سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 28351
کل یادداشتها ها : 30
خبر مایه


پ ) ادامه ی مبحث ناکثین در دوران خلافت کوتاه امام علی ع 

    همانگونه که در مبحث قاسطین گذشت؛ با همراهی نکردن افرادی همچون سعدبن ابی وقاص، عبدالله بن عمر بن خطاب، محمدبن مسلمه انصاری، اسامه بن زید و عقبه بن عامر؛ « طلحه و زبیر نیز از علی اجازه گرفتند تا حج گزارند. علی ع نیز به آنان اجازه داد. (از سوی دیگر) عایشه همسر رسول گرامی اسلامی نیز پیش از قتل عثمان و البته هنگام محاصره ی خانه ی وی به قصد عمره به مکه رفته بود. که پس از اتمام آن در همانجا ماند تا اینکه طلحه و زبیر به او پیوستند.[1] »

    در واقع حضرت علی ع با عموم مردم و بدون همراهی یا حضور این تعداد افراد بیعت کننده[2] به سوی عراق حرکت کرد.

ت )جنگ جمل

    « چون زبیر و طلحه و عایشه حج (عمره ی) خود را گزاردند، در مورد کشته شدن عثمان به رایزنی پرداختند و زبیر و طلحه به عایشه گفتند: اگر از ما اطاعت کنی به خون خواهی عثمان می پردازیم.

عایشه گفت: خون او را از چه کسی مطالبه می کنید؟

گفتند: آنان مردمی شناخته شده اند که اطرافیان و روسای یاران علی ع هستند. تو با ما بیرون بیا تا با کسانی از مردم حجاز که پیرو ما هستند به بصره برویم و چون مردم بصره ترا ببینند همگان و به صورت اتفاق همراه تو خواهند بود.

عایشه پذیرفت و با ایشان بیرون آمد و مردم از چپ و راست بر گرد او بودند. »[3]

    « حضرت علی ع به هنگام حرکت از مدینه به سوی کوفه از این امر آنان با خبر شد پس به همراهان خود گفت که آنها قصد بصره کرده اند و چون به آنجا برسند، تمام مردم با ایشان بیعت خواهند کرد. بنابراین پس از رایزنی با همراهان مسیر کوفه به بصره تغییر یافت. اما پیش از رسیدن آنان؛ عایشه و طلحه و زبیر و همراهانشان زودتر به بصره رسیده بودند و لذا عموم مردم بصره به جز بنی سعد با آنان بیعت کردند. در این جا علی ع نخست هاشم بن عتبه بن ابی وقاص و سپس فرزندش حسن را همراه عمار بن یاسر به کوفه گسیل داشت. به محض ورود آنها ابوموسی اشعری که در کوفه بود در مسجد میان مردم می نشست و ضمن سخن مرتبط با فتنه و تبعات آن از مردم می خواست که از او اطاعت کنند تا پناهگاه اعراب شوند و مظلومان به آنان پناه آورند و درماندگان در پناهشان ایمن شوند و[4] ... خلاصه حسن ابن علی ع و عمار یاسر در این حین به آنجا رسیدند و گروه بسیار مردم را دیدند و سپس با دستور امام حسن ع و خروج ابوموسی اشعری از مسجد؛ آن دو بر فراز منبر رفتند و امام حسن ع مردم را برای پیکار و حرکت دعوت کرد. حجربن عدی کندی از بزرگان و فضلای کوفه اعلام آمادگی کرد و سپس مردم هم از هر سو اینگونه عمل کردند و روز بعد بهمراه امام حسن ع حرکت نموده و در ذیقار به علی ع پیوستند. علی ع نیز با آنان راه افتاد تا به بصره رسیدند...» [5]

    « بدنبال این امر ابتدا او و سپس طلحه و زبیر با شنیدن ورود علی ع به بصره؛ لشکرهای خود را آراستند و فرماندهان را مشخص نمودند و ... » [6]

    « علی ع برابر روش خود ابتدا فرستادگانی را نزد مردم بصره فرستاد و آنان را به اطاعت و پیروی خواند و چون از آنان پاسخی نشنید لذا بر آنان حمله کردند. عایشه در این بین در هودج روی شتر نشسته و پیشاپیش بصریان بود... »[7]

