضایت داده بودیم با کتاب خدا مخالفت کردند و بدون راهنمایی از سوی خداوند از هوای نفس خود پیروی کردند و چون به سنت پیامبر ص و به حکم قرآن عمل نکردند ما از حکم آنان تبری جستیم و ما همچنان بر حال اول خود هستیم. خدایتان رحمت کند پیش من آیید که ما برای جنگ با دشمن خود و دشمن شما حرکت می کنیم تا آن که خداوند میان ما و ایشان حکم فرماید که او بهترین حکم کنندگان است.
که پاسخ آنان این بود :
اما بعد تو برای خداوند خشمگین نشدی بلکه برای خودت خشمگین شدی اکنون اگر خودت گواهی دهی که در ارجاع کار به داوران کافر شده ای و بار دیگر به توبه گراییده ای ما در باره ی خواسته ی تو که بازگشت به سوی تو است بررسی خواهیم کرد و اگر نه به تو هم اعلان جنگ می دهیم و خداوند کید خائنان را راهنمایی نمی فرماید.
علی ع با خواندن این نامه از آنان نا امید شد و ایشان را به حال خودشان واگذارشان کرد. اما آنها راه فساد را در پیش گرفتند و برای نمونه عبدالله بن خباب و همسرش را وقتی در راه دیدند و از آنان پرسیدند که آیا به رای حکمین راضی هستند یا نه ؟ و چون جواب مثبت شنیدند لذا آن دو را کشتند. پس از آن حارث بن مره فقعسی نماینده و پیک حضرت علی ع به سویشان را گرفتند و کشتند و ... چون مردم ناخشنود از حرکت خوارج پیش او آمدند؛ پس آن حضرت هم به جای شام به نهروان تغییر مسیر داد... ابتدا نمایندگانش را فرستاد بلکه خوارج از فسادشان و خروجشان دست بردارند، اما نتیجه بخش نبود سپس خود حضرت علی ع وارد شد و به آنان اینگونه گفت :
« ای گروهی که آنان را لجاجت بر انگیخته و هوای نفس آنان را از حق باز داشته است و در نتیجه در اشتباه و خطا افتاده اند[3]؛ من به شما اندرز و بیم می دهم که در گمراهی خود پافشاری مکنید و بدون هیچ دلیل و برهانی از سوی خداوند کشته نشوید، مگر نمی دانید که من به این دو داور شرط کردم که باید طبق قرآن حکم کنند؟ و قبلاً به شما نگفتم که طرح موضوع حکمیت از سوی شامیان مکر و حیله است؟ و چون شما چیزی جز حکمیت را نپذیرفتید با آنان شرط کردم که باید آنچه را قرآن زنده کرده است زنده کنند و آنچه را قرآن از میان برداشته است از میان بردارند، آنان با کتاب خدا مخالفت کردند و سنت پیامبر ص را نادیده گرفتند و به هوای دل خود عمل کردند و ما حکم آنان را دور انداختیم و ما بر همان حال نخستین خود هستیم، در این سرگردانی به کجا می روید و از کجا آمده اید ؟ . »
ولی پاسخ آنان در قبال به عبارتی این اتمام حجت امیر المومنین ع این بود :
ما هنگامی که به برگزیدن داوران رضایت دادیم کافر شدیم و اکنون از آن گناه به سوی خدا توبه کردیم، اگر تو هم همانگونه که ما توبه کردیم توبه کنی ما همراه تو خواهیم بود و گرنه ما به شما اعلان جنگ می دهیم.
پس از آن باز با آنان و نماینده شان ابن کواه به سخن پرداخت که این هم نتیجه ای را در بر نداشت... بنابر این علی ع دستور داد تا ندا در داده شود که لشکرش آماده ی نبرد شوند... برخی با اتمام حجت هایش و امکان فرصت ایجاد شده توسط حضرت علی ع برایشان در آخرین لحظات مبنی بر اینکه هر کس زیر درفش بر افراشته شده برود در امان است، همین کار را کردند و برخی هم صحنه ی کارزار را رها کردند و رفتند ... و سپاه علی ع پس از حمله و یورش خوارج به دفاع و مقابله بر خاستند و ... در نهایت امر با کشته شدن خوارج جنگ به پایان رسید و ... سپس و پیش از ترک نهروان، آن حضرت به یارانش گفت که چون به لطف خدا بر خوارج پیروز شده اید باید بدون درنگ به سوی شام جهت جنگ با قاسطین بروند؛ لذا این جا بود که برخی همچون اشعث بن قیس با بهانه ها و توجیهاتی همچون: ای امیر مومنان تیرهای ما تمام و شمشیرهایمان کند شده است و ... این کار بماند تا آمادگی بیشتر و دوباره. بنابراین آن حضرت را حتا با ماندن چند روز در نخیله برای رفتن به سوی شام و جنگ با معاویه ی قاسط همراهی نکردند و لذا در نهایت همگی حتا حضرت علی ع بناچار به کوفه باز گشتند و ... کار به جایی رسید که معاویه طی جسارتی به شهر انبار حمله و آنجا را غارت کرد و ... باز حضرت طی نامه ای برای مردم کوفه از ثمرات جهاد نوشت و از گستاخی های دشمن. و اینکه به این موارد هشدار داده بود که اگر قاسطین غالب شوند چه ها که بر سر مسلمانان می آورند و ... از بهانه های آنان هنگام خوانده شدن به جهاد، همچون اینکه حال زمستان و سرد است و یا اکنون تابستان است و گرمای سوزان؛ و لذا او را همراهی نکردند؛ گفت و نوشت و اینکه به خاطر این رفتارهای عراقیان و کوفیانْ از خدا طلب مرگ می کند و ...0 خلاصه اینکه نه این نامه و حتا نه نداهای پس از آن که به دستور او داده شد نیز در کوفیان موثر نیفتاد و نتیجه این شد که علی ع طی ضربتی از سوی ابن ملجم مرادی به شهادت برسد ... »[4]
ت ) نتیجه گیری مبحث مارقین یا خوارج
این که این گروه نه تنها در هنگامه ی پیروزی در نبرد صفین؛ تحت تاثیر نیرنگ شامیان یعنی بر سر نیزه کردن قرآنها، به عنوان دعوت به اینکه کتاب خدا میان آنان داور باشد، قرار گرفتند و به سخن و هشدارهای حضرت علی ع که فرمانده و خلیفه شان بود مبنی بر اینکه استفاده ی شامیان از قرآن یک خدعه و فریب است برای اینکه به ضعف گراییده اند و شکست شان در جنگ حتمی است؛ گوش ندادند، بلکه پس از موافقت علی ع با حکمیت تحمیلی آنان مشروط به این که بر اساس قرآن و سنت پیامبر باشد، حتا آمدند و حَکَم را نیز به او تحمیل کردند و به هشدارهای امام علی ع دال بر اینکه ابوموسی اشعری دوراندیش نیست هم گوش نکردند. به عبارت دیگر این گروه تنها حکمیت و حَکَم را به حضرت علی ع تحمیل نکردند بلکه پس از اعلام رای حکمین هر چند که با امام هم رای بودند که بر خلاف قرآن و سنت پیامبر ص بوده؛ اما به جای اینکه خلیفه ی خود یعنی امام ع را همراهی کنند آمدند و مقابل او ایستادند و نخست خود را به خاطر پذیرش حکمیت و حَکَم ( و نه تحمیل این دو مقوله به حضرت ) کافر دانستند و سپس هم حضرت علی ع و هر کس را که به رای حکمین راضی بود را کافر دانستند و گفتند که اینان هم باید مثل خودشان به اصطلاح توبه کنند و ... گرنه مستحق این هستند که این گروه با آنان به پیکار بپردازند... به عبارت دیگر این گروه از دین خارج شدند و فساد کردند و در نهایت هم به نصایح حضرت گوش ندادند و جنگ نهروان را که شکست سخت خودشان را در پی داشت به ایشان به عنوان امری دیگر علاوه بر دو مورد بالا تحمیل کردند.
