سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 28290
کل یادداشتها ها : 30
خبر مایه


 

 ** - اینکه امام حسین ع با رد بیعت با یزید و پذیرش جنگ نشان داد که اهل بیعت با هر کس و تحت هر شرایطی نیست و حتا اگر خودش تنها هم باشد و کسی از دعوت کنندگان یا یاران و همراهانش هم او را پیروی و پشتیبانی نکنند؛ باز تن به بیعت با یک فاسق که آشکارا نقض احکام و دستورات دین و گناه می کند، نمی دهد و بابت آن برای اینکه معروف ها بماند و منکرات و فحشا جایش را در جامعه ی دینی نگیرد، جانش را هم در راه خدا می دهد. چه آنکه اگر او در بیعت معاویه برابر آشتی نامه ی بسته شده میان او و برادرش حسن ابن علی ع بود، بدان خاطر بود که معاویه اهل تظاهر بود و خود را مقید به موازین و احکام دین نشان می داد، چه آنکه همین تظاهرها و پایبندی های ظاهری به دین در کنار نیرنگ ها و زر و تزویرش بود که باعث می شد او به اهداف پلید و دنیا خواهانه اش برسد به نحوی که مردم ساده دل و ظاهر بین مومن را فریب داده و حتا علیه پیشوایانشان بشوراند تا آنجا که منجر به مواردی همانند انعقاد پیمان نامه ی حکمیت هنگام نهایت ضعف در جنگ صفین و نیز بستن آشتی نامه با برادرش حسن بن علی ع شود و از کنار این موارد امتیازات فراوان بگیرد تا آنجا که طی همان آشتی نامه، خلافت ولایات اسلامی را بدون جنگ به دست آورد و درکنار زر و تزویرهایش؛ زورش را نیز تحکیم و ثبوت ببخشد و سپس هم نشان دهد که او تمام دعوت به حکمیت بر اساس قرآن کریم و عقد آشتی نامه ی مذکور را برای این می خواسته که یک حاکمیت بدون دردسر و به دور از هرگونه شورش داشته باشد و پس از مرگش باز فرزندش هر چند بر خلاف مفاد آشتی نامه این راه را ادامه دهد. اما چه می شود کرد که اگر او با تظاهر به دین؛ و نیرنگ هایش و استفاده از مشورت های سراسر نیرنگ عمروعاص به ویژه در جریان قاسطین و جنگ صفین؛ حاکمیت ولایات مسلمین را به دست آورد؛ اما از فرزندش یزید به اینجا ختم نشد و چندان به درازا نکشید، چرا که او بر خلاف پدر؛ از خلافت و بیعت تنها قدرت و حاکمیتش را بدون دست کم مراعات تظاهر به دین یا مقید نشان دادن به دین در ظاهر را می خواست[1] تا بتواند بدین وسیله ضمن عمل به فساد و فحشا و منکرات؛ مسبب و عامل ترویج آنها نیز باشد هر چند که نخواهد. چرا که این از طبیعت اینگونه کارهاست که چون در بالا منکری رواج یابد خود به خود و کم کم جایش را در جامعه باز می کند؛ همانگونه که اگر کسی به لحاظ خوبی ها الگو باشد به همان نحو خوبی ها گسترش می باید. به عبارت دیگر این از خصوصیات کارهاست که کارهای بد؛ آثار و تبعات بد دارند و کارهای خوب آثار و نتایج خوب؛ حال عامل به آنها هر کس که می خواهد باشد. و همینطور است پیرامون امور طبیعی. یعنی اگر باران آهسته آهسته بیاید نتایج پر بار همراه با برکات و فزونی نعمت دارد ولی اگر همین باران سیل آسا شد در درون خود تخریب و مرگ ها را دارد و از آن نیز گریزی نیست مگر اینکه بر اساس دانش از پیش برای جلوگیری از این تبعات سیل چاره اندیشی شده باشد. اما موضوعی که هست اینکه او یعنی یزید نمی خواست برای این کارها حتا تحت عنوان خلیفه ی مسلمین؛ معارضی داشته باشد و لذا همه از سرشناس و غیر آن باید با او بیعت می کردند. آن هم نه با تزویر یا زر؛ بلکه با زور. یعنی روشی کاملن بر خلاف پدرش معاویه. چرا که این فرد نشان داده بود که تا می تواند باید با استفاده از دو عنصر زر و تزویر مردم را از گرداگرد امامان شیعه یعنی امام علی و امام حسن و در ادامه اش حتا خود امام حسین ع دور کند تا از جنگ و خون ریزی و هزینه های آن که همه اش مشغله ی آراستن لشکرها و تطمیع ها و استفاده از مکرها و مکاران بیشتر است جلوگیری نماید و یک خلافت راحت و آسان داشته باشد. البته که او اگر از جنگ جلوگیری می کرد نه اینکه برای خون مسلمانان ارزشی قائل بوده باشد؛ چرا که او مخالفینی را که با تطمیع مطیع او نمی شدند را می کشت و یا به زندان می افکند و از ریختن خونشان در زمان خلافتش متکی به آن پیمان نامه ی آشتی با امام حسن ع ابایی نداشت. چرا که از یک طرف امام حسن ع همانطور که گذشت با او بیعت کرده بود و از سوی دیگر اینکه از مردان سخت گیر و خشن همچون زیاد برای حاکمیت سایر ولایات اسلامی بصره و کوفه که جوی آرام نداشتند استفاده می کرد.