    « زبیر در دو جا از کار خود به شک و تردید افتاد؛ یکی آنجا که عمار یاسر را همراه علی ع دید و به یاد این سخن پیامبر ص افتاد که فرموده بود: حق همراه عمار است و به عمار فرموده بود ترا گروه ستمگر خواهند کشت. و در جای دیگر آنجا بود که علی ع به او پیام داده بود تا وی را دیدار کند و چون به هم نزدیک شدند علی ع با سوگند دادن او به خداوند یکتا گفت: آیا روزی را به خاطر می آوری که دستمان در دست یکدیگر بود و به حضور پیامبر ص رسیدیم و آن حضرت از تو پرسید آیا علی را دوست داری؟ و این که تو در پاسخ گفتی بلی و آن حضرت گفت که اما تو با او جنگ و نسبت به او ستم خواهی کرد؟ زبیر باز جواب داد بلی به یاد دارم. پس از آن زبیر با ترک صحنه ی نبرد به بصره بازگشت تا از آن سوی به حجاز برود. از سوی دیگر طلحه هم با پی بردن به بازگشت زبیر، تصمیم به بازگشت گرفت اما توسط مروان بن حکم در همان نبردگاه کشته شد. از سوی دیگر زبیر نیز عاقبت پس از خروج از بصره توسط فردی به نام عمروبن جرموز در هنگام گذاشتن نماز کشته شد[8] و هنگامی که او شمشیر زبیر را نزد حضرت علی ع برد؛ آن حضرت به وی مژده ی آتش را داد[9]... »[10]

 « باری؛ جنگی که شروع شده بود با فراز و نشیب هایش به لحاظ غالب و مغلوب شدنهای مقطعی و گذرای دو طرف ادامه پیدا کرد. هر دو لشکر سرسختانه کارزار می کردند و بنابراین افراد بسیاری از دو سو کشته و زخمی شدند. در این میان به هودج عایشه که سوار بر شتر بود نیز تیر بسیار رسیده بود. هودجی که برخوردار از صفحات آهنی بود و ...» [11]

    «... حضرت علی ع با دیدن اجتماع مردم بصره پیرامون شتر عایشه ناگاه تدبیری جنگی کرد و به بزرگان سپاه گفت: اینان ( بصریان ) تا هنگامی که این شتر برابرشان پا برجاست پایداری می کنند ولی اگر شتر از پای در آید هیچکس پایداری نخواهد کرد. این نقشه طی یورشی از سوی برخی فرماندهان و نامداران لشکر علی ع عملی شد و با ضربت اعین بن ضبیعه؛ پاهای شتر قطع به نحوی که شتر همراه هودج عایشه که داخل آن بود سرنگون شد و بر زمین افتاد و این جا بود که جنگ با پیروزی سپاه علی ع بر جملی ها پایان پذیرفت ... و عایشه هم به فرمان حضرت علی ع توسط برادرش محمد بن ابابکر به مدینه بازگردانده شد. »[12] .



[1]   - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / ص 11 پاراگراف سوم. 

[2] - به جز عایشه که هنگام بیعت در مدینه نبوده است. بلکه همانطور که گذشت در مکه برای گزاردن حج بوده است.

[3] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / ص 16 .

[4] - بر پایه ی این سخن می توان نتیجه گرفت که اینگونه نیز نبوده است که ابوموسی اشعری چون از جنگ های جمل و صفین به دور بوده و در جریان حکمیت نیز به عنوان حَکَم به حضرت علی ع توسط سپاه عراق پیشنهاد و تحمیل شد؛ پس حال و هوای قدرت طلبی نداشته باشد. فضا برایش آنگونه که می خواسته مهیا نبوده و چون این فرصت نیز پیش آمده تا خود از مردم کوفه در مسجد شهر بخواهد که به خاطر فتنه و خوابیدن آن با او بیعت کنند؛ خیلی خوش اقبال بوده و فضل خدا همراهش که فرستادگان علی رسیده اند و او مجبور به ترک مسجد و شاید ترک خواهش خود شده است وگر نه شاید چنانچه با این سخنان او بیعتی از سوی مردم کوفه با وی انجام می شد؛ تنها خداوند یگانه به تبعات آن آگاه بود. چرا که این خود میتوانست نوعی از قاسط بودن و البته در کوفه به شمار آید. زیرا که مهاجر و انصار و حتا تابعین با علی ع در مدینه به عنوان خلیفه ی برگزیده ی خود پس از عثمان بیعت کرده بودند. پس دیگر ولایات اسلامی و در راس آنها گماشتگان و عاملین خلیفه ی قبل نیز بایسته بود که با او از سر تسلیم بیعت و در غیر اینصورت اعلان جنگ نمایند. از سوی دیگر و با توجه به عملکرد او در حکمیت که ناشی از همان ساده لوحی و در عین حال عدم دوراندیشی او بود؛ باز اگر آنچه او از مردم کوفه خواسته بود مبنی بر اینکه با او بیعت کنند؛ چنانچه افتاق افتاده بود؛ تنها خدا می داند که به خاطر همان عدم دور اندیشی او در امور به خصوص این امر یعنی والی کوفه بودن بر سر کوفه و مردم آن چه می آمد. باری فضل خداوند بر سر بندگانش در هر حال گسترده است فقط باید یادآور شد و سپاسگزار او و این نعمتش بود و در امور با تکیه بر او از او یاری خواست و نه جز او.