ث ) پرسش و پاسخ
چنانچه مشاهده شد این گروه به خاطر زیاده روی در انجام تباهی روی زمین ناشی از خروجشان از دین و فرمان ولی زمان خود و به جای بیعت، اعلان جنگ به وی و آغاز کننده بدان از بین رفتند؛ ولی پرسش اینکه آیا کار اینان به همین جا پایان پذیرفت و منشا اثر سوء دیگری بر سایرین از همگنان مسلمانشان و پس از آن از مومنین نبود. ؟ این امری است که پاسخ آن را باید در گفتار بعد یافت.
[1] - لا حکم الا لله.
[2] - البته این فرد نمی گوید که چه کسی این اختیار را به او تفویض کرده است که از امام زمان خود و خلیفه ی برگزیده ی خود پیشی بگیرد و چنین اعلان رای کند تا توجیهی برای خروج خود و دیگران و حتا جذب افراد بیشتر در این راه داشته باشد. بی تردید درست است حکم برای خداست؛ اما برای نمونه او حکم کرده است که مومنین همه فرمانبر خدا و فرستاده اش و در امتداد این دو نیز فرمانبر والیان امر از خودشان باشند. آیا اینان نیز اینگونه عمل کردند و فرمان ولی خود را که با وی بیعت کرده بودند را بردند؟ و شگفت انگیزتر اینکه خود در این مورد از متقین نیست ولی از آن سخن به میان می آورد. آیا نیکوکاری و پرهیزکاری در این است که بی گناهان را در قبال یک پرسش که پاسخش خوشایند آنان نیست باید گرفته و کشته میشد؟ آیا نه تنها به لحاظ نظری و اندیشه؛ که به لحاظ عملی نیز باید به مخالفت امیر المومنینی بر خیزند که در صفین حکمیت و حکم را به او تحمیل کرده بودند و هم اکنون به وی اعلان جنگ و در روی زمین فساد و تباهی نمایند؟ و آیا اگر آنان پرهیزگار و نیکوکار بودند و خدا با آنان بود؛ اینگونه در نبرد نهروان که خود هم اعلام کننده و هم آغاز کننده آن بودند شکست می خوردند؟ آیا نباید از تحمیل حکمیت و حکم در جریان صفین و اتمام حجت های علی ع در همان زمان و مکان و نیز در این زمان یعنی سرزمین نهروان که بی واسطه با آنان سخن می گوید که بیایند و با او علیه دشمن مشترکان یعنی معاویه همدست و همداستان شوند؛ درس می گرفتند و بنابراین او را هم ردیف معاویه به شمار نمی آوردند و بر حقش می دانستنند و با او همراه می شدند ؟ و...
[3] - آری اینجا روشن می شود که مارقین یا خوارج از نظر حضرت علی ع چه کسانی بوده اند و ویژگی هایشان که آنان را به خروج کشانده چه چیزهایی بوده است. در واقع هر کس می خواهد بداند که این گروه در ابتدای شکل گیری شان چه کسانی بوده اند باید روی این چند کلمه ی بیان شده در گفتار حضرت علی ع به خوارج دقت داشته باشد.
[4] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 134- 159 .
و دیگر اینکه خداوند یکتا که ستایش برای اوست تنها کسی است که به همه چیز آسمانها و زمین و حتی آنچه که از آن خارج می شود و بیرون می رود داناست؛ چرا که این اوست که همه چیز را آفریده و هر آنچه که در آسمانها و زمین است همه برای او می باشد و در پایان به سوی او باز می گردد. در واقع علاوه بر اینْ بیرون آمدن چیز ها همه به دانش او بر می گردد. یعنی او به همه ی این امور از دنیا تا آخرت دانش دارد و بر اساس دانش اوست که آفرینش و یا رستاخیز و دیگر امور رخ می دهد و ... : « الیه یرد علم الساعة ج و ما تخرج من ثمرات من اکمامها و ما تحمل من انثی و لا تضع إلا بعلمه ج و یوم ینادیهم أین شرکاءی قالوا ءَاذناک ما منا من شهید. ( 47 فصلت با توجه به آیات39- 54 ) . »
نکته ی دیگر این که انسانها نه تنها نمی توانند از راه دین با پیروی طاغوت بیرون بروند چرا که تبعات دو جهانی آن متوجه شان است؛ بلکه نمی توانند کسی را از دیارش بیرون کنند چرا که این امر هم تبعات خاص خود را دست کم به لحاظ دنیایی دارد :
« ثم انتم هؤلاء تقتلون انفسکم و تخرجون فریقاً منکم من دیارهم تظاهرون علیهم بالاثم و العدوان و ان یأتوکم اسرای تفادوهم و هم محرمٌ علیکم اخراجهم ج أفتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض ج فما جزاء من یفعل ذالک منکم إلا خزیٌ فی الحیاة الدنیا ص و یوم القیامة یردون إلی أشد العذاب ق و ماالله بغافل عما تعملون. اولائک الذین اشتروا الحیاة الدنیا بالاخرة ص فلا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینصرون. (85-86 بقره با توجه به آیات 83-84 ) » .
« یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه ص قل قتال فیه کبیر ج و صدٌ عن سبیل الله و کفرٌ به والمسجد الحرام و اخراج اهله منه اکبر عندالله ج و الفتنة اکبر من القتل ق و لا یزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم ان استطاعوا ج و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافرٌ فاولائک حبطت اعمالهم فی الدنیا و الاخرة ص و اولائک اصحاب النار ص هم فیها خالدون. ان الذین آمنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولائک یرجون رحمت الله ج والله غفور رحیم. (217-218 بقره ) . »
« والذین یتوفون منکم و یذرون ازواجا وصیة لازواجهم متاعاً الی الحول غیر اخراج ج فان خرجن فلا جناح علیکم فی ما فعلن فی انفسهن من معروف ق والله عزیز حکیم. (240 بقره با توجه به آیات222- 243 مرتبط با حقوق زنان) » .
و مورد دیگر این که مومنین فقط در موارد زیر مرتبط با دین است که می توانند خروج داشته و یا به زبان شیرین فارسی بیرون بروند :
اینکه مومنین چهره شان رو به مسجد الحرام باشد: « و من حیث خرجت فول وجهک شطر المسجد الحرام ص و انه للحق من ربک ق و ماالله بغافل عما تعملون. و من حیث خرجت فول وجهک شطر المسجد الحرام ج و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره لئلا یکون للناس علیکم حجةٌ إلا الذین ظلموا منهم فلا تخشوهم واخشونی و لاُتم نعمتی علیکم و لعلکم تهتدون. کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمة و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون. فاذکرونی اذکرکم و اشکروالی و لا تکفرون. ( 149-152 بقره با توجه به آیات142- 148) »
اینکه به عنوان بهترین امت؛ باید برای امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به الله باشد: « کنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله ق و لو آمن اهل الکتاب لکان خیراً لهم ج منهم المؤمنون و اکثرهم الفاسقون. ( 110 آل عمران با توجه به آیات 102-115) . »
اینکه باید در راه خدا باشد: « فاستجاب لهم ربهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی ص بعضکم من بعض ص فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اُوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لاکفرن عنهم سیئاتهم و لادخلنهم جناتٍ تجری من تحتها الانهار ثواباً من عندالله ق والله عنده حسن الثواب . (195 آل عمران با توجه به آیات 189-200 ) . »
اینکه باید در این راه فرمانبردار خداوند و رسولش بود : « و لو انا کتبنا علیهم ان اقتلوا انفسکم اواخرجوا من دیارکم ما فعلوه الا قلیل منهم ص و لو انهم فعلوا ما یوعظون به لکان خیرا لهم و اشد تثبیتا. و اذاً لآتیناهم من لدنا اجرا عظیما. و لهدیناهم صراطاً مستقیما. و من یطع الله و الرسول فاولائک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین والصدیقین و الشهداء و الصالحین ج و حسن اولائک رفیقا. ذالک الفضل من الله ج و کفی بالله علیما. (66- 70 نساء با توجه به آیات 59- 65) . »
اینکه این بیرون رفتن برای جستن فضل و خشنودی خدا و یاری او و فرستاده اش باشد ؛ که کسی که اینگونه باشد به حقیقت از راستگویان است : « للفقراء المهاجرین الذین اخرجوا من دیارهم و اموالهم یبتغون فضلا من الله و رضواناً و ینصرون الله و رسوله ج اولائک هم الصادقون. (8 حشر با توجه به آیات 1-10 ) . »
و حتی گذشته از این ها این که انسان ها باید کوشش کنند تا سخنی هم که به زبان می آورند و از دهانشان بیرون می آید نیز بر اساس توحید باشد و نه شرک. که قرآن کریم تنها برای مومنین یعنی کنندگان کارهای شایسته مژده نیست بلکه برای مشرکین هم انذار و بیم است زیرا هر آنچه که به عنوان شرک به خدا نسبت دهند مثل اینکه بگویند خداوند فرزند گرفته (سبحان الله) چیزی جز دروغ نیست: « و ینذر الذین قالوا اتخذالله ولدا. ما لهم به من علم و لا لِابائهم ج کبرت کلمة تخرج من افواههم ج ان یقولون الا کذبا. (4-5 کهف با توجه به آیات 1- 8 ) . »
و اینکه انسان های ظالم و ستمگر و زورگو فقط در این دنیا است که می توانند به عمل اخراج یا بیرون کردن دیگران از دیارشان اقدام نمایند و در آن دنیا دیگر از این خبرها نیست. چه آنکه "مالک یوم الدین" فقط خداوند یکتاست. پس زورگویان همانطور که گذشت نه تنها نمی توانند به خاطر کفرشان و اعمالشان از آتش دوزخ با همه ی تلاشهایی که می کنند بیرون آمده و رهایی یابند، بلکه نمی توانند پرهیزگاران و گروندگان را نیز از بهشت که آن هم نتیجه ی اعمال شایسته و نیکویشان و همان پرهیزکاری و گروندگی شان می باشد را بیرون و اخراج کنند:« ان المتقین فی جنات و عیون. ادخلوها بسلام آمنین. و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخواناً علی سرر متقابلین. لا یمسهم فیها نصب و ما هم منها بمخرجین. (45- 48 حجر با توجه به آیات26- 51 ) . »
و اینکه باید دانست که خداوند یکتا مومنین را در جایی نیز از دوست گرفتن دشمنانش و دشمنانشان که یکی از صفات آنها بیرون کردن رسول و خودشان از دیارشان به خاطر ایمان به الله بوده است بر حذر می دارد. در واقع این یکی از تبعات دنیایی بیرون کردن رسول خدا و مومنین از شهرهایشان توسط اخراج کنندگان آنهاست:« بسم الله الرحمن الرحیم.یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء تلقون الیهم بالمودة و قد کفروا بما جاءکم من الحق یخرجون الرسول و ایاکم ان تؤمنوا بالله ربکم ان کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی وابتغاء مرضاتی ج تسرون الیهم بالمودة و انا اعلم بما اخفیتم و ما اعلنتم ج و من یفعله منکم فقد ضل سواء السبیل. ( 1 ممتحنه با توجه به آیات 2-10 ) . » که در این رابطه باز می توان به آیات 8-9 همین سوره اشاره کرد که پی برده می شود خداوند یکتا مومنین را از چه کسانی نهی نمی کند و از چه کسانی نهی می کند.
