سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 27616
کل یادداشتها ها : 30
خبر مایه


 

 


 

   2 / 2 / ب )  پرسش

    پس نتیجه اینکه بیرون رفتن انسانها برابر آیات فوق باید در راه خدا و .. باشد و نه غیر آن. هم اکنون پرسش اینکه آیا خوارج برای خدا و مجاهده در راه او  ...  خروج کردند و رو در روی امام زمان خود که با او از پیش هم بیعت داشتند ایستادند و علیه او و پیروان راستین اش جبهه گرفتند ؟ اگر اینگونه است چه کسی این امر را به آنان واگذار کرد که نه تنها حکمیت و حَکم را به علی ع تحمیل کنند بلکه در این جا هم همانند شامیان که قرآن ها را به عنوان ابزاری بر سر نیزه ها کردند؛ بیایند و با استفاده از کلام مقدس الاهی[1]، علی ع را کافر هم قلمداد نمایند و موافقین رای حکمیت را بکشند و به فساد عملی روی زمین مشغول شوند و ...؟ آیا به راستی نباید گفت که آنان در واقع از دین خروج کردند و نه برای دین ؟ و ...

پ )  کم و کیف خروج خوارج یا مارقین و پایان کار آنان

    « ... پس از رسیدن رای حکمین به اطلاع مردم عراق؛ خوارج پیش عبدالله بن وهب راسبی جمع شدند و او هم پس از ستایش و نیایش خداوند اینگونه گفت :

ای برادرانم همانا متاع دنیا اندک و بی ارزش است و جدایی آن نزدیک است. همراه یکدیگر خروج کنیم و با این داوری و حکمیت مخالفت ورزیم که هیچکس را جز خداوند حق حکمیت نیست و به درستی که خداوند همراه کسانی است که تقوی پیشه سازند و نیکوکار باشند. [2]»  

  سپس برخی دیگر از آنان نیز سخنانی در تایید گفته های عبدالله گفتند و بعد وی را به عنوان فرمانده ی خود انتخاب و با وی بیعت کردند. سخن آنان برای این خروجشان این بود که صاحبان دعوتشان و فرماندهانشان که هم کیش آنها بودند از هوای نفس خود پیروی کردند و فرمان قرآن را کنار گذاشتند و در حُکم خود ستم کردند و لذا پیکار با ایشان حق است ... سپس آنان برابر برنامه ریزی بین خود قرار گذاشتند که به صورت منفرد از کوفه خارج شده و به نهروان بروند. بعد از این نامه ای برای اهل بصره نوشتند که بدنبال آن تعدادی هم از آنجا به آنان پیوستنند... و بصریان در بین راه هر که را می دیدند که در پاسخ پرسشان بیان می کرد که به حُکم داوران راضی است را می کشتند.... خلاصه علی ع برای اینکه آنان را از خروجشان و این روش منصرف و با خود جهت حرکت به سمت شام همراه سازد نامه ای برایشان نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم. از بنده ی خدا علی امیر مومنان به عبدالله بن وهب راسبی و یزید بن حصین و کسانی که نزد ایشانند، سلام بر شما؛ همانا دو مردی که به داوری آنان رضایت داده بودیم با کتاب خدا مخالفت کردند و بدون راهنمایی از سوی خداوند از هوای نفس خود پیروی کردند و چون به سنت پیامبر ص و به حکم قرآن عمل نکردند ما از حکم آنان تبری جستیم و ما همچنان بر حال اول خود هستیم. خدایتان رحمت کند پیش من آیید که ما برای جنگ با دشمن خود و دشمن شما حرکت می کنیم تا آن که خداوند میان ما و ایشان حکم فرماید که او بهترین حکم کنندگان است.  

که پاسخ آنان این بود :

 اما بعد تو برای خداوند خشمگین نشدی بلکه برای خودت خشمگین شدی اکنون اگر خودت گواهی دهی که در ارجاع کار به داوران کافر شده ای و بار دیگر به توبه گراییده ای ما در باره ی خواسته ی تو که بازگشت به سوی تو است بررسی خواهیم کرد و اگر نه به تو هم اعلان جنگ می دهیم و خداوند کید خائنان را راهنمایی نمی فرماید.    

