*** اینکه باید دانست که امام حسین ع همانطور که در مدینه نشان داده بود؛ وقتی وارد سرزمین عراق هم می شود، باز آهنگ و نیت پذیرش بیعت با یزید را ندارد و همینطور از سوی دیگر قصد جنگ با یزید و سپاه او را نیز نداشته است بدین نحو که از مکه راه بیفتد و در راه همراهانی را بیابد و به تبع آن به جنگ یزید و لشکرش برود و یا آنکه در عراق رفته و از آنان برای نبرد با یزید بیعت بگیرد. نخیر؛ بلکه او اگر به سرزمین عراق آمد بدان خاطر بود که عراقیان با فرستادن نامه ها و دعوت نامه ها و در واقع طی بیعتی به عنوان داعیْ از ایشان به عنوان مدعوْ دعوت کرده بودند تا به سرزمین شان و به ویژه کوفه برود و پیشوایشان باشد و اگر جنگ رخ داد و امام ع هم در پی دفاع بر آمده بدان خاطر بوده که سپاه عبیدالله راه را بر او بستند و چون دعوت بیعت با یزید، اعلامی توسط نماینده ی او عمر بن سعد ابی وقاص را در سرزمین کربلا رد کرد و از طرف دیگر نگذاشتند و یا راهی برای بازگشت ایشان به مکه باز نگذاشتند و آن امام همام هم اختیار دار بوده که تنها یکی از موارد بیعت با یزید یا جنگ را بپدیرد؛ بنابراین با قبول نکردن بیعت آن هم به خاطر همان فاسق و تبهکار بودن یزید که زبانزد و ثابت شده نزد مسلمانان بوده؛ خود را آماده ی کارزار و دفاع جنگی نمود تا آنجا که جان خویش را هم در راه هدفش که همانا فی سبیل الله بود به همراه پیروان راستینش داد.
پس امام حسین ع برای پذیرش پیشوایی مردم عراق و بخصوص کوفه آن هم در پی درخواست هایشان در قالب نامه نگاری های گوناگون و متعدد از وی از مکه رهسپار و وارد آن سرزمین اسلامی شده بود و نه با هدف اعلام عدم پذیرش بیعت با یزید؛ چه آنکه او قبلن در مدینه این مهم را بیان و عملی و اعلان نموده بود، و نیز نه اینکه خود به پا خواسته و به عراق آمده تا ضمن بیعت گرفتن از آنان به او یعنی یزید اعلان جنگ بدهد. چرا که این عراقیان و کوفیان بودند که طی همان دعوت نامه ها با فراخواندن آن حضرتْ در عین حال با او بیعت نیز کرده بودند. وگر نه امام حسین ع اگر جز این بود بدان معناست که او نامردمی و بی وفایی کوفیان را مرتبط با پدر و برادر گرامی اش فراموش کرده بوده است و در واقع قصد قیام داشته است، و صد البته پیداست که اگر او قصد قیام می داشت بی مهابا و بدون در نظر گرفتن سابقه ی مردم عراق و کوفه؛ نخست پس از رفتن به مکه از مدینه آنهم با توجه به فضایل و سوابقش در دین و خویشاوندی پیامبر ص از مردم آنجا می خواست که با او بیعت کنند و بعد از این قیام را شروع می کرد و به سمت مدینه و سپس عراق می آمد و از آنان هم بیعت می گرفت و ... نتیجه ی چنین بیعتی روشن است؛! چرا که عراق و به ویژه کوفه که خود به اختیار با پدر و برادرش بیعت کرده بودند؛ رفتارشان به لحاظ بیعت شکنی و بد عهدی روشن شده بود؛ حال فرض کنید که امام حسین ع پس از مکه و مدینه می آمد و از آنان به اجبار از آن جهت که نیروی غالبی شده است، بیعت می گرفت؛ آن وقت چه جریاناتی که رخ نمی داد و... در حالی که همین مردم برابر پیشینه ی نه چندان دیرینه شان، با وی نیز بر خلاف دعوت ها و دعوت نامه هایشان وفا نگه نداشتند و او را در مقابل ستمگری تبهکار و سپاهش تنها گذاشتند تا آن جا که او و تعداد اندک یاران با وفایش برای همان امر به معروف و نهی از منکر؛ وفادار پیمانشان با خدایشان و خودشان ماندند و ضمن بیعت نکردن با یزید؛ جانشان را نیز بر سر این عزم و راه گذاشتند و بنابراین نامشان و راهشان همیشگی شد و زبانزد خاص و عام در هر زمانی و حتا هر روز که می گذرد، هر سرزمینی تا کنون گردید. اما پرسش اینکه از طرف مقابل چه تباهکار و فاسقی همچون یزید و پیروانش باشد یا بد عهدان و بد میزبانانی از داعیان عراق و کوفه؛ چه نام و یادی مانده است؟ آیا جز بد نامی ؟ پس باید درس عبرت گرفت چه آنکه آخرت مرتبط با اعمال هر کس علاوه بر ایمان یا کفر جای خود را دارد و تنها خداوند یگانه از آنها با خبر و آگاه و بازگشت همه به سوی اوست. پس باید به یاری حق تنها در پی شناخت و پیروی حق بود و نه جز آن. آن هم بر اساس کتاب قرآن و سنت پیامبر ص و نه هر کتابی یا هر سنتی همچون سنت پدران یا پیشینیان.
