سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 28292
کل یادداشتها ها : 30
خبر مایه


 

پ ) ویژگی های قاعدین 

    حال باید دید که چه مواردی را می توان برای قاعدین از آن جهت که برایشان از نظر رفتارها و گفتارهاشان مترتب است شمارش نمود؟

    باید گفت که انسان نشسته کسی است که چشم انتظار کمک و ترحم دیگران است. از خود یا کسان یا دارایی اش اگر بخواهد هم آنگونه که باید نمی تواند دفاع کند؛ قادر به انجام هر کاری که دیگران به عنوان شغل خود بدان می پردازند نمی باشد و ... البته که این ها در مورد کسانی است که تندرست نیستند و لذا عسر و حرجی نیز برایشان نیست. اما اگر مصادیق این امر کسانی باشند که در عین حال که سلامت جسمی دارند ولی مثل گروه مذکور یعنی قاعدین؛ امام و پیشوای خود را تنها می گذارند و فرمانش را نمی برند و به تدبیر و رای او وقعی نمی نهند و به نداهای او پاسخ نمی دهند و وی را در پیکار با قاسطین و ستمگران شام که بر باطل بودنشان به ویژه پس از رای داوران کاملن آگاهی دارند، پیروی و یاری و همراهی نمی کنند به نحوی که تحقق موازین دین اسلام بر اساس آیات قرآن و سنت پیامبر ص و سیره ی حضرتش را برای همه حتا آیندگان در پی داشته باشد؛ و بر روی سخنان دور اندیشانه اش پیرامون عاقبت کار ناشی از نشستن اختیار کردن و بی تفاوت بودن به تاخت و تازها و یورش های مرزی و ناموسی دشمن به مسلمانان و غیر آن، حتا اندیشه نیز نمی کنند تا چه رسد به عمل و دفاع؛ و تنها بر رای خود پا می فشارند؛ بنابراین نتیجه ی کارشان روشن است؛ این که آنان از این تندرستی و سلامت جسم تنها برای کارها و حرف های روزمره ی همراه تهمت و غیبت و فخر فروشی و بدست آوردن یک قوت بخور و نمیر بدون با خبر بودن از اینکه چه کسی بر آنان خلافت می کند یا بر سر دیگران چه می آورد، استفاده می کنند و ... اما کاش کار به همین جا ختم می شد؛ چه آنکه این گونه نشستن و به روزمره گی بسنده کردن و امام و پیشوای خود را در مقابل دشمن شان تنها گذاشتن، عاقبتی جز این ندارد که آن دشمن به آنچه از محدوده ی مِلک و مُلک که دارد کفایت نمی کند و با احساس ضعف طرف مقابل و مشاهده ی اختلاف میان افراد آنها و فرمان نبردنشان از فرمانده شان؛ لذا بدنبال گستردن این محدوده ی قلمروی حاکمیتی اش بر می آید تا آنجا که بر آنان و سرنوشتشان از خودشان و آیندگانشان طی سلسله ای توارثی استیلای کامل یابد و با ارعاب و پیش کشیدن گذشته شان در مبارزه با او بر آنها حکومت کند و حتا برخی را نیز در خدمت خود برای اهدافش در آورد و ... تمام این ها چیزی نبوده و نیست جز اینکه این امر تنها و تنها نتیجه ی کار خودشان است؛ یعنی نشستن و پیشوای منتخب خود را که با او بیعت و عهد کرده بودند تنها گذاشتن. امری که مرتفع ساختنش از سر خود و دیگران به این راحتی ها نبود و ...