و پایان این بحث اینکه باید دانست و یادآوری کرد که خداوند یکتا آدمی را روی زمین آفریده و همین جا باز می گرداند و نهایت امر هم از همین زمین دوباره بیرونش می آورد که او بر این مهم تواناست :« الذی جعل لکم الارض مهدا و سلک لکم فیها سبلا و انزل من السماء ماء فاخرجنا به ازواجا من نبات شتی. کلوا و ارعوا انعامکم ق ان فی ذالک لآیات لاولی النهی. منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخری. و لقد اریناه آیاتنا کلها فکذب و ابی. (53- 56 طاها ) . » // « قال اهبطوا بعضکم لبعض عدوٌ ص لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین. قال فیها تحیون و فیها تموتون و منها تخرجون. (24-25 اعراف با توجه به آیات10- 27 ) . » [1]. و همان بهتر که انسان مومن باشد و کننده ی کارهای شایسته؛ که نه تنها در نزد خداوند یکتا، مومن و فاسق یکسان نیستند بلکه نتیجه ی کارشان هم یکی نیست. و همان بهتر که آدمی از این گیتی با ایمان و عمل صالح بیرون برود. یعنی مرگش همراه با این دو مقوله باشد تا وارد بهشت شود؛ وگر نه اگر کسی فسق و تبهکاری را پیشه ی خود کرده باشد و از این گیتی برود؛ جایگاهش دورخ است؛ مکانی که سراسر آتش است و نمی شود از آن بیرون رفت. و همه ی اینها نتیجه ی همان اعمال و باورهاست . پس باید فقط و فقط به آیات الاهی ایمان آورد و عمل کرد که اعراض و رویگردانی از آنها می تواند انتقام خدا را در پی داشته باشد : « فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین جزاءًم بما کانوا یعملون. أفمن کان مؤمنا کمن کان فاسقاج لا یستوون. اما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم جنات المأوی نزلا بما کانوا یعملون. و اما الذین فسقوا فمأویهم النارص کلما اَرادوا ان یخرجوا منها اعیدوا فیها و قیل لهم ذوقوا عذاب النار الذی کنتم به تکذبون. و لنذیقنهم من العذاب الادنی دون العذاب الاکبر لعلهم یرجعون. و من اظلم ممن ذکر بآیات ربه ثم اعرض عنها ج انا من المجرمین منتقمون. ( 17- 22 سجده) . » و بدینگونه است در این رابطه آیات 27-37 جاثیه.
2 / 2 / ب ) پرسش
[1] - البته مرتبط با واژه ی خروج و هم ریشه های آن می توان به آیات شعرا 167/35/57؛ اسرا 67 و 80/13/76/؛ طلاق1/2/ 28/ ؛توبه 13/64/42/46/83/86 ؛ نوح 18 ؛ محمد 13 ؛حشر 11و 12/2 ؛ ابراهیم13/14/ ؛سجده27/20 با توجه به آیات 18-21 ؛نباء15 با توجه به 14/18؛مائده 110/16/ ؛ آل عمران27/ ؛ منافقون 8 با توجه به آیات 9-11 ؛غافر67/21/ ؛ فاطر 27/37/12/ ؛ زلزله 2 ؛انعام 99/148/ ؛اعراف 57/88/95/123/110/ ؛حج5/ ؛ بقره 61/74/246/؛نور50با توجه به آیات 51-52/43/53/ ؛روم 19/48/؛نمل 37/25/14/82/12؛جاثیه35/ ؛رحمان22/ ؛حدید4/5/؛طارق 7/ ؛ یاسین 33 با توجه به آیات 28-36/ ؛نساء100 /75 /؛انفال 30؛ کهف 82/ ؛یوسف 76/ ؛ طاها22 / 57/ 53/54 ؛قصص 32/ ؛مومنون 20 ؛قصلت 47 ؛زخرف 11 ؛ صافات 64 ؛ حجرات 5 نیز اشاره کرد.
1 / 2 / ب ) نتیجه گیری بحث 2 / ب
نتیجه ای که از آیات مذکور بر می آید اینکه: مُخْرِجْ یا بیرون آورنده، خداوند یکتاست. یعنی همان فاعلی که کسی یا کسانی یا چیزی یا چیزهایی که در یک حالت و وضعیتی هستنند را به حالت و وضعیتی دیگر برابر شرایطش بیرون می برد. یعنی برای نمونه بیرون آمدن سبزه ها از زمین مرده مشروط به این است که او ابری را بفرستد و از آن آبی بباراند تا در فصل خود این اتفاق بیفتد. و یا آنکه برابر شرایط مربوطه است که با نظر داشت سه مرحله ی کاشت ، داشت و برداشت دانه هایی را هم سنخ از یک دانه ی مرده همانند گندم بیرون می آورد. و همینطور است پیرامون چند و چون آفرینش انسان که سرآغازش از خاک بوده است و بعد نطفه و یافتن زندگانی و دریافتن مرگ و پس از آن بیرون آمدن از قبرها در روز دیگر.
نتیجه این که خداوند یکتا با آوردن این مثالها از آیات قرآن شامل آنچه که در طول عمرمان با عنوان تکرار مکررات در هر سال و طی هر نوروزی که خود نمودی از رستاخیز است، می بینیم می خواهد نشان دهد و گوشزد نماید که شما انسان ها هم وقتی مردید چنین نیست که این وضعیت پایان زندگیتان باشد یا معدوم می شوید بلکه طی روز رستاخیز با شرایط خودش از قبرها به عنوان " روز خروج " با خواندن او و دمیده شدن در صور بیرون خواهید آمد. پس نباید در این روز شک و تردید روا داشت یا منکر آن شد. که این روز که تنها خداوند یکتا از آن آگاه است زمانی رخ خواهد داد و قیامت یا سرای دیگر شروع خواهد شد و هر کس نتیجه ی اعمال خود را خواهد دید و ... بنابراین در وعده ی خدواند یکتا در این خصوص و هر زمینه ای که وعده ای داده است تخلفی نبوده و نیست. و خلاصه این که تمام این ها و این آیات یعنی اهمیت قیامت و اثبات آن توسط خود باری تعالی[1].