**** این که امام حسین ع پس از ورود به عراق آن هم برابر دعوت بسیار و پشت سر هم عراق و کوفیان و نامه ی مسلم، و با خبر شدن از شهادت پسر عم خود؛ به یارانش می گوید و این اختیار را می دهد که هر کس می خواهد او را ترک کند و برود؛ خود حاوی و در گیرنده ی نکاتی مهم است ! :
الف ) اینکه این امام همام حتا در سرزمین عراق هم بر سر تصمیم و هدف خود همانطور که در مدینه نشان داده بود؛ مبنی بر اینکه بیعت با یزید فاسق را نمی پذیرد، هست. و این یعنی رخ دادن جنگ و کشته شدن. چرا که آنان در سرزمین عراق بودند و جنگ هم با عدم قبول بیعت با یزید یعنی کشته شدن. پس هدف باید فقط فی سبیل الله باشد تا از کشته شدگان در راه او به شمار آید و کسی با هدف و انگیزه ای دیگر او را همراهی نکند.یعنی کسی از همراهانش نباید حتا کمترین تردیدی یا تخمینی یا گمانی داشته باشد که امام چون در این سرزمین است و یا چون مورد محاصره و تهدید سپاهیان یزید قرار گیرد؛ پس تن به بیعت خواهد داد. در حقیقت امام همانند مدینه در عراق اتمام حجت کرد که قصد بیعت با یزید را تحت هر شرایطی حتا بروز جنگ ندارد چرا که او یعنی یزید همانطور که اشاره شد فاسق و تباهکار به صورت آشکار بوده است و در صورت بیعت امام با وی؛ بدان معنا بوده که ایشان کارهای یزید را پذیرفته و تایید کرده اند. و عدم پذیرش بیعت که اتفاق هم افتاد یعنی رد تمام این کارها و رد عامل بدان که یزید بن معاویه باشد.
ب) به عنوان یک درس تاریخی اینکه وقتی آن امام بزرگوار حاضر نیست تا کسی از همراهانش خونش بی جهت ریخته شود؛ چرا که نبردی به خاطر نپذیرفتن بیعت با یزید در میان است؛ حتا اگر با هدف نشان دادن این امر به ظاهر باشد که آری یاران و سپاهیان حسین ع هم بسیارند و در قالب تهدید می توانند از جنگ جلوگیری کرده و آسان به کوفه برسند و پیشوایی شان را تحقق ببخشند یا بر سپاهیان یزید چیرگی یابند و باز همان راه کوفه را در پیش گیرند؛ هم اکنون پرسش اینکه چه توجیهی برای این امر است که در گذر سالیانی و طی یک امر بدیع یا در واقع یک بدعت تحت نام محبت اهل بیت و عاشق امام حسین ع کسانی بیایند و مقولاتی همچون قمه زنی در مراسم سوگواری آن حضرت در ماه محرم راه بیندازند و نه تنها به خود زیان وارد نمایند بلکه باعث وهن دین و حرکت امام حسین ع شوند ؟ و یا بر این بدعت امری دیگر همچون غلطیدن بر روی شیشه های خرد شده و شکسته را بیفزایند به نحوی که در هر دو صورت، چهره ها و بدنشان خون آلوده شود و ... آن هم به این امید که ثواب ببرند. آیا این حرکت ها را می توان فی سبیل الله و متعاقب جنبش امام حسین ع دانست که همانطور که گذشت حاضر نشد خون کسی بی دلیل ریخته شود؟ و شاید بتوان بدعت شدیدتر در این امر را این دانست که کسانی از این افراد نوزادان را نیز مشمول همان قمه می کنند تا باز دست کم به عنوان یک امر ناشی از ناآگاهی پاداشی بگیرند و ...!؟ و باز پرسش این که آیا این امور بدعت انگیز اهانت بخش به دین و اهل بیت عصمت و طهارت با آن حرکت امام حسین ع که خیلی آشکارا حتا با علم به اینکه در صورت طرح موضوع و نه دادن اختیار؛ یاران و همراهانش او را ترک گفته و لذا تعدادشان اندک و بسیار اندک می شوند ؛ راضی نمی شود که خونی از آنان با هر هدف و درصد خلوصی که باشد بر زمین ریخته شود، همخوانی و سازگاری دارد؟ آیا می توان هر دو را فی سبیل الله و مرضی رضای خداوند دانست؟ از جان گذشتن امام حسین ع و ریخته شدن خونش در راه خدا را و جلوگیری از خون همراهانی که با هدف مقاتله در صورت بروز جنگ نیامده اند؛ را در قیاس با قمه زنی پس از پانزده سده تحت عنوان عشق حسینی توسط شیعیان و پیروانش ؟
البته از باب غفلت، این یک سوی ستم به هدف از جانفشانی و نهضت امام حسین ع می تواند به حساب آید؛ اما سوی دیگر آن این است که باز تحت عنوان سوگواری آن امام، از وسایلی و ابزارهایی استفاده می شود که نتیجه ی آن چیزی جز آزار دیگران نیست. استفاده از وسایلی همچون طبل و سنج و ابزارهای پر قدرت پخش صدا و ... در بسیاری از کوی و برزن ها. در حالی که این عمل خود یک نوع اذیت است و آزار و اذیت هر گز نه در احکام دین و نه در سنت پیامبر و سیره ی ائمه ع وجود و جایی نداشته است و ندارد و لذا نتیجه این امور چیزی نیست جز توهین به دین و شبهه ایجاد کردن در آن. به عبارت دیگر هم زیان رساندن ناشی از خشونت و هم اذیت دیگران در مرام ستمکاران و تبهکارانی همچون یزید بوده است؛ پس بیاییم و همانطور که به عنوان شیعه در نظر خود را پیرو ائمه ی اطهار از جمله حسین بن علی ع می دانیم در عمل نیز پیرو آن بزرگواران باشیم و از به کار بردن خشونت یا اذیت دیگران دوری نماییم. چه آنکه نمی شود کسی در اندیشه و نظر ادعای پیروی امام ع را بکند اما در عمل حتا از روی غفلت پیروی یزیدیان را که از جمله کارهای آنان همین موارد بوده است را بنماید. به عبارت دیگر باید همیشه به یاد داشت که محرم از جمله ماههای حرام است. پس باید از خشونت و اذیت مرتبط با خود و دیگران تحت هر نامی خودداری نمودْ چه آنکه در همین ماه محرم در سال شصت و یک قمری بود که لشکریان یزید به فرمان او در کمال خشونت، جنگی را علیه امام حسین ع و یاران اندکش به راه انداختند و آنان را به شهادت رساندند و از اذیت و آزار اسیرانشان نیز کوتاهی نکردند. به هر جهت در سوگواری آن بزرگوار و حتا دیگر معصومین ع شایسته است که به همان سبک مرسوم یعنی سینه زنی و مرثیه خوانی و نوحه سرایی ثابت در مساجد و تکایا و حسینیه ها یا متحرک آن در قالب دسته های عزاداری پرداخت. انشاءالله که سوگواری ها در این ایام مرضی رضای خداوند یکتا باشد. آمین یا رب العالمین.
پ ) « ... و ما انفقتم من نفقة او نذرتم من نذر فان الله یعلمه ق و ما للظالمین من انصار. ( 270 بقره) » . یکی از امور عام که البته ریشه ی بسیار در فرهنگ شیعه آن هم مرتبط با مناسبت های ولادت و شهادت معصومین ع و به ویژه مرتبط با شهادت امام حسین ع و سوگواری های مربوطه در ماههای محرم و صفر و دیگر مناسبت های مذهبی این دو ماه همچون رحلت پیامبر مکرم اسلام ص و شهادت امام حسن و امام رضا ع دارد، موضوع " نذر " و " دادن نذری " به سوگواران و دوستداران این بزرگواران می باشد؛ امری که بسیار پسندیده است. انشاءالله که پذیرای درگاه حضرت حق باشد. آمین یا رب العالمین.
