سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 6
کل بازدید : 27466
کل یادداشتها ها : 30
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

 

گفتار سوم ) قاسطین ( 2 )

     الف ) مقدمه 

     در بخش قبل به طور خلاصه این موضوع بررسی شد که ناکثین با اعمال خود جنگی را علیه امیر المومنین و خلیفه ی زمان برانگیخته از میان خود یعنی علی ع به راه انداختند که نتیجه ی آن چیزی نبود جز اینکه گروه پیمان شکن شکست خورده و نابود شدند. اما بعد بدان واسطه که همانطور که در مبحث قاسطین (1) گذشت و معاویه کارگزار و نماینده ی حضرت علی ع برای شام را بازگردانده و در واقع او سر تسلیم برای بیعت فرو نیاورده بود؛ لذا آن حضرت هم پس از موضوع ناکثین دوباره قصد شام نمود. اول برابر روش خود با نامه نگاری و گسیل نماینده تا بلکه معاویه تسلیم شود و سپس به خاطر قبول نکردن بیعت رو به سوی شام نهاد تا شاید معاویه تسلیم شود که باز این چنین نشد و ... در نهایت این که این امر باعث بروز جنگ صفین شد اما پیش از استیلای کامل لشگر علی بر سپاه معاویه آن هم به خاطر یک نیرنگ و دنباله ی آن، این مارقین بودند که از دل سپاه علی ع ظهور یافتند و ...

  ب ) جنگ صفین 

   « پس از کشته شدن عثمان، سواران شتابان خبر مرگ او را به شام رساندند و خواهان خونخواهی او توسط معاویه شدند... و این خبر را شخصی به نام خزیمه بن ضمه به معاویه رساند و با خواندن دو بیت مبنی بر اینکه پسران عبدالمطلب پیشوای راستگویش را کشتند (یا این کار را کردند) ؛ لذا معاویه را سزاوراترین مردم برای قیام همراه مقاومت برای حرکت دانست و سپس اینگونه ادامه داد که: تو را نیرویی است ک علی ع را چنین نیرویی نیست زیرا گروهی با تو هستند که چون سکوت می کنی سخن نمی گویند و چون سخن می گویی سکوت میکنند و چون فرمان دهی از چیزی نمی پرسند، و حال آنکه گروهی با علی ع هستند که چون سخن گوید آنان هم سخن می گویند و چون سکوت می کند از او می پرسند؛ گروه اندک تو بهتر از گروه بسیار اویند[1] و علی را چیزی جز خشم تو خوشنود نمی گرداند و[2] ... معاویه پس از شنیدن این سخنان مرتبط با خلیفه ی سوم و قتل او؛ مواردی را همچون اینکه دو گروه قاتل و بدبخت بر ضد او همدست شدند و خود وی عثمان را رها کرد و ... را سرود ، بنابراین اعلام کر به این خاطر به زودی به جنگ سخت و مداومی خواهد پرداخت و از همین موقع هم عهده دار آن خواهد شد... »[3]

    « از سوی دیگر علی ع هم برای کارگزاران سایر بلاد اسلامی نامه نوشت و خواهان بیعت آنان شد که آنان نیز همگی پذیرفتند و به نزد او در کوفه آمدند[4]. آنگاه آن حضرت جریربن عبدالله را نیز همراه نامه ای نزد معاویه فرستاد و او را دعوت به اطاعت خود کرد که یا بیعت کند و یا اعلان جنگ دهد... و او نیز ضمن دادن نامه ی آن حضرت به معاویه اینگونه گفت که مردم همه ی سرزمین های اسلامی از مکه و مدینه و کوفه و بصره و فارس و ... به اطاعت او در آمده اند و فقط سرزمین شام باقی مانده است. معاویه نامه را گرفت و گشود که در آن چنین آمده بود:

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان. از بنده ی خدا علی امیر مومنان به معاویه بن ابوسفیان. اما بعد؛ بر تو و مسلمانانی که نزد تو هستند بیعت من لازم است هر چند من در مدینه بودم و شما در شام. زیرا همانها که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند با من هم بیعت کردند و اکنون کسانی که حاضر بوده اند حق رد کردن این بیعت را ندارند، و این امر بر عهده ی مهاجران و انصار است و هر گاه کسی از فرمان ایشان به علت ضعف عقیده یا عدم تمایل سرپیچی کند او را وادار به قبول بیعت میکنند و اگر نپذیرفت با او به علت این که از روش مومنان پیروی نکرده است جنگ می کنند و خداوند هم او را سزا می دهد و به جهنم در می آورد و سرانجامش بسیار ناستوده است.