دوم اینکه خداوند یکتا باز "مُخْرِجْ" است از آن جهت که کسی یا کسانی را از تاریکی ها به سوی نور بیرون می برد، اما با شرایطی؛ یکی اینکه آن کس مومن باشد. پس ولی او "الله" است. دوم اینکه به الله و آیات او ایمان بیاورد و اضافه بر این از کنندگان کارهای شایسته[2] باشد و نه کننده ی کارهای بد. آیاتی که بر بنده و فرستاده اش حضرت محمد ص فرو فرستاده شده است و در قرآن کریم مندرج است و نخست رسالت او این بوده است که آنها را برای مردم تلاوت نماید و به آنان برساند و بعد توسط دیگر مومنین با اولویت ائمه ی اطهار برای سایر مومنین یا مردم خوانده شده و می شود. یعنی فقط آیات الاهی است که افراد مومن را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرو می برد. و مورد دیگر اینکه این ذکر خداوند یکتا یعنی همان "الله" است که باعث می شود تا او کسی یا کسانی را از تاریکی ها به سوی نور بیرون ببرد. به عبارت دیگر خداوند یکتا فرستادگان و پیامبرانش تا حضرت محمد ص را از میان همان مردم و از نوع بشر بر انگیخته تا آیاتش را برای مردم بخوانند با این هدف که آنان را از تاریکی ها به سوی روشنایی به اذن خدا بیرون ببرند. یعنی خداوند آیاتش را با برانگیختن رسولان و انبیا تا رسول گرامی اسلام به مردم رسانده است که آخرین آنها کتاب قرآن فرو فرستاده شده بر خاتم النبیین ص می باشد به عبارت دیگر قرآن کریم به منظور فوق یعنی بیرون بردن مردم از تاریکی ها به سوی روشنایی به اذن حضرت حق بر پیامبر خاتم ص فرو فرستاده شده است . همانگونه که رسالت حضرت موسی ع آن هم فقط بر اساس آیات الاهی این بوده است. پس تنها این آیات خداوند است که از این توانایی برخوردار است و باید مستمسک در امور قرار گیرد و نه جز آن . یعنی همان کلام او و نه کلام کسی دیگر با هر عنوانی.
نتیجه ی این مباحث اینکه بیرون آورنده ی چیزها و بیرون برنده ی مومنین از تاریکی ها به سوی روشنایی، و بیرون آورنده و آشکار کننده ی رازها فقط خداوند یکتاست. یعنی همان " مُخْرِجْ " به عنوان فاعل. و آن چیزها و کسانی که برابر شرایط قرار داده شده برایشان برابر سنت آفرینش؛ از یک حالت به حالت دیگر تغییر می یابند؛ همان "مُخْرَجْ" یا مفعول به عنوان بیرون آورده شده می باشند.
سومین مطلب اینکه این چیزها برابر سنت آفرینش و بر اساس همان شرایط مربوطه بالاجبار از یک حالت به حالت دیگر که هم سنخ هم هستند خارج می شوند. اما در این میان این انسان است که به خاطر اختیارش می تواند انتخاب نماید که خروجش به کدام سمت باشد. همانطور که گذشت اگرکسی مومن باشد پس خداوند یکتا به عنوان ولی و سرپرست او؛ وی را از تاریکی ها به سوی نور می برد، اما اگر از کفار بود یعنی به آیات خدا و سخن رسولانش که ابلاغ همان آیات است گوش فرا ندادْ لذا ولی و سرپرست او طاغوت می شود که پایانش چیزی جز خروج از نور به سوی تاریکی ها نیست. همانگونه که شیطانْ آدم و حوا را علیرغم تذکر خداوند به آنان فریفت و از بهشت بیرونشان کرد[3]. پس همه ی این بیرون شدنها از روشنایی به سوی تاریکی ها و یا از بهشت بیرون شدن ، به خاطر عدم پیروی خداوند یکتا بوده و می باشد و لذا نه تنها در دنیا که در آخرت هم چنین کسانی تبعات کار خود را خواهند دید به نحوی که هیچگاه نمی توانند از آتش دوزخ بیرون آمده و رهایی یابند حتا اگر از پروردگار هم بخواهند شدنی نیست. و این ها همه نتیجه ی همان کفر و شرک و ستمگری و فسق و فساد روی زمین ناشی از اختیار انسان و انسانهای مشمول امر به لحاظ همان کفر و شرک در این جهان است. در واقع جهنم و توانایی بیرون نیامدن از آن لازم و ملزوم یکدیگرند همانگونه که کفر و رو به تاریکی ها و گمراهی ها رفتن و بیرون نیامدن از آنها در دنیا تابعی از یکدیگرند.[4]
[1] - که در این زمینه یعنی اثبات قیامت باز می توان به آیات 6-7 قمر و 11 زخرف و 66- 75 نمل اشاره کرد.
[2] - بسم الله الرحمن الرحیم. والعصر ان الانسان لفی خسر. الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر. این تنها نمونه ای از این است که اگر کسانی می خواهند که از زیانکاران نباشند؛ بنابراین باید ضمن مومن و کننده ی کارهای شایسته بودن؛ به حق و شکیبایی نیز سفارش کنند. یعنی نام مومن را داشتن اما کارهای بد کردن هیچ وقت کسی را از زیانکاری بیرون نمی برد. و دیگر اینکه باید سفارش به حق و صبر کرد یعنی اگر مرتبط با این موضوع مورد بحث کسی میداند حق چیست اما برابر سنت پدران خود آن را بیان نمی نماید لذا چنین کسی از زیانکاران است. چه آنکه قرار نباید بر این باشد که حق همچنان برابر اعلام رای حکمین عراق و شام پوشیده بماند و همانند این دو به جای اینکه مُحِق و قاسط را آن هم بر اساس آیات قرآن کریم و سنت پیامبر ص معلوم سازند بیایند و بر خلاف آن عمل نموده به خلع ید دو امیر و شورایی شدن امر رضایت دهند و ... مابقی ماجرا و در نهایت ماندن قاسطی و آن کس که در این میان حق با او بوده است همچنان ناشناخته بماند و این موضوع همچنان محل مجادله. به هر جهت روزی حق خواهد آمد و باطل خواهد رفت. پس باید شکیبا بود و دانست که حق چیزی نیست جز آنچه که در قرآن کریم آمده است و در دسترس بشر است. همانگونه که پس از بیست و پنج سال حقانیت حضرت علی ع روشن و باز مردم به وی مراجعه و با او به عنوان خلیفه تجدید بیعت کردند . اما چه تجدید بیعتی؟ چه خون دلها که او به خاطر پیمان شکنی ها و خروج ها و قعود ها از همین بیعت کنندگان در مبارزه با زیاده خواهان از قاسطین نخورد و ...