     اما یزید برای اخذ بیعتش اگر کسی مطیع نبود به زور متوسل می شد. و برای اطمینان از اینکه بداند شخص یا اشخاص بیعت نکرده با او دیگر زنده نیستند؛ لذا به عاملینش در ولایات اسلامی دستور می داد که سر آنان را برایش بفرستد که آنان نیز همانند عبیدالله بن زیاد این کار را کردند و سر عاشوراییان در صحرای کربلا را از امام حسین ع گرفته تا دیگر مجاهدان کربلا پس از جنگ دهم محرم سال شصت و یک هجری برای یزید فرستادند. آری و آن کس که تنها معارض وی با توجه به سوابق و فضایل و نفوذش بین مردم و مسلمانان بود و هر گز حتا با تهدید در مدینه و عراق و تحمیل جنگ در عاشورا و سرزمین کربلا حاضر به بیعت با یزید نشد؛ امام حسین ع بود که با یاران فداکار و پاکیزه دلش در همان روز و سرزمین به شهادت رسیدند تا از هر نظر زیر بار زور نروند. آری یزید نمی دانست که امام مومنین زمانش؛حسین بن علی ع اگر تنها هم باشد، هر گز اهل بیعت با چنین کسی که از فاسقین است نبوده و نیست؛ چه آنکه روشن است اگر به فرض محال؛ ایشان دعوت به بیعت با یزید را هم می پذیرفت، آن وقت نه تنها یزید مخالف و معارض دیگری با چنان جایگاه و پایگاه و فضایلی نداشت بلکه پس از آن در پی گرفتن امتیاز یا امتیازاتی هم از امام طی مثلن عقد پیمانی دیگر بر می آمد و سپس خیلی راحت و آسوده به بزه کاری هایش ادامه می داد و جامعه را به همراه زیر دستان مثل خودش مملو و پر از فساد و فحشا می کرد و ... بنابراین این جاست که باز به حقانیت تصمیم و راه امام حسین ع و چرایی عدم پذیرش بیعت با یزید حتا تا رخ دادن جنگ و جان دادن در راه هدف که فی سبیل الله بود و اینکه این کارزار باعث شد تا از اشاعه ی منکرات و فحشا در جامعه ی اسلامی همان روز و حتا پس از آن؛ آن هم به صورت خیلی آشکار، جلوگیری نماید؛ پی برده می شود. و گرنه در صورت بیعت امام با یزید و انجام فسق و فجورهای وی، خدا می داند چه بر سر دین و جامعه ی اسلامی می آمد و از سوی دیگر معلوم نیست که آن امام همام نه در زمان خودش و به وسیله مردم و مومنین زمان خودش، که توسط سایر مردم در دیگر سر زمین ها مورد چه نکوهش ها و سرزنش ها واقع می شد به نحوی که مظلومیت همیشگی او با این فداکاری اش در عاشورا؛ جایش را در تاریخ به همین نکوهش ها و پرسش ها می داد که چرا امام ع بیعت با یزید را بر مقابله با وی طی امر به معروف و نهی از منکر حتا در صورت بروز جنگ برتری داد و ... به هر جهت این ها همه مرتبط با این دنیاست و از عاقبت افراد در آن دنیا فقط خداوند یکتا آگاهی دارد. و اینکه امام حسین ع با این کارش یعنی بیعت نکردن با یزید فاسق و پذیرش جنگ اعلام شده از سوی او نشان داد که از مجاهدین است و نه از قاعدین.