    اکنون تو هم آنچه را مهاجران و انصار پذیرفته اند بپذیر که بهترین کار برای تو و کسانی که پیش تو هستند صلح و عافیت است. اگر بپذیری چه بهتر و گرنه آماده ی جنگ باش. در مورد قاتلان عثمان هم سخن بسیار گفتی. اکنون بیعتی را که مردم پذیرفته اند بپذیر سپس آن گروه را به محاکمه پیش من آور تا تو و ایشان را به آنچه در کتاب خدا و سنت رسول اوست وادار سازم[5]. اما آنچه تو در پی آن هستی نیرنگهایی است که برای کودک هنگام باز گرفتن از شیر به کار می برند.



[1]   - مبتنی بر سخن علمی روز که پیشینه هم دارد و به عنوان یک رشته ی تخصصی هم می باشد؛ این صحبت حجاج ناشی از یک امر رفتار شناسی است که در طول جنگ صفین خود را به خوبی نشان داد که چگونه یاران آن حضرت که بعدها از مارقین شدند چه ها که بر سر علی ع نیاوردند؛ مقوله ی حکمیت و حَکَم را به او تحمیل کردند و سپس با خروج از دین جنگ نهروان را علیه اش به راه انداختند و در نهایت یکی از بازماندگانشان امام را به شهادت رساند و... در حالی که همانطور که او گفته بود یاران معاویه فقط فرمانبردار او بودند و ... 

[2]  - و این که این سواران و خزیمه خواهان خونخواهی عثمان توسط معاویه شده اند می رساند که آنان از موضوع بیعت مردم با علی ع با خبر بوده اند که پیشنهاد قیام و حرکت معاویه علیه علی ع را داده اند و ... حال این که آنان از این خبر بدنبال چه هدفی بوده اند و چرا خون عثمان را از علی به واسطه ی معاویه طلب می کنند را فقط خداوند یکتا می داند. بالاخره شاید همین موضوع و خبر و تحریک باعث شد که در اولین گام معاویه کارگزار علی ع را پیش از ورود به مرزهای شام به نزد او باز گرداند و در واقع تسلیم تصمیم امیر المومنین ع نشود و .. والله اعلم .

[3] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 41-43 .

[4] - این موضوع نشان می دهد که این اقدام حضرت علی ع پس از جنگ جمل بوده است تا به عبارتی خاطرش جمع شود که همه با او بیعت کرده اند و بنابراین برای اینکه همه ی توجه خود را معطوف شام نماید که از قبل تسلیم نشده و در واقع از قاسطین شده بودند، دیگر مانعی نیست. چرا که پیش از اقدام ناکثین و بروز جنگ جمل، معاویه با بازگرداندن نماینده و کارگزار علی ع ( سهل بن خنیف ) که برای شام مشخص شده بود نشان داده بود که قصد بیعت و یا تسلیم شدن برابر اوامر و تصمیمات خلیفه ی جدید مسلمین و امیر مومنین را ندارد و همانطور که اشاره شد می خواسته نشان دهد که از قاسطین است. والله اعلم.

[5] - باید گفت که سخن بر حقی است چرا که شایسته و بایسته است که حاکم و خلیفه ی زمانه یعنی حضرت علی ع در مورد قاتلان خلیفه ی سوم اگر به او واگذر می شدند تصمیم می گرفت. و نه این که یک قاسط که حتا در پی دفاع از عثمان نیز بر نیامده بود، حالا بیاید و در پی خونخواهی او باشد. آن هم نه با پیروی از خلیفه ی زمان. بلکه با تمرد از دستورات وی و بیعت نکردن با او. اما چه می شود کرد که قاسطین و در راس آنها معاویه و عمروعاص با فریفتن مردم شام و بیعت گرفتن از آنان؛ در واقع این واقعیت را نیز از آنان گرفته بودند چرا که معاویه ی قاسط تحت این نام که علی عثمان را کشته است و او در پی خونخواهی وی است از شامیان بیعت گرفت و ...

 


  

 

Ü  در واقع با پایان این جنگ؛ ناکثین و همراهانشان نتیجه ی کار خود را در این سرا دیدند. آن سرا هم که تنها خداوند یکتا بدان آگاه است. هر چند که آیاتی از قرآن کریم در این زمینه ذکر شد.