   علی ع با خواندن این نامه از آنان نا امید شد و ایشان را به حال خودشان واگذارشان کرد. اما آنها راه فساد را در پیش گرفتند و برای نمونه عبدالله بن خباب و همسرش را وقتی در راه دیدند و از آنان پرسیدند که آیا به رای حکمین راضی هستند یا نه ؟ و چون جواب مثبت شنیدند لذا آن دو را کشتند. پس از آن حارث بن مره فقعسی نماینده و پیک حضرت علی ع به سویشان را گرفتند و کشتند و ... چون مردم ناخشنود از حرکت خوارج پیش او آمدند؛ پس آن حضرت هم به جای شام به نهروان تغییر مسیر داد... ابتدا نمایندگانش را فرستاد بلکه خوارج از فسادشان و خروجشان دست بردارند، اما نتیجه بخش نبود سپس خود حضرت علی ع وارد شد و به آنان اینگونه گفت :

 « ای گروهی که آنان را لجاجت بر انگیخته و هوای نفس آنان را از حق باز داشته است و در نتیجه در اشتباه و خطا افتاده اند[3]؛ من به شما اندرز و بیم می دهم که در گمراهی خود پافشاری مکنید و بدون هیچ دلیل و برهانی از سوی خداوند کشته نشوید، مگر نمی دانید که من به این دو داور شرط کردم که باید طبق قرآن حکم کنند؟ و قبلاً به شما نگفتم که طرح موضوع حکمیت از سوی شامیان مکر و حیله است؟ و چون شما چیزی جز حکمیت را نپذیرفتید با آنان شرط کردم که باید آنچه را قرآن زنده کرده است زنده کنند و آنچه را قرآن از میان برداشته است از میان بردارند، آنان با کتاب خدا مخالفت کردند و سنت پیامبر ص را نادیده گرفتند و به هوای دل خود عمل کردند و ما حکم آنان را دور انداختیم و ما بر همان حال نخستین خود هستیم، در این سرگردانی به کجا می روید و از کجا آمده اید ؟ . »

   ولی پاسخ آنان در قبال به عبارتی این اتمام حجت امیر المومنین ع این بود :

 ما هنگامی که به برگزیدن داوران رضایت دادیم کافر شدیم و اکنون از آن گناه به سوی خدا توبه کردیم، اگر تو هم همانگونه که ما توبه کردیم توبه کنی ما همراه تو خواهیم بود و گرنه ما به شما اعلان جنگ می دهیم.

   پس از آن باز با آنان و نماینده شان ابن کواه به سخن پرداخت که این هم نتیجه ای را در بر نداشت... بنابر این علی ع دستور داد تا ندا در داده شود که لشکرش آماده ی نبرد شوند... برخی با اتمام حجت هایش و امکان فرصت ایجاد شده توسط حضرت علی ع برایشان در آخرین لحظات مبنی بر اینکه هر کس زیر درفش بر افراشته شده برود در امان است، همین کار را کردند و برخی هم صحنه ی کارزار را رها کردند و رفتند ... و سپاه علی ع پس از حمله و یورش خوارج به دفاع و مقابله بر خاستند و ... در نهایت امر با کشته شدن خوارج جنگ به پایان رسید و ... سپس و پیش از ترک نهروان، آن حضرت به یارانش گفت که چون به لطف خدا بر خوارج پیروز شده اید باید بدون درنگ به سوی شام جهت جنگ با قاسطین بروند؛ لذا این جا بود که برخی همچون اشعث بن قیس با بهانه ها و توجیهاتی همچون: ای امیر مومنان تیرهای ما تمام و شمشیرهایمان کند شده است و ... این کار بماند تا آمادگی بیشتر و دوباره. بنابراین آن حضرت را حتا با ماندن چند روز در نخیله برای رفتن به سوی شام و جنگ با معاویه ی قاسط همراهی نکردند و لذا در نهایت همگی حتا حضرت علی ع بناچار به کوفه باز گشتند و ... کار به جایی رسید که معاویه طی جسارتی به شهر انبار حمله و آنجا را غارت کرد و ... باز حضرت طی نامه ای برای مردم کوفه از ثمرات جهاد نوشت و از گستاخی های دشمن. و اینکه به این موارد هشدار داده بود که اگر قاسطین غالب شوند چه ها که بر سر مسلمانان می آورند و ... از بهانه های آنان هنگام خوانده شدن به جهاد، همچون اینکه حال زمستان و سرد است و یا اکنون تابستان است و گرمای سوزان؛ و لذا او را همراهی نکردند؛ گفت و نوشت و اینکه به خاطر این رفتارهای عراقیان و کوفیانْ از خدا طلب مرگ می کند و ...0 خلاصه اینکه نه این نامه و حتا نه نداهای پس از آن که به دستور او داده شد نیز در کوفیان موثر نیفتاد و نتیجه این شد که علی ع طی ضربتی از سوی ابن ملجم مرادی به شهادت برسد ... »[4]