البته در زمینه ی ایمان و عمل صالح و اینکه تنها این دو است که بسیار در قرآن بدان اشاره و تاکید و تصریح شده که موثر در هدایت و رستگاری و وارد شدن به بهشت و بهره مندی از نعمات آنجا و اجابت دعا و وارد رحمت خدا شدن و ... است، باز می توان به این آیات هم استناد جست: « فاما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فیدخلهم ربهم فی رحمته ج ذالک هو الفوز المبین. ( 30 جاثیه ). » // «... و قال الذین اوتواالعلم ویلکم ثواب الله خیر لمن آمن و عمل صالحاً ج و لا یلقها الا الصابرون. ( 80 قصص با توجه به آیات76-84 مرتبط با قارون و سرانجامش و حسرت خورندگان بر مال بسیار او و ...) . » // « ان الله یدخل الذین آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجری من تحتها الانهار ج ان الله یفعل ما یرید. (14 حج ) . » // ان الله یدخل الذین آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجری من تحتها الانهار یحلون فیها من اساور من ذهب و لؤلؤا ص و لباسهم فیها حریر. (23 حج). » // « ... والذین آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا بما نزل علی محمد هو الحق من ربهم کفر عنهم سیئاتهم و اصلح بالهم... ( 2 محمد با توجه به آیات 1- 9 ) . » // « ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات یهدیهم ربهم بایمانهم ص تجری من تحتهم الانهار فی جنات النعیم. دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام ج و ءاخر دعواهم ان الحمد لله رب العالمین. ( 9- 10 یونس با توجه به آیات 7-8) » . // « والذین آمنوا و عملوا الصالحات لندخلنهم فی الصالحین. ( 9 عنکبوت با توجه به آیات 1- 13 ) » . // « و اُدخل الذین آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجری من تحتهاالانهار خالدین فیها بإذن ربهم ص تحیتهم فیها سلام. (23 ابراهیم با توجه به آیات 18-30 ) . » // « ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات انا لا نضیع اجر من احسن عملا. اولائک لهم جنات عدن تجری من تحتهم الانهار یحلون فیها من اساور من ذهب و یلبسون ثیاباً خضراً من سندس و استبرق متکئین فیها علی الارائک ج نعم الثواب و حسنت مرتفقا. (30-31 کهف با توجه به آیات 27-46 ) . » و ... بنابر این روشن می شود که تمام این موارد ناشی از ایمان است و عمل صالح و نه جز آن از کفر یا فسق یا ظلم یا شرک و یا انجام کارهای بد. به عبارت دیگر بهشت را به بها می دهند و نه به بهانه. پس خارج کردن دانه و هسته و بیرون برنده ی مردم از تاریکی ها به سوی روشنایی به واسطه ی آیات فرو فرستاده شده بر بنده و آخرین فرستاده اش و نیز بیرون آورنده ی از قبرها در روز خروج و ... تنها همانا خداوند یکتاست همانگونه که این او است که بندگانش را به واسطه ی ایمان و اعمال صالح وارد رحمتش و داخل بهشتش می کند و ...
[3] - « ... فقلنا یا آدم ان هذا عدو لک و لزوجک فلا یخرجنکما من الجنة فتشقی... (117 طاها با توجه به آیات114-127) . » // « فأزلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه ص و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو ص و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین. (36 بقره با توجه به آیات30-39) . »
[4] - « و قال الذین اتبعوا لو ان لنا کرة فنتبرأ منهم کما تبرءوا منا ق کذالک یریهم الله اعمالهم حسرات علیهم ص و ما هم بخارجین من النار ( 167 بقره با توجه به آیات 164-171 ) . » // « یریدون ان یخرجوا من النار و ما هم بخارجین منها ص و لهم عذاب مقیم. (37 مائده با توجه به آیات33- 36 ) » . // « ... ربنا اخرجنا منها فان عدنا فانا ظالمون. ( 107 مومنون با توجه به آیات 101-118 ) ». // و هم یصطرخون فیها ربنا اخرجنا نعمل صالحا غیر الذی کنا نعمل ج اَوَلم نعمرکم ما یتذکر فیه من تذکر و جاءکم النذیر ص فذوقوا فما للظالمین من نصیر. (37 فاطر با توجه به آیات 31-40 ). » // « کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها و ذوقوا عذاب الحریق.( 22 حج با توجه به آیات15- 25) . » // و قیل الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا و مأویکم النار و ما لکم من ناصرین. ذالکم بأنکم اتخذتم آیات الله هزوا و غرتکم الحیاة الدنیا ج فالیوم لا یخرجون منها و لا هم یستعتبون. (34-35 جاثیه با توجه به آیات 30-37 ) . » // « ... یوم یخرجون من الاجداث سراعاً کأنهم الی نصب یوفضون. ( 43 معارج با توجه به آیات36- 44) . » و همینطور است مرتبط با دنیا که آنان نمی توانند بدون نور از تاریکی ها بیرون بروند: « اَوَ من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها ج کذالک زین للکافرین ما کانوا یعملون. و کذالک جعلنا فی کل قریة اکابر مجرمیها لیمکروا فیها ص و ما یمکرون الا بانفسهم و ما یشعرون. (122-123 انعام با توجه به آیات 117-127 ) . » // «... قالوا ربنا امتنا اثنتین و احیینا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل الی خروج من سبیل. ( 11 غافر با توجه به آیات 10-20 ) » . که این آیه به دوبار مردن و دوبار زنده شده و نیز اینکه ایمان آوردن و انجام کارهای شایسته فقط در زمان زنده بودن است اشاره دارد. والله اعلم .
گفتار چهارم : مارقین
الف ) پیش گفتار
پیرامون واژه های قاسطین و ناکثین از منظر اصطلاحی و کاربردی مطالبی مبتنی بر فرهنگ نامه های فارسی و نیز آیه های قرآن کریم آورده شد تا روشن شود که این دو گروه چه کسانی هستند و چگونه تعریف می شوند و بر پایه ی کلام مقدس الاهی؛ سرنوشت دنیایی و آخرتی آنها کدام است و ... اما مرتبط با واژه ی " مارقین " هر چه در این دو منبع جستجو نمودم کمتر یافتم یا در واقع نیافتم که ببینم در در فرهنگ نامه های در دسترس ذکر شده در بالا چه معنایی از واژه ی مارقین آمده و یا اینکه در قرآن کریم کاربرد آن در کجاهاست[1]. به عبارت دیگر نه در فرهنگ نامه های پیشتر ذکر شده ی فارسی کلمه ای تحت عنوان مارقین یا مترادف های آن دیدم و نه در قرآن کریم با توجه به ابزارهای جستجوگر رایانه ای روز از این واژه یا مترادف هایش مطلبی یافتم[2]. تنها آنچه که دیدم یک کلمه در فرهنگ نامه بود تحت عنوان مارقیه که در تعریف آن نوشته بود: یکی از فرقه های معروف خوارج[3].