    با پایان جنگ،حضرت علی ع وارد بصره و سپس مسجد بزرگ آن شد و با آمدن مردم بر فراز منبر رفت و پس از ستایش خداوند یکتا و درود بر پیامبر ص چنین فرمود:

اما بعد، خداوند دارای رحمت وسیع و عذاب دردناک است. ای مردم بصره ای سپاه زن و پیروان چهارپا[1]؛ در باره ی من چگونه فکر می کنید؟ تا هنگامی که شتر نعره می زد پیکار می کردید و چون از پای در آمد گریختید، اخلاق شما پست و پیمان شما ناپایدار و آب شما شور و تلخ است، سرزمین شما به آب نزدیک و از آسمان دور است، به خدا سوگند روزی خواهد رسید که این شهر را چنان آب فرو گیرد که فقط کنگره های مسجد آن چون سینه ی کشتی از دریا دیده شود. اکنون به خانه های خود باز گردید.[2]

       حضرت علی ع پس از گماردن عبدالله ابن عباس بر حکومت بصره به سوی کوفه حرکت کرد و چون مشرف بر آن شد پیرامون آنجا نیز سخنانی ایراد کرد و ... سپس اولین نماز جمعه را در کوفه گزارد و خطبه ای خواند و در ضمن آن پس از سپاس و ستایش خداوند یکتا و اقرار به این که به او ایمان دارد و بر او تکیه و توکل می کند و به او پناه می برد[3]، به این موضوع اشاره فرمود که هدایت و گمراهی همه به دست خداست[4]... پس از این به وحدانیت خدا و رسالت حضرت محمد ص گواهی داد و در ادامه مردم و مخاطبین را به تقوای الاهی سفارش نمود و ... این که باید از عذاب خدا بترسند و بدانند که بیهوده آفریده نشده اند... چرا که دنیا فانی و تنها آخرت باقی است...[5]

    علی ع در ادامه و پس از اینها باز نمایندگان خود را بر سایر شهرها و ولایات اسلامی بر گزید و گسیل کرد و خود با همراهان به سوی شام حرکت نمود.[6]

ث ) نتیجه گیری بحث ناکثین

1- این که عایشه همسر رسول گرامی اسلام ص پیش از قتل عثمان به حج رفته بود و پس از آنکه مردم با علی ع بیعت کردند نیز در مدینه و این بیعت حضور نداشته است.

2- این که طلحه و زبیر از کسانی بوده اند که همراه دیگر مردم، پس از قتل خلیفه ی سوم به در خانه ی علی ع رفته و او را طی درخواستی و با اراده ی خود انتخاب و به عنوان خلیفه ی برگزیده از میان خود ضمن شناخت فضایل و سوابق مجاهده هایش در راه دین در کنار پیامبر مکرم اسلام ص با او بیعت کرده اند.

3- این که این دو پس از بیعت و آگاه شدن از آهنگ و قصد امیر المومنین مبنی بر حرکت از مدینه به سوی عراق[7] و نیز روشن شدن این امر که مسلما چه کسانی در اقدام نخست حضرت به عنوان نمایندگان او به شهرها و ولایات اسلامی برگزیده و گسیل شده اند[8] لذا از آن بزرگوار ع جهت گزاردن حج اجازه می گیرند و با اذن او به سوی مکه می روند.

4- پس از اتمام حج، طلحه و زبیر نزد عایشه که هنوز در مکه است می روند و از خونخواهی عثمان سخن به میان می آورند و این که قاتلان خلیفه ی مقتول، سرداران علی ع و در میان جمعیت بیعت کننده ی با اویند... امری که عایشه پس از پرسش و پاسخ هایی می پذیرد که آنان را در این راه همراهی کند لذا با اعلان آن یعنی موضوع " خونخواهی خلیفه ی سوم " در بین مردم حجاز و جلب کسانی که همراه آنان شدند به سمت بصره حرکت می کنند تا از آنان نیز بیعت گرفته و به اصطلاح به خونخواهی عثمان مبادرت ورزند.

   1/ 4 ) نتیجه این که :

الف ) این پیمان شکنی و بروز جنگ جمل با نام " خونخواهی عثمان " شروع و توجیه شد و بی نتیجه برای آغاز کنندگان و همراه شوندگان آن به پایان رسید.