    و باز؛ نشسته در مفهوم گسترده و حداکثری آن یعنی کسی که آماده و پذیرای امور تعهد و بیعت هست اما از یک سو در عین حال یا آنکه مایه ای به لحاظ بذل جان و مال برای آن تعهد و بیعتش نمی گذارد و از آنها به دلایل و توجیهاتی دریغ می کند و به عبارتی قیامی همراه عهد و بیعتش نیست و یا آنکه اگر با خلوص نیت باشد به همان دادن مال کفایت می کند و از سوی دیگر اینکه چنین کسی توان انجام تعهدش را به لحاظ جانی و مالی ندارد و لذا وی از روی به اصطلاح رودربایستی و یا ملاحظه کاری به چنان بیعت و عهدی دست زده است. و نشسته به معنای دیگرِ آن یعنی کسی که از ولی امر و پیشوای خود که ایستاده و مجاهده ی در راه خدا را پیشه ی خود کرده ؛ فاصله گرفته است. و نشسته یعنی کسی که محتاج دستگیری است و نشسته یعنی کسی که در مقابل ستمگر و ظالم قدرت تصمیم و دفاع ندارد اما اگر به مظلوم از مجاهدان در راه خدا که قصدش تحریک و تهییج آنان برای مجاهده فی سبیل الله است,بر بخورد بر عکس این برایش امکانپذیر است و با قیامش حتا تصمیم گرفته و نظرش را تا آنجا که بشود علاوه بر ابراز، تحمیل هم می کند. و نشسته یعنی کسی که هر وضعی را پذیراست و یعنی کسی که مدام برای این نشستن خود توجیه می آورد؛ همسرم، فرزندانم، حیثیت شهر و زنانمان؛ کمبود ادوات جنگی . و ... بالاخره نشسته یعنی کسی که از مجاهده در راه خدا علیرغم اندرزها و انذارهای پیشوای با فضیلت خود از تبعات عدم مجاهده سر باز می زند و باز می ماند و عواقبش را برای خود و آیندگانش به لحاظ جانی و مالی می خرد, یعنی آنچه را که حاضر نبود در راه خدا با کوشش صرف و بذل کند تا برکاتش را ببیند. چرا ک مجاهده ی فی سبیل الله نیازمند و مستلزم ایستادن و ایستادگی و جنب و جوش است. و باز هم نشسته یعنی کسی که ایستادگان دنیا طلب بر او و هستی و ناموسش و اموال و امکاناتش چیره می شوند. و نشسته یعنی کسی که بر خلاف اتمام حجت های پیشوا و خلیفه ی خود می پذیرد تا وضعیت به گونه ای شود که ظالمی بیاید و نه تنها بر او که بر نسل پس از او نیز چیره گردد و آنها نیز پذیرای ستم دیدگی شوند و دل به اوضاع خوش دارند و همه چیز را پای تقدیر و نه قعود وجمود خود بنویسند و چون زمانه ای فرا رسد که آنان بتوانند به اصلاح امر و جبران گذشته مبادرت کنند؛ از آنجا که شلاق ستم خورده و سایه های وحشت شمشیرها بر فراز سرشان بوده؛ لذا خیلی زود چون همان شلاق و شمشیرها را می بینند؛ دست از تصمیم خود به لحاظ بیعتی که با پیشوای زمان خود بسته اند بر میدارند و او را تنها می گذارند، و البته این موضوع فقط مرتبط با کسانی است که از روی اخلاص و نه سودجویی یا انگیزه های دیگر با امام زمان خود عهد بسته و بیعت کرده اند. چه آنکه سودجویان اگر چه خود را همراه جو و جمع نشان می دهند؛ اما همیشه تابع این هستند که ببینند به هنگام نبرد و مقابله نیروی غالب کدام است پس خیلی زود برای حفظ جان و مال بدان سو می رود. ولی آن کسی که از روی اخلاص با امام زمان خود بیعت کرده است ؛ هر چند بسیاری از ترس جان بروند یا او را تنها بگذارند؛ اما برخی هم هستند که می مانند و پیروی محض امام خود را می کنند و از اینکه همراه با او جانشان را نیز بدهند؛ ابایی ندارند که برای نمونه می توان به نهضت امام حسین ع و رخداد عاشورای سال شصت و یک هجری اشاره کرد ...

   آری ؛ قاعدین پس از جنگ نهروان و بلافاصله پس از آن پشت علی ع را خالی کردند؛ آن هم با دلایل و توجیهاتی همچون لشکر خسته است و مردم کوفه عزادار و شمشیر ها کند و زنانمان تنها و ...؛ بنابراین از اینجا بود که آنها نشستن را در عین تندرستی و توانایی تحرک و جنب و جوش برگزیدند و به جای پیروی و یاری حضرت علی ع به عنوان خلیفه ی برگزیده و بیعت کرده با او، جهت خشکاندن ریشه ی بیدادگری و ستمکاری قاسطین ؛ از او به دور شدند تا این که در این میان علی ع توسط باقیمانده ی مارقین یا خوارج به شهادت رسید و معاویه تا سالیانی بر عرض و ناموسشان مسلط و چیره شد. آری معاویه چیره شد و بر بیدادگری هایش حتا در زمان امام حسن ع نیز بر پایه ی همان پیمان نامه آشتی که ناشی از بی وفایی کوفیان بود افزود و این نشستگان همه چیز را بناچار پذیرفتند.