    و باید گفته شود که نتیجه ی این جان فشانی و ایثار امام حسین ع و یارانش در روز عاشورای شصت و یک هجری این بود که معاویة بن یزید پس از معدود روزهایی خلافت را ضمن نکوهش رفتارهای پدر و پدر بزرگش ببوسد و کنار بگذارد، و خلفای جور پس از او از آل مروان تا عباسیان دست کم برای بقای حکومتشان هم که شده راه تظاهر به شعائر دین را همجون سلف خود معاویه در پیش گیرند؛ اما از سوی دیگر امامان زمان خود را تا امام یازدهم ع در تنگناهای حبس و حصر و محدود کردن ضمن زیر نظر داشتن کامل به انحای مختلف قرار دهند و دیگر مخالفان را که تطمیع نمی شده اند را به زندان افکنده یا بکشند  و ... همانطور که گذشت به ظاهر هم که شده هر گز بدنبال تباهکاری ها و منکرات نباشند. که بدیهی است این مهم باعث می شده تا منکرات در جامعه نیز جایی باز نکند و اجتماع مسلمین از آن به دور و مصون باشد.

    آری این بود نتیجه ای از نتایج مجاهده ی امام حسین ع در راه حق و برای امر به معروف و نهی از منکر. اینکه حتا حاکمی از قاسطین یا جابرین تحت عنوان زمامدار مسلمین هر چند بیعت بسیاری از مردم مومن را در پی داشته باشد این اندیشه را به خود راه ندهد و مسیر منکرات و فسق و فحشا را نپیماید تا مبادا بدنبال آن جامعه نیز گرفتار همان منکرات شود؛ چرا که آن وقت امامی از برگزیدگان خدای یکتا بی هیچ پروا و با تکیه بر او رو در روی آنان خواهد ایستاد و جانش را نیز فدا خواهد کرد و ...

 



[1] - علامه ی بزرگوار طباطبایی ضمن توضیح در باره ی زندگانی امامان دوم و سوم شیعه، در تشریح و بیان چرایی اختلاف روش امام حسن ع و امام حسین ع در برخوردشان با معاویه و یزید اینگونه می گوید :

