سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 28293
کل یادداشتها ها : 30
خبر مایه


 

ت ) امام حسین ع و قاسطین 

    در مطالب قبل گذشت که به خاطر سست پیمانی عراقیان؛ امام حسن ع مجبور به بستن پیمان نامه ی آشتی با معاویه شد و سپس خود با کسانش راهی مدینه گردید. و در این بین و برابر همین پیمان نامه معاویه ولایت مسلمانان را علاوه بر شام در عراق و دیگر سرزمین های اسلامی بدست آورد. و اما حال ادامه مطلب.

    [[« معاویه در نخیله ی کوفه خطبه ای خواند. در این خطبه آنچه در دل داشت آشکار کرد و گفت: من با شما جنگ نکردم که نماز بخوانید و روزه بگیرید یا حج کنید یا زکات بدهید؛ شما خود این کارها را می کنید؛ من با شما جنگ کردم تا بر شما حکومت کنم.... بدین منوال در سال چهل و یکم هجرت عراق رسمن ضمیمه ی حکومت شام شد و در این سال معاویه به کوفه آمد و حکومت خود را اعلام داشت. او از آغاز زمامداری را می خواست و عنوان خونخواهی  عثمان و سپس عهده داری خلافت اسلامی سر پوشی برای عملی کردن این آرزو بود که خاندان ابوسفیان می خواستند... او سپس در خصوص اداره ی سرزمین های اسلام؛ شام و حجاز و بصره و عراق و ایالت های وابسته به آن ( ایران ) تدبیر کرد. اینکه از مردان کاردان استفاده کند و بر حسب شایستگی کسی را به کار گمارد. و یا آنکه مخالفان را به سوی خود بکشاند. به هر جهت او حاکمانی را برای اداره ی ایالات مذکور با توجه به شرایط و اوضاع سیاسی آنها مبنی بر این که آیا رام و آرامند یا در آنها آشفتگی بر پاست، برگزید و بدانجا ها فرستاد و در صورت مرگ یکی، کسی دیگر را می گمارد. مثلن برای مصر ( آنگونه که پیش از جنگ صفین معاویه قولش را داده بود) عمروعاس را انتخاب و گسیل نمود که حکومتش چندان به درازا نکشید و سپس برادر خود عتبة بن ابوسفیان را حاکم آنجا نمود و ...یا اینکه بر بصره با توجه به وضع آشفته ی آنجا به لحاظ اینکه خوارج دوباره کار خود را شروع کرده و آنجا را پایگاه خود قرار داده بودند؛ پس از جلب به سوی خود و اعلام برادر خواندگی اش، زیاد را بر حکومت آنجا گماشت و زیاد نیز چون به اصطلاح به زبان خود بصریان سخن گفت و عمل کرد، بنابراین توانست که بصره را شهری آرام و ایمن سازد. در واقع آنان نشان داده بودند که وقتی از سوی کسی چون زیاد، درشتی ببینند فروتنی می کنند و چون فروتنی ببینند درشتی می کنند. آری زیاد با گرفتن و بستن و کشتن و به زندان انداختن، توانست آشفتگی را از بصره بزداید و آسودگی خاطر بیاورد ... معاویه سپس در سال پنجاهم هجری وی را همزمان و پس از مرگ مغیرة بن شعبه به حکومت کوفه نیز گماشت.... ولی اقدام معاویه به عنوان یک امر بدیع فقط به اینکه به طور رسمی زید را برادر خوانده ی خود بنامد نبود؛ بلکه بدعت دیگری که گزارد