حال چنانچه به این آیه ی کریمه نگریسته شود دیده خواهد شد که بلافاصله پس از کلمه ی "نفقه" که در قرآن از آن زیاد یاد شده و مومنین بدان بسیار برای انجامش امر شده اند؛ کلمه ی " نذر " آمده است. یعنی آنچه که از آن سخن به میان آمد و مصداق آنچه است که شیعیان و پیروان معصومین ع در این مراسمات به جا می آورند. اما اگر نیک تر نگاه شود پی برده خواهد شد که خداوند یکتا مومنین را خطاب قرار داده که آنان باید بدانند که او به هر آنچه که انفاق یا نذر می کنند داناست و بنابراین برای ستمگران هیچ یار و یاوری نیست!. هم اکنون برای دانستن اینکه منظور خداوند یکتا از بیان بخش اخیر این آیه ی کریمه مبنی بر اینکه برای ستمگران یاری کننده ای نیست؛ چیست و کدام است؟ باید به آیه ی 267 همین سوره یعنی بقره نگاهی داشت: « یا ایهاالذین آمنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم و مما اخرجنا لکم من الارضص و لا تیمموا الخبیث منه تنفقون و لستم باخذیه الا ان تغمضوا فیهج واعلموا ان الله غنی حمید ». (267 بقره با توجه به آیات261-281) . به طور فشرده برابر این آیه ی کریمه که خطاب به مومنین است روشن می شود که او به گروندگان دستور می دهد که از آنچه انفاق نمایند که نخست اینکه از راه پاکیزه و مشروع به دست آورده اند و دوم اینکه از آنچه که او از زمین برایشان بیرون آورده و روزیشان کرده است یعنی محصولات غذایی انفاق نمایند. یعنی بدنبال این بناشند که کارهای بد کرده و با انجام پلیدی ها، درآمدهای نامشروع داشته باشند و سپس بیایند و از محل همین درآمدهای پلید و نامشروع تهمچون گرانفروشی و ... بخواهند چیزی را انفاق کنند چرا که برابر تصریح این آیه ی کریمه نه تنها فرد مومن مجاز به انجام کار بد و انفاق از این محل نیست بلکه نباید انتظار این را هم داشته باشد که پاداش آن را هم از خداوند بگیرد؛ مگر اینکه از این پاداش چشم بپوشد زیرا که خداوند یکتا بی نیاز و ستوده است و نیازی به این ندارد که کسی از مومنین بیاید و با انجام کارهای بد و پلید درآمد ناپاک به دست آورد و سپس برای او از این محل به دیگران انفاق نماید. نتیجه اینکه انفاق کردن برابر آیات الاهی نخست باید که در راه خدا و دوم از آنچه که او روزی مومن نموده یا از راه حلال و پاک کسب کرده و سوم اینکه به دور از هرگونه اذیت و یا منتی باشد و نه جز آن. و هر کس بدنبال پاداش کارهای خود ناشی از مقوله ی انفاق است باید که برابر آیات الاهی به پیش برود[1]. حال از آنجا که در آیه ی 270 بقره به شرح فوق به مقوله ی نذر نیز اشاره شده است پس می توان این مهم را به نذر و نذری دادن نیز تسری و تعمیم داد که این نذری باید از آنچه باشد که مومنین از راه حلال به دست آورده اند و نیز از آنچه که خداوند از زمین برایشان بیرون آورده است و نه جز آن. اگر در پی پاداش ناشی از این عمل هستند و نه جز آن. که اگر جز این باشد خود نوعی ستم و ستمکاری است و خداوند یکتا نه تنها بی نیاز ستوده است که دانای به تمام امور است از جمله آنچه که مومنین انفاق و یا نذر می کنند و لذا بر اساس هر عملی خوب یا بد پاداش یا کیفر بندگانش را می دهد. در واقع او با بی نیازی اش در عین ستوده بودنش نیازی به این ندارد که کسی از مومنین یا شیعیان ائمه ع بخواهد برای مثلن برگزیده ای از برگزیده گانش و حجتی از حجت هایش بر مردم و مومنین همچون امام حسین ع؛ آن هم فی سبیل الله ، یعنی همان راهی که این امام با دارایی و جان خود در راه او مجاهده و کوشش نموده تا آنجا که به همراه یاران اندکش به شهادت رسید؛چیزی را نذر نماید که از راه حلال به دست نیاورده باشد. جان کلام اینکه هرگونه نذری دادنی از سوی شیعیان و دوستداران ائمه ع باید از محل آنچه باشد که دست کم پاک و از راه مشروع به دست آمده است.
[1] - برای دانستن مطالب بیشتر پیرامون این موضوع به وبلاگ با نام انفاق چیست و انفاق کننده کیست؟ مراجعه شود. Seyedrezashi6.blogfa.com.