« ... ریشه ی حقیقی این اختلاف روش ظاهری را از اختلاف روش معاویه و یزید باید جستجو کرد، نه از اختلاف نظر این دو پیشوای معظم. روش معاویه روشی نبود که روی اساس بی بند و باری استوار شده باشد و با مخالفت علنی خود احکام دین را به سخریه بگیرد. معاویه خود را یک مرد صحابی و کاتب وحی معرفی می کرد و به واسطه ی خواهر خود ( که زوجه ی پیغمبر اکرم ص و ام المومنین بود) خال المومنین نامیده می شد و مورد توجه و عنایت شدید خلیفه ی دوم بود و عامه ی مردم اعتماد کامل و ارادت خاصی نسبت به خلیفه ی دوم داشتند. علاوه بر این غالب صحابه ی پیغمبر را که مورد احترام و تعظیم مردم بودند ( مانند ابوهریره، عمروعاص، سمره، یسر، مغیرة بن شعبه و غیر آنها ) به حکومت ولایات و سایر کارهای حساس کشوری گماشته بود که حسن ظن مردم را نسبت به وی جلب می کردند و روایات زیادی میان مردم در فضایل آنان و مصونیت دینی صحابه و این که هر کاری کنند معذورند، نقل می شد و در نتیجه معاویه هر کاری که می کرد اگر قابل تصحیح و توجیه بود به وسیله ی همین ایادی تصحیح و توجیه می شد، و اگر نه با بذل و بخشش های سنگینی دهان معترض را می بست و د جایی که این وسایل کارگر نبود به دست همین همدستان و هواخواهان صحابی وی، دهها هزار بی گناه از شیعیان علی ع و از سایر مسلمانان و حتی جمعی از صحابه ی پیغمبر کشته شدند.... از امام حسن و امام حسین احترام ظاهری بعمل می آورد و تحفه و عطاهای سنگینی پیش آنان می فرستاد و از سوی دیگر اعلان عمومی می کرد که هر کس حدیثی در مناقب اهل بیت ع نقل کند هیچگونه مصونیت مالی و عرضی و جانی ندارد، و هر که حدیثی در مناقب صحابه نقل کند جایزه دریافت خواهد داشت. و دستور می داد که خطیبان در منابر مسلمانان علی ع را (به طور اکرام) دشنام دهند و به امر وی هواخواهان آن حضرت را هر جا می یافتند، می کشتند و در این کار به اندازه ای زیاده روی کردند که جمع کثیری را که از دشمنان آن حضرت بودند به تهمت دوستی از میان بردند. از این بیان معلوم می شود که قیام امام حسن ع جز به صرر اسلام تمام نمی شد و جز اینکه خون وی و یارانش به هدر رود اثری نمی بخشید، و حتی دور نبود که در این صورت معاویه به دست کسان آن حضرت وی را بکشد و پس از آن برای تسکین افکار عمومی در عزای وی گریبان جاک کند و به مقام خونخواهی در آمده قصاص و انتقام وی را از شیعیان بکشد چنانکه نظیر همین معامله را با عثمان نمود.

    ولی روش سیاسی یزید هیچگونه شباهتی با روش پدرش نداشت. او جوانی بود خود پسند و بی بند و بار. منطقی جز زور نداشت و به افکار عمومی کمترین اهمیتی نمی داد. یزید لطمه هایی که از پس پرده به اسلام وارد می شد در حکومت کوتاه خود یکباره آشکار کرده و پرده را درید. در سال اول حکومت خود خاندان پیغمبر ص را از دم شمشیر گذرانید و در سال دوم شهر مدینه را خراب کرد و سه روز عرض و جان و مال مردم را با لشکریان خود مباح نمود. و در سال سوم کعبه را خراب کرد. و از همین جهت نهضت حسینی در افکار مردم جای گرفت و روز به روز اثرش عمیق تر و بارزتر گردید و در ابتدای امر به شکل انقلابات خونین ظهور نمود و بالاخره جمعیت عظیمی را از مسلمانان به عنوان هواخواهان حق و حقیقت و دوستان اهل بیت به وجود آورد. و از همین نظر بود که معاویه در ضمن وصیت های خود به یزید سفارش اکید نمود که کاری به کار حسین ع نداشته متعرض حالش نشود، ولی آیا سرمستی و خودپسندی یزید اجازه می داد که نفع خود را از ضرر تمیز دهد ؟ . ( صص 115- 120 کتاب خلاصه ی تعالیم اسلام . نوشته ی استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی. مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم )

 






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