با این همه تعریفی که در یکی از کتابها پیرامون این واژه آمده بود بدین قرار است :
" مارق اسم فاعل از مصدر مروق و معنی آن تیری است که به نشانه نخورد و از آن بگذرد. چون خوارج در کار احتیاط در دین از طاعت امام زمان خود بیرون شدند؛ این لقب به آنان داده شد."[4]
البته پیرامون این تعریف باید گفت و مد نظر داشت که مارقین رها شده نبودند و حضرت علی ع بسیار کوشید که آنان را که به اختیار خود پس از اعلام رای حکمین عراق و شام ؛ از راه راست بیرون و نه رها شده بودند را به راه بیاورد تا با دشمن مشترکشان یعنی معاویه به نبرد بپردازند، که به راه نیامدند و راه لجاجت و خود سری را برگزیدند تا جایی که به خاطر عملکردشان یعنی فساد روی زمین و نه اندیشه شان یعنی کافر دانستن هر کس که حکمیت و رای آن را پذیرفته و بدان خشنود است؛ نتیجه را در جنگ نهروان دیدند. پس مارقین به اختیار خود از دین و اطاعت امام زمان خود و نیز اطاعت خلیفه ی برگزیده ی خود یعنی حضرت علی ع بیرون رفتند و بیعت با وی را نقض کردند و راه بیهوده را پیمودند تا آنجا که در این راه جان خود را نیز از دست دادند.
ب ) معانی اصطلاحی و کاربردی خوارج
ادامه ی بحث اخیر اینکه آنچه که به عنوان یک لقب یا معادل دیگر برای مارقین به کار برده می شود؛ لفظ خوارج است که از این منظر با توجه به ذکر آن در فرهنگ نامه ها و قرآن کریم این گفتار به یاری خداوند یکتا پی گرفته می شود.
1 / ب )واژه ی خوارج و مترادف های آن بر اساس فرهنگ نامه ی فارسی
خارج :1) خروج کننده. شورش کننده...[5]
خارجی: ... 3) خروج کننده. آنکه مخالفت خلیفه یا پادشاه یا جمهور ملت نماید. ج خوارج. 4) پیرو مذهب خوارج.[6]
خوارج : جمع خارجه، خارجی. 1)کسانی که مخالفت خلیفه یا پادشاه یا جمهور ملت نمایند. 2) کسانی که معتقد به مذهب خوارج باشند.[7]
مَخْرَجْ : جای بیرون آمدن . محل خروج.[8]
مُخْرِجْ : بیرون آورنده . بیرون کشنده .[9]
مُخْرَجْ : بیرون آمده. استخراج شده .[10]
2 / ب )واژه ی خوارج و مترادف های آن بر اساس آیات قرآن کریم.
آنگونه که در بخش 1 / ب دیدیم دو واژه ی مُخْرِجْ و مُخْرَجْ هم به چشم می خورد. مُخرِج به عنوان فاعل یعنی بیرون آورنده ی چیزی یا بیرون برنده ی کسی. و مُخرَج به عنوان مفعول یعنی بیرون رفته یا بیرون آمده از جایی. پس نتیجه اینکه در این میان به واسطه ی فاعل و مفعول یک فعلی تحت نام خروج یا خارج شدن اتفاق می افتد. همانند سایر امور که در این مقوله مشترکند. حال باید دید که در این جا و این بحثْ فاعل کیست و مفعول یا مفعول ها کدامند ؟
« ان الله فالق الحب و النوی ص یخرج الحی من المیت و مُخرِج المیت من الحی ج ذالکم الله ص فأنی تؤفکون. (95 انعام ).
« یحذر المنافقون ان تنزل علیهم سورة تنبئهم بما فی قلوبهم ج قل استهزءوا ان الله مُخْرِجٌ ما تحذرون. ( 64 توبه با توجه به آیات52-69 ) ».
« و نزلنا من السماء ماء مبارکاً فأنبتنا به جنات و حب الحصید. والنخل باسقات لها طلع نضید. رزقاً للعباد ص و أحیینا به بلدة میتا ج کذالک الخروج .» ( آیات 9- 11 قاف) .
« و استمع یوم یناد المناد من مکان قریب. یوم یسمعون الصیحة بالحق ج ذالک یوم الخروج. » (41-42 قاف با توجه به آیات 36- 45 ) .
« و هوالذی انزل من السماء ماء فأخرجنا به نبات کل شیءٍ فأخرجنا منه خضرا نخرج منه حباً متراکباً و من النخل من طلعها قنوانٌ دانیة و جناتٍ من اعناب و الزیتون و الرمان مشتبهاً و غیر متشابه ق انظروا الی ثمره اذا اثمر و ینعه ج ان فی ذالکم لأیات لقوم یؤمنون. ( 99 انعام ) . »
« و هوالذی یرسل الریاح بشرا بین یدی رحمتة ص حتی اذا اقلت سحاباً ثقالا سقناه لبلد میت فانزلنا به الماء فأخرجنا به من کل الثمرات ج کذالک نخرج الموتی لعلکم تذکرون. والبلد الطیب یخرج نباته بأذن ربه ص والذی خبث لا یخرج الا نکدا ج کذالک نصرف الآیات لقوم یشکرون[11]. ( 57-58 اعراف ) . »
« هو الذی خلقکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم یخرجکم طفلاً ثم لتبلغوا اشدکم ثم لتکونوا شیوخاً ج و منکم من یتوفی من قبل ص و لتبلغوا اجلاً مسمیً و لعلکم تعقلون. هو الذی یحی و یمیت ص فأذا قضی امراً فإنما یقول له کن فیکون. ( 67-68 غافر ) .»
« الذی جعل لکم الارض مهدا و سلک لکم فیها سبلاً و انزل من السماء ماء فاخرجنا به ازواجا من نبات شتی. کلوا و ارعوا انعامکم ق ان فی ذالک لِاولی النهی. منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخر. ( 53- 99 طاها ) . »
« فأخرجنا من کان فیها من المؤمنین.[12] ( 35 ذاریات با توجه به آیات 24-37 ) . »
« و قال الذین کفروا أءِذا کنا تراباً و آباؤنا أءِنا لمخرجون. لقد وعدنا هذا نحن و آباؤنا من قبل ان هذا إلا اساطیر الاولین. قل سیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین. ( 68-69 نمل با توجه به آیات 64- 81 ) . »
« و من آیاته ان تقوم السماء و الارض بأمره ج ثم اذا دعاکم دعوة من الارض اذا انتم تخرجون. ( 25 روم با توجه به آیات 26-32 ) . »
« بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله الذی له ما فی السماوات و ما فی الارض و له الحمد فی الاخرة ج و هو الحکیم الخبیر. یعلم ما یلج فی الارض و یخرج منها و ما ینزل من السماء و ما یعرج فیها ج و هو الرحیم الغفور. ( 1-2 سبا ) » .