[5] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 16-19  .

[6] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 19-22  .

[7] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / ص 22 .

[8] - باید یادآور شد که طلحه و زبیر نتیجه ی کار خود را دیدند. یعنی ماحصل برافروختن آتش یک جنگ با شکستن پیمان خود. طلحه در میدان کارزار توسط خودی کشته شد و زبیر هم بیرون عرصه ی نبرد. اگر چه وی از جنگ و سپاه باطل دست کشیده بود ولی چنین می نماید که حق را نیز واگذاشته بود. و هر چند که او در آن دو جا که شرحش گذشت یعنی دیدن عمار یاسر و یادآوری خاطره ی حضرت علی؛ به این نتیجه رسیده بود که باید صحنه ی جنگ را ترک گوید اما به نوعی باید تاکید کرد که با آنکه این تصمیم او ناشی از آنچه از حقایقی بود که در ارتباط با سپاه مقابل و فرمانده ی کل و نیز فرماندهی از فرماندهان ارشد آن بود؛ لیکن زبیر به جای این که به حق و لشکر حق بپیوندد، اما در عمل او حق را در ترک صحنه ی نبرد دید تا این که حق را با علی ع و پیروانش ببیند که با وی بیعت کرده بود و ...

    به هر جهت این جنگ و این عمل ناکثین و در راس آنها طلحه و زبیر به عنوان یک مانعی بود برای اینکه علی ع بتواند سایه ی معاویه را به عنوان یک قاسط از سر امت اسلامی بسته به اختیار او که یا تسلیم شود و بیعت با علی را بپذیرد یا اعلام جنگ نماید کوتاه کند.

[9] - به نظر می رسد از این بابت این سخن را حضرت علی ع به عمروبن جرموز گفته است که زبیر در آن هنگام در میدان کارزار نبوده است که مستحق کشته شدن به عنوان دشمن علی ع بوده باشد. والله اعلم. زیرا این فرد که ظاهرن از قبیله ی احنف بن قیس بوده، به همراه احنف و قومش از جنگ جمل کناره گرفته بودند (کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / ص 24 ).پس دلیلی نداشته که کسی که صحنه ی نبرد را ترک گفته بکشد به نحوی که بخواهد در این جا با آوردن شمشیر زبیر خود را از یاران حضرت قلمداد نماید. زیرا از سوی دیگر کسی برای نمونه با احنف و قومش کاری نداشته که چرا در جنگ جانب بی طرفی را گرفته اند. همانگونه که این کار را حضرت امیر پس از پیروزی بر جملیان و ناکثین به احنف و قومش نشان داد که کسی که در جنگ و حتا با حق نیست اما چنین نیست که به خاطر آن فکر و عملش مورد مجازات قرار گیرد. البته اگر نتیجه ی نبرد بر عکس بود و به فرض جملیان پیروز می شدند؛ این که بر سر افراد و اقوامی همچون احنف و گروهش توسط آنها به خاطر بی طرفی شان چه می آمد را فقط خداوند یکتا می داند چرا که فرماندهان این سپاه یعنی طلحه و زبیر از ناکثین بودند یعنی همان کسانی که بیعت خود را با خلیفه ی برانگیخته ی خویش شکستند و ...حال این که چنین افراد و اقوامی در زمان امامان بعدی یعنی حسن و حسین بن علی ع چه روندی را پیشه ی خود کردند خدا می داند همانگونه   که سرانجام و عاقبت کار پیرامون چنین اقوامی در سرای دیگر را نیز خداوند یکتا می داند.

[10] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 22-25  .

[11] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 25- 28 .

[12] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 28- 30 .

 

 


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