این بود که او یزید فرزندش را به عنوان ولیعهد و جانشین خود قرار داد و معرفی نمود[1]. امری که پیش از آن در حاکمیت اسلامی وجود نداشت. چرا که پس از رحلت پیامبر ص؛ ابابکر با رای حاضران در سقیفه و عمر به رای ابوبکر و عثمان بر اساس رای شورای شش نفره ی انتخابی عمر و حضرت علی ع هم با اجتماع و انتخاب و بیعت عموم مسلمانان به خلافت رسیده بودند. و از سوی دیگر نتیجه ی این بدعت این شد که امر مذکور به مدت سیزده قرن در سراسر قلمرو اسلامی دوام پیدا کرد... اقدام دیگر معاویه به ویژه در عراق این بود که بر شیعیان سخت گیری می کرد تا آن حد که برای زدودن خاطره ی تقوا و فضایل و عدالت و پارسایی علی ع دستور داده بود تا به علی ع دشنام بگویند و بر عثمان رحمت فرستند و در نکوهش علی ع و فضیلت امویان حدیث بسازند... تا آن جا که او چند تن مثل حجربن عدی را که حاضر نبودند علی ع را ناسزا بگویند؛ گردن زد ... خلاصه معاویه متاثر از جنگهای بدر و صفین، عراقی ها را تحقیر می کرد[2] و ... بدین واسطه هم در پی از یاد بردن فضایل و نام علی ع بود چرا که او می دانست تنها جایی که می تواند با هواخواهی علی ع و دودمان پاکش مقابل او بایستد همین عراق است ... از این ها گذشته در خلافت او کشور گشایی هایی هم صورت گرفت[3] و بالاخره او در سن هشتاد سالگی از دنیا رفت و ... به این نحو یزید جای او را گرفت ... و مهمترین کار او این شد که با گرفتن بیعت از مخالفانش یعنی عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و حسین بن علی ع خیال خود را برای زمامداری آسوده کند. ولی او از تنها کسی که از میان این سه نفر می ترسید؛ حسین بن علی ع بود زیرا که عبدالله بن عمر اهل جنبش نبود و عبدالله بن زبیر هر چند تدبیر و دلیری داشت، اما چه از جهت خانوادگی و چه از نظر روش اجتماعی نمی توانست طرفداران زیاد و فراوانی داشته باشد. ولی حسین بن علی ع که در مدینه بود آراسته به مواردی همچون پسر دختر پیامبر ص، فرزند علی بن ابی طالب، مهتر هاشمیان، دانا و پرهیزگار، و ارزشمند در دیده ی مردم بود؛ پس احتمال این می رفت که عراقیان گرد وی جمع شوند ... خلاصه با پیش آمدن موضوع بیعت با یزید توسط عامل مدینه یعنی ولید بن عتبه؛ پسر زبیر مخفی و شبانه رهسپار مکه شد ... اما حسین بن علی ع نزد والی مدینه رفت و نتیجه این شد که او دعوت به پذیرش بیعت با یزید را منوط به این کرد که این کار نباید پنهانی باشد بلکه باید با حضور مردم و در مسجد باشد تا تعیین تکلیف شود... اما چون با تهدید به کشته شدن در صورت نپذیرفتن بیعت با یزید در حضور والی مذکور روبرو شد، بر آشفت و گفت که نه مروان و نه ولید هیچ یک نمی توانند او را بکشند و سپس به حاکم مدینه دلیل عدم پذیرش بیعت با یزید را اینگونه بیان داشت که:

« یزید مردی شرابخواره و فاسق است و شایستگی زمامداری مسلمین را ندارد. »

.... حسین بن علی ع پس از آن خیلی آشکارا و بر خلاف پسر زبیر تدارک سفر دید و در پیش چشم مردم بدان سو یعنی مکه رفت... آری درست بود؛ یزید ظاهر دین اسلام را نیز رعایت نمی کرد و از شرابخوارگی و قمار پیش روی مردم باکی نداشت و به عبارتی در خوار شمردن آیین دین گستاخ تر از معاویه پدرش بود... از سوی دیگر مرتبط با اوضاع ایالت های اسلامی می شود گفت که شام مطیع یزید بود و حجازیان اهل درگیری نبودند و بیشتر دوست داشتند که حالت تماشاچی داشته باشند. سیاست های خشن زیاد هم چشم مردم کوفه و بصره را ترسانده بود. اما آنچه که یزید را نگران می داشت، ایالت عراق بود که در زمان معاویه با انواع روشهای او همچون تهدید و کشتن و دشنام و بخشش و مهربانی نگاه داشته شده بود... ولی هم اکنون با مرگ او، سود جویان این ایالت فرصت را غنیمت شمردند تا مرکز قدرت را از دمشق به کوفه منتقل نمایند و دلیل عمده و اکثر مردم این بود که یزید به خاطر پرهیزگار نبودن شایستگی خلافت مسلمین را ندارد، هر چند که برخی هم به لحاظ موضوع تاریخی مهتری شام و کهتری عراق را تاب نمی آوردند... اما لازمه ی این کار این بود که این مردم سیاست پیشه ی سود جوْ کسی را مقابل یزید تقویت کنند. آنان می دانستند که پسر زبیر هر چند دلیر است اما موقعیت اجتماعی ندارد. پس راه چاره را در حسین بن علی ع دیدند که هم دارای تقوا و به طور کلی همه ی خوبی هاست و هم این که بنابر سابقه، کنار پدرش ایستادند و با برادرش حسن ع بیعت کردند؛ پس او در واقع مهمترین کسی است که می توانست آرزوی هر دو گروه دین خواه و سیاست پیشه را بر آورده سازد. چرا که از سوی دیگر او چون با یزید بیعت نکرده پس در قبال او مسئولیتی هم ندارد... و از این جا بود که انجمن ها بر پا و سخنرانی ها شد و ضمن آن بابت غربت اسلام فغان ها به پا و اشک ها ریخته و از ستم های معاویه بر شیعیان علی شکوه ها شد و ... خلاصه تصمیم آنان بر این شد که حسین بن علی ع را به کوفه فرا خوانند. اما پیش از آن و با توجه به شناخت روحیه ی همشهریان خود، سلیمان بن صرد با آنان صحبت و اتمام حجت کرد که اگر توانایی یاری کردن حسین ع را در خود می بینند او را به این سرزمین فرا بخوانند و او را از خانه ی خدا بی جهت آواره نسازند. و آنان پاسخ دادند که تا پای جان کنار حسین ع خواهند ایستاد و فرمان یزید را نخواهند برد... بالاخره این فرا خواندن ها با فرستادن نامه هایی به سوی امام حسین ع همراه بود... و چون تعداد آنها افزون شد امام چاره را در پاسخ دادن دید و طی نامه ای مسلم بن عقیل پس عمو و مورد وثوق خود را نزد آنان فرستاد تا پس از بررسی اوضاع و تایید آنچه در نامه ها نوشته اند به سویشان رهسپار شود... مسلم آمد و مورد استقبال کوفیان واقع شد و لذا در پی این موضوع نامه ای به امام حسین ع نوشت مبنی بر اینکه مردم کوفه و عراق همه منتظر او و آمدنش هستند... اما آنچه بود اینکه مسلم فقط بر اساس آن اشتیاق و شفقت استقبال این نامه را نوشت و با توجه به اعتماد پاکش گمان هم نمی کرد که اینها که این چنین با اشتیاق با وی بیعت می کنند، به آسانی هم از وی جدا می شوند و گردا گرد او را خالی می کنند.... اما از سوی دیگر یزید هم عبیدالله بن زیاد را روانه ی کوفه نمود و او هم چون بدانجا رسید و مردم کوفه را خوب می شناخت پس؛ از همان روزهای اول به تهدید و تطمیع مردم سرشناس پرداخت و آنان را با خود همراه کرد و به نوعی دیگران را هم سر جایشان نشاند... به نحوی که باعث شهادت حضرت مسلم و پناه دهنده ی به او یعنی هانی شد. آری آن مردم خیلی راحت پشت مسلم را خالی کردند.... و امام حسین ع از سوی دیگر و در پی نامه ی مسلم بهمراه خانواده خود به سمت عراق و کوفه به راه افتاده بود که در بین راه مکه به عراق از خبر شهادت پسر عموی خود مسلم آگاه شد. پس او همراهان خود را نیز از این خبر آگاه کرد و بدانان اجازه داد که هرکس بخواهد می تواند او را ترک کند و بسیاری از همراهان او اینگونه کردند و تنها خانواده و برخی یاران مخلص و یک دل وی باقی ماندند ...  