ت )  نتیجه گیری مبحث مارقین یا خوارج

    این که این گروه نه تنها در هنگامه ی پیروزی در نبرد صفین؛ تحت تاثیر نیرنگ شامیان یعنی بر سر نیزه کردن قرآنها، به عنوان دعوت به اینکه کتاب خدا میان آنان داور باشد، قرار گرفتند و به سخن و هشدارهای حضرت علی ع که فرمانده و خلیفه شان بود مبنی بر اینکه استفاده ی شامیان از قرآن یک خدعه و فریب است برای اینکه به ضعف گراییده اند و شکست شان در جنگ حتمی است؛ گوش ندادند، بلکه پس از موافقت علی ع با حکمیت تحمیلی آنان مشروط به این که بر اساس قرآن و سنت پیامبر باشد، حتا آمدند و حَکَم را نیز به او تحمیل کردند و به هشدارهای امام علی ع دال بر اینکه ابوموسی اشعری دوراندیش نیست هم گوش نکردند. به عبارت دیگر این گروه تنها حکمیت و حَکَم را به حضرت علی ع تحمیل نکردند بلکه پس از اعلام رای حکمین هر چند که با امام هم رای بودند که بر خلاف قرآن و سنت پیامبر ص بوده؛ اما به جای اینکه خلیفه ی خود یعنی امام ع را همراهی کنند آمدند و مقابل او ایستادند و نخست خود را به خاطر پذیرش حکمیت و حَکَم  ( و نه تحمیل این دو مقوله به حضرت ) کافر دانستند و سپس هم حضرت علی ع و هر کس را که به رای حکمین راضی بود را کافر دانستند و گفتند که اینان هم باید مثل خودشان به اصطلاح توبه کنند و ... گرنه مستحق این هستند که این گروه با آنان به پیکار بپردازند... به عبارت دیگر این گروه از دین خارج شدند و فساد کردند و در نهایت هم به نصایح حضرت گوش ندادند و جنگ نهروان را که شکست سخت خودشان را در پی داشت به ایشان به عنوان امری دیگر علاوه بر دو مورد بالا تحمیل کردند.

ث ) پرسش و پاسخ

 چنانچه مشاهده شد این گروه به خاطر زیاده روی در انجام تباهی روی زمین ناشی از خروجشان از دین و فرمان ولی زمان خود و به جای بیعت، اعلان جنگ به وی و آغاز کننده بدان از بین رفتند؛ ولی پرسش اینکه آیا کار اینان به همین جا پایان پذیرفت و منشا اثر سوء دیگری بر سایرین از همگنان مسلمانشان و پس از آن از مومنین نبود. ؟ این امری است که پاسخ آن را باید در گفتار بعد یافت.



[1] - لا حکم الا لله.

[2] - البته این فرد نمی گوید که چه کسی این اختیار را به او تفویض کرده است که از امام زمان خود و خلیفه ی برگزیده ی خود پیشی بگیرد و چنین اعلان رای کند تا توجیهی برای خروج خود و دیگران و حتا جذب افراد بیشتر در این راه داشته باشد. بی تردید درست است حکم برای خداست؛ اما برای نمونه او حکم کرده است که مومنین همه فرمانبر خدا و فرستاده اش و در امتداد این دو نیز فرمانبر والیان امر از خودشان باشند. آیا اینان نیز اینگونه عمل کردند و فرمان ولی خود را که با وی بیعت کرده بودند را بردند؟ و شگفت انگیزتر اینکه خود در این مورد از متقین نیست ولی از آن سخن به میان می آورد. آیا نیکوکاری و پرهیزکاری در این است که بی گناهان را در قبال یک پرسش که پاسخش خوشایند آنان نیست باید گرفته و کشته میشد؟ آیا نه تنها به لحاظ نظری و اندیشه؛ که به لحاظ عملی نیز باید به مخالفت امیر المومنینی بر خیزند که در صفین حکمیت و حکم را به او تحمیل کرده بودند و هم اکنون به وی اعلان جنگ و در روی زمین فساد و تباهی نمایند؟ و آیا اگر آنان پرهیزگار و نیکوکار بودند و خدا با آنان بود؛ اینگونه در نبرد نهروان که خود هم اعلام کننده و هم آغاز کننده آن بودند شکست می خوردند؟ آیا نباید از تحمیل حکمیت و حکم در جریان صفین و اتمام حجت های علی ع در همان زمان و مکان و نیز در این زمان یعنی سرزمین نهروان که بی واسطه با آنان سخن می گوید که بیایند و با او علیه دشمن مشترکان یعنی معاویه همدست و همداستان شوند؛ درس می گرفتند و بنابراین او را هم ردیف معاویه به شمار نمی آوردند و بر حقش می دانستنند و با او همراه می شدند ؟ و...

[3] - آری اینجا روشن می شود که مارقین یا خوارج از نظر حضرت علی ع چه کسانی بوده اند و ویژگی هایشان که آنان را به خروج کشانده چه چیزهایی بوده است. در واقع هر کس می خواهد بداند که این گروه در ابتدای شکل گیری شان چه کسانی بوده اند باید روی این چند کلمه ی بیان شده در گفتار حضرت علی ع به خوارج دقت داشته باشد.

[4]کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 134- 159 .

 

 






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