    و منظور از نشستگان در اینجا یعنی رفتارشان با حضرت علی ع پس از جنگ نهروان؛ به معنی کسانی است که خود رای بودند و بر آن پافشاری می کردند تا آن جا که آنرا حق نیز جلوه اش دهند. یعنی کسانی که رای خود را مقدم و حتا بالاتر از رای ولی خود که حضرت علی ع باشد میدانستند و لذا آن را به خلیفه ی خود که با وی بیعت کرده بودند تا فرمانش را ببرند؛ تحمیل کردند. خود رایی؛ آفتی که قیام و قعود نمی شناسد؛ همانگونه که این امر خود را در قضیه ی صفین و جنگ با قاسطین نشان داد هنگامی که گروه موافقان با دیدن قرآنهای بر سر نیزه شده توسط شامیان در نهایت ضعف آنان و قریب الوقوع بودن شکستشان؛ و بر خلاف اتمام حجت های خلیفه شان یعنی حضرت علی ع که این کار شامیان را یک نیرنگ می دانست؛ آمدند و با فشار ابتدا دعوت به حکمیت را و سپس داور و حکم را به مولا و فرمانده ی خود یعنی حضرت علی ع تحمیل کردند و سپس خودشان به عنوان خوارج رو در روی علی ع ایستادند که چرا حکمیت را پذیرفته؛ پس جنگ نهروان را که شکست سختی برایشان بود را به او تحمیل کردند چرا که در هر دو مورد بر مولای خود پیشی گرفتند. و حالا هم که یاران و همرزمانش پس از جنگ نهروان به کوفه بازگشته و نشسته اند و باز رای خود را در قالب توجیهات مذکور مقدم و برتر می دانند و علی ع را جهت گسیل شدن به سوی شام و مقابله با قاسطین یاری نمی کنند. آری پس خود رایی و خودسری و عدم پیروی از فرمان ولیِ دادگر و دوراندیش و دلسوز و فرزانه و با فضیلت و حکمت خود، قیام و قعود ندارد اما تبعات خود را دارد.

    باری؛ باز باید یادآور شد منظور از نشستگان در اینجا با توجه به مطالب بالا، کسانی که به لحاظ اینکه معلول جسمی یا روانی بودند و یا هستند و از هر جهت برایشان هیچ گناهی نیست, نبوده و نمی باشد؛ بلکه منظور کسانی هستند که آنان در عین تندرستی و توانایی جنب و جوش و به این سمت و آن سمت و بالا و پایین رفتن بر روی پای و به اراده ی خود آن هم برای انجام امور روزمره ی خویش که دنیایی باشد؛ از پیروی امر ولی زمان خود یعنی حضرت علی ع که با وی بیعت و عهد هم داشتند، سر باز زدند و به تدابیر و تصمیماتش وقعی ننهادند و از کوشش و مجاهده در راه خدا به جان و مال به همراهش دریغ کردند و لذا آن بر سرشان آمد که علی ع پیشتر از این بدان هشدار داده بود و در این پنج سال قصد آن را کرده بود تا قاسطین نمانند اما هر بار با موانعی همچون ناکثین و جنگ جمل، و قاسطین و جنگ صفین و تحمیل حکمیت و حکم، و خوارج و جنگ نهروان و این بار و این جا هم با قعود قاعدین روبرو شد و به نتیجه نرسید... قعود؛امری که دست کم تبعاتش تا محرم و عاشورای سال شصت و یک هجری بود. و پس از آن هر چند ناموفق اما به خاطر متاثر شدن از شهادت امام حسین ع و یارانش, قیامهایی در قالب توابین و خونخواهان آن امام و همراهان شهیدش توسط سلیمان و مختار با یارانشان صورت گرفت و ...

 






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