امام وقتی به نزدیکی کوفه رسید در سرزمینی به نام کربلا به دستور حربن زیاد فرمانده ی سپاه عبیدالله بن زیاد به ناچار فرو آمد. در اینجا بود که پسر زیاد لشکری را به سرکردگی عمر بن سعد ابی وقاص به پیش باز امام فرستاد. آن هم با این هدف که از امام برای یزید بیعت بگیرد که امام نپذیرفت و در واقع آماده ی جنگ شد... که در روز دهم محرم سال شصت و یک هجری و طی یک نبرد چند ساعته امام حسین ع و یاران با وفا و همراهان راستین او به شهادت رسیدند و زن و فرزندان به سن بلوغ نرسیده ی او ضمن گرفتاری و اسارت ابتدا به کوفه و سپس به شام فرستاده شدند البته در این میان از کشتن علی بن الحسین ع نیز به خاطر بیمار بودن خودداری کردند... اما از تبعات این کشتار فجیع این بود که در سراسر جهان اسلام آن روز ناخشنودی هایی را پدید آورد. پسر زبیر در مکه از فرصت استفاده کرد و فاجعه ی کربلا را دستاویز نکوهش یزید و پیمان شکن قلمداد نمودن عراقیان قرار داد و از مردم مکه خواست که با وی بیعت نمایند... از سوی دیگر در مدینه هم ناآرامی هایی به وجود آمد.. و پس از طرح این موارد از سوی کسانی که از نزد یزید بازگشته بودند مبنی بر اینکه یزید کسی است که دین ندارد و مِی می نوشد و شب ها را با مردم پست و کنیزکان آوازه خوان به سر می برد لذا مردم مدینه هم با عبدالله بن حنظله بیعت کردند و پس از آن امویان مدینه را محاصره و بیرون کردند و این امر سر آغاز یک شورش و سپس اقدام و فسقی دیگر از سوی یزید شد مبنی بر اینکه به دستور وی به مدینه النبی یورش بردند و آنجا را به قلع و قمع پرداختند و البته در این میان علی ابن الحسین ع به سلامت ماند چرا که او در این شورش دخالتی نداشت ... و اقدام دیگری که یزید قصد انجام آن را داشت اما عمرش کفاف نداد تدارک حمله به مکه بود که مردم آن سامان با عبدالله بن زبیر بیعت کرده بودند... با مرگ یزید؛ پس از آن مردم با معاویه پسر یزید بیعت کردند که حکومتش چهل روز به درازا کشید و سپس وی طی خطبه ای برای مردم، رفتارهای معاویه و نیز پدرش یزید را نکوهشْ و خود از این امر کناره گیری کرد و به مردم گفت بروند و هر کس را که می خواهند برای خود انتخاب کنند... اما در عراق؛ اینکه جنبش توابین یا پشیمانان به فرماندهی سلیمان بن صرد به راه افتاد تا دست کم ننگ کشتن خاندان پیامبر ص را از سر عراق بزدایند؛ که آنها نیز در جنگ با پسر زیاد و سپاه او کشته شدند.... جنبش دیگر آنچه بود که توسط مختار پسر ابو عبیده ی ثقفی تحت نام انتقام گیری از کشندگان اهل بیت شکل گرفت... و او با گردآوری شیعیان کوفه ابتدا آنجا و حاکمیت بر آن را بدست آورد و سپس دامنه ی حکومتش را گسترش داد و بعد کشندگان امام حسین ع را یکی پس از دیگری گرفت و کشت و ... در نهایت هم در سال شصت و هفت هجری به خاطر یاری نکردن پیروانش ضمن جنگ با پسر زبیر کشته شد... البته شایان یادآوری است که مرتبط با این قیام و هدف مختار؛ امام زین العابدین به وی چنین رخصت و اجازه ای را نداد و لذا او هم دعوت خود را در این کار به نام محمد بن حنفیه آغاز کرد و چون او را مهدی امت خواند؛ بنابراین مختار و پیروانش به کیسانیه معروف شدند ... و پس از کشته شدن مختار و شکست این قیام و در واقع همراهی مردم کوفه با پسر زبیر در جنگ با مختار بود که موجبات شروع حاکمیت مروانیان از امویان پس از سفیانی ها را بر ولایات اسلامی فراهم ساخت. » ]] [4].  