« هو الذی خلق السماوات والارض فی سته ایام ثم استوی علی العرش ج یعلم ما یلج فی الارض و ما یخرج منها و ما ینزل من السماء و ما یعرج فیها ص و هو معکم أین ما کنتم ج والله بما تعملون بصیر. له ملک السماوات والارض ج و الی الله ترجع الامور. ( 4-5 حدید ) . »
« الّا یسجدوا لله الذی یخرج الخبء فی السماوات و الارض و یعلم ما تخفون و ما تعلنون. ( 25 نمل )» .
« الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور ص والذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات ق اولائک اصحاب النار ص هم فیها خالدون. ( 257 بقره با توجه به آیات 255- 260 ) . »
« یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیرا. و سبحوه بکرة و اصیلا. هوالذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور ج و کان بالمؤمنین رحیما. تحیتهم یوم القیامة سلام ج و أعد لهم اجراً کریما. ( 41- 44 احزاب ) . »
« هو الذی یُنزل علی عبده آیات بینات لیخرجکم من الظلمات الی النور ج و ان الله بکم لرءُوف رحیم. ( 9 حدید ) . »
« رسولاً یتلوا علیکم آیات الله مبینات لیخرج الذین آمنوا و عملوا الصالحات من الظلمات الی النور ج و من یؤمن بالله و یعمل صالحاً یدخله جنات تجری من تحتهاالانهار خالدین فیه ابدا ص قد احسن الله له رزقاً. ( 11 طلاق ) » .
« بسم الله الرحمن الرحیم. الر ج کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور بإذن ربهم الی صراط العزیز الحمید. ( 1 ابراهیم ) . »
« و لقد ارسلنا موسی بآیاتنا ان اخرج قومک من الظلمت الی النور و ذکرهم بِاَیام الله ج ان فی ذالک لَآیات لکل صبار شکور. ( 5 ابراهیم ) . »
« و اذا قتلتم نفساً فادارأتم فیها ص والله مخرجٌ ما کنتم تکتمون. ( 72 بقره با توجه به آیات62-101 ) . »
« ام حسب الذین فی قلوبهم مرضٌ ان لن یخرج الله اضغانهم. ( 29 محمد ص با توجه به آیات 22- 32) . » و ...
[1] - در واقع این واژه همانند بسیاری از واژه های دیگر در زبان عربی هست اما در قرآن کریم از آنها یا مترادف هایش ذکری به میان نیامده است. که پیرامون حکمت آن باید گفت والله اعلم.. که در این خصوص می توان به مواردی همچون عشق و وقف و تقلید و روایت نیز اشاره کرد. مواردی که خداوند یکتا مومنین را مثلن به اندیشه و دانش و فهم و خردورزی در آیاتش و یادآوری و سپاسگزاری نعمت هایش و ایمان به الله یعنی خودش و کتابها و رسولان و فرشتگان و آیاتش و آخرت ضمن انجام اعمال صالح دستور می دهد و یا اینکه آنان از آنچه روزیشان کرده است فی سبیل الله انفاق نمایند و اینکه بر اساس آیات قرآن که سخن و کلام الاهی است که بر حضرت محمد ص فرو فرستاده شده است در همه ی مراتب زندگی به پیش بروند و نه سخنی غیر از این و یا سخنانی که نه با کلام خدا همخوانی دارد و نه با عقل سازگار است و اینکه پس از قرآن این سنت رسول او است که باید ملاک باشد.و ... چه آنکه خداوند یکتا یکی از ویژگی های بندگان خود را که بخشنده است این دانسته است که آنان هنگامی که به آیاتش تذکر داده می شوند؛ کر و کور بر روی آیاتش نمی افتند؛ یعنی روی آنها اندیشه می کنند؛ دانش به دست می آورند، خرد می ورزند؛ تفقه می نمایند؛ به دل و نه زبانْ ایمان می آورند، یادآور می شوند، سپاسگزار می گردند، سر بر خاک می سایند و ...؛ آن هم فقط مرتبط با آیات و نشانه های پروردگارشان و نه جز آن . به عبارت دیگر خداوند یکتا پیرامون آیاتش دستور می دهد که بندگانش اینگونه باشند. یعنی متفکر، متعلم، متعقل، متفقه، مومن، شاکر، عابد، ساجد، مسلم ، ذاکر : « و الذین اذا ذکروا بآیات ربهم لم یخروا علیها صماً و عمیانا. (73 فرقان.)
[2] - والله اعلم .
[3] - فرهنگ فارسی معین . محمد. چاپ پانزدهم. جلد ششم/ اعلام / ص 1869 .
[4] - تاریخ تحلیلی اسلام .تا پایان امویان. سید جعفر شهیدی. دوره ی کاردانی تربیت معلم.
[5] - فرهنگ فارسی معین . محمد. چاپ پانزدهم. 1379 .جلد اول/ ص 1386 .
[6] - فرهنگ فارسی معین . محمد. چاپ پانزدهم. 1379 . جلد اول/ ص 1386 .
[7]- فرهنگ فارسی معین . محمد. چاپ پانزدهم. 1379 . جلد اول/ ص 1448 .
[8] - فرهنگ فارسی معین . محمد. چاپ پانزدهم. 1379 . جلد سوم/ ص 3942.
[9] - فرهنگ فارسی معین . محمد. چاپ پانزدهم. 1379 . جلد سوم/ ص 3942.
[10] - فرهنگ فارسی معین . محمد. چاپ پانزدهم. 1379 . جلد سوم/ ص 3942 .
[11] - برابر این آیه ی کریمه مشخص می شود که تنها در زمین پاک است که به اجازه ی پروردگار از آن گیاه بیرون می آید و نه غیر آن. پس اگر کسی ایمان داشته باشد و کارهای شایسته بکند نیز بعد از مرگ پاکیزه از قبر بیرون می آید. ( والله اعلم)
[12] - این آیه ی کریمه که مرتبط با سر انجام قوم لوط است می رساند که وقتی خشم و عذاب خداوند یکتا به گروهی به خاطر گناهان کبیره ای همچون لواط که انجام می دهند قرار گیرد؛ او تنها گروندگان و مومنین را از دیار مشمول عذاب بیرون می برد و نه غیر آنان را. والله اعلم