[1] - بر خلاف مفاد پیمان نامه ی آشتی میان خود و امام حسن ع مبنی بر اینکه او حق ندارد پس از خود جانشینی را اختیار نماید.

[2] - البته دلیل اینکار را باید ناشی از رفتار همان عراقیان دانست که علی ع را در جنگ با معاویه پس از جنگ نهروان همراهی نکردند. به عبارتی برابر سنت آفرینش هر کاری آثار و تبعات خود را دارد.

[3] - همانند روش خلفای سه گانه یعنی ابوبکر، عمر و عثمان . وگر نه این روش نه در سنت پیامبر ص بود و نه در سیره ی علی ع در زمان خلافتش. به عبارت دیگر ترویج اسلام باید به سنت پیامبر ص یعنی نوشتن نامه برای نمونه به قیصر روم و کسرا پادشاه ایران صورت میگرفت. همانگونه که به این روش و مرتبط با داستان نبوت حضرت سلیمان بدان اشاره و تصریح شده است؛ هنگامی که پس از روشن شدن شرک قوم سبا برای پادشاه آنجا که یک زن بود نامه ای به این مضمون با ذکر نام خدای بخشنده ی مهربان نوشت و خواست که بر او برتری نجویند و مسلمان شوند که این قوم نیز پس از مشورت پادشاه با مشاوران از دانشمندانش و البته با اولویت ملکه مسلمان شدند ( والله اعلم ):« قالت یا ایها الملؤا انی اُلقی الی کتابٌ کریم. انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم.ألّا تعلوا علی و أتونی مسلمین. قالت یا ایها الملؤا أفتونی فی امری ما کنت قاطعة امرا حتی تشهدون. قالوا نحن اُولوا قوة و اولوا بأس شدید و الامر ألیک فانظری ما ذا تأمرین. قالت ان الملوک اذا دخلوا قریة افسدوها و جعلوا اعزة اهلها اذلة ص و کذالک یفعلون. و انی مرسلة الیهم بهدیة فناظرة بم یرجع المرسلون... (29-35 نمل با توجه به آیات15- 43 ) ... قیل لها ادخلی الصرح ص فلما رأته حسبته لجة و کشفت عن ساقیها ج قال انه صرح ممرد من قواریر ق قالت رب انی ظلمت نفسی و اسلمت مع سلیمان لله رب العالمین. ( 44 نمل ) . اما نکته ی دیگر اینکه باید هر نامه ای و کلن کاری را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نمود.

   به هر جهت علی ع از این لحاظ می فرماید روش خودم علاوه بر پیروی از قرآن و سنت پیامبر ص، چرا که او قائل به این نبوده که برای نمونه، اسلام را همانطور که گذشت با جنگ علیه سایر کشورها گسترش دهد یا اینکه در نزد او عرب و عجم ملاک باشد و بین آنان تفاوت گذاشته شود و یا اینکه افرادی جاه طلب را با توجه به شناختی که از آنان و پیشینه شان دارد را به عنوان عامل حکومت یا خلافت برگزیده و به سایر بلاد اسلامی گسیل دارد و ...

[4] - تاریخ تحلیلی اسلام. سید جعفر شهیدی. 1383/ چاپ اول. صص 213- 177 .

 

 






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