ب ) اینکه با طرح این موضوع یعنی خونخواهی عثمان توسط طلحه و زبیر و پیشنهاد آن به عایشه جهت اجرای آن با همراهی کردنشان و پذیرفتن آن بوسیله ی مشارالیها روشن می شود که این دو یعنی طلحه و زبیر از همین زمان " بیعت " خود را با حضرت علی ع شکسته اند. امری که مقدمه ی جنگ جمل گردید . به عبارت دیگر این دو در این جا و با طرح و پیشنهاد این موضوع به عایشه بوده که نشان داده و آشکار کرده اند که در درونشان حتا هنگام بیعت با حضرت علی ع چه می گذشته است. براستی که تنها خداوند یکتا به درون سینه ها و آنچه که آشکار می شود؛ آگاه است و این قدر افراد را می گرداند تا ماهیت شان برای دیگران روشن شود که آیا اخلاص داشته اند در آنچه که به ظاهر نشان می داده اند یا آنکه در درونشان مرض و نفاق و تردید و ... بوده است.

5- با این توضیحات ؛ هم اکنون پرسش اینکه آیا طلحه و زبیر بر اساس مصلحتی و به اصطلاح جهت همرنگ شدن با جماعت به بیعت با علی ع دست یازیده بودند؟ و آیا قصدشان حذف علی ع بوده است؟ اگر اینگونه است پس چرا آنان بیعت کردند.؟ بیعت با علی ع که اجباری نبوده است. مردم و نیز این دو نفر پس از کشته شدن خلیفه ی سوم به اراده و آگاهی خود آمدند و او را بر گزیدند و با وی بیعت کردند. یا آنکه با این بیعت کردن می خواسته اند آنچه که در درونشان می گذرد و انگیزه ی اصلی آنها بوده است را در این قالب عملی کنند؟ یعنی همانطور که گذشت حذف علی ع . کاری که خلفای سه گانه ی پیشین نکردند و در پی آن نبودند ضمن اینکه از وجود علی ع نیز در هنگام خلافتشان بهره ها بردند و مشورت ها گرفتند...

     در واقع اگر این دو در پی این هدف و به عبارتی حذف فیزیکی حضرت علی ع بوده اند؛ بنابراین چاره و راه گریز را در این بیعت و تحت لوای آن دیده اند چرا که فضایل و تقوای الاهی علی ع بر هیچکس از همگنان او حتا خلفای سه گانه یعنی ابوبکر، عمر و عثمان نیز پوشیده نبوده است.Ü نتیجه این که آنان این انگیزه را با بیعت کردن و عهد بستن با حضرت علی ع می خواسته اند تحقق ببخشند.

     اگر برای آنان موضوع خونخواهی عثمان مطرح بوده است؛ باز پرسش اینکه چرا بلافاصله پس از کشته شدن عثمان نرفتند و از قاتلین او تقاص پس نگرفتند و در واقع خونخواهی نکردند؟ اگر می دانسته اند که آنان چه کسانی هستند. زیرا که این دو این موضوع را ضمن طرح مساله و آنچه در درونشان بوده برای اینکه جلب همراهی مشارالیها را بنمایند به عایشه گفته و پیشنهاد داده بودند که قاتلین خلیفه ی مقتول را می شناسند. اصلن چرا حال که آن حضرت برابر انتخاب مردم و از جمله این دو نفر خلیفه ی مسلمین و امیر مومنین شده و با او نیز بیعت کرده و میثاق بسته اند باید یاد این موضوع بیفتند که بایسته است جهت خونخواهی عثمان اقدام کنند؟ مگر قاتلین خلیفه سوم به زعم آنان برایشان ناشناخته بوده اند؟چرا نخست همراه و شاید پیشاپیش مردم رفتند و ضمن انتخاب با حضرت علی ع بیعت کردند؟ اصلن چرا پیش از بیعت با آن حضرت شرط نکردند که اگر مثلن از قاتلین عثمان تقاص پس بگیرد با وی بیعت می کنند تا حضرت نیز نظر خود را پیش از بیعت بگوید؟ و باز چرا گذاشتند کار به این جا بکشد و خلیفه ی سوم پس از مدتی محاصره کشته شود و هم اکنون بخواهند به خونخواهی عثمان به پا خیزند؟ چرا هنگامی که منزل خلیفه ی سوم در محاصره بود از او دفاع نکردند که حالا بخواهند پس از کشته شدنش به خونخواهی او بر خیزند و ... ؟ چرا همانند زمان خلفای پیشین عهد و بیعت خود را با خلیفه زمان که خود او را انتخاب کرده بودند و ناشی از امر دیگری همچون شورایی بودن و یا انتخاب خلیفه ی پیش از او نبوده و خیلی هم خوب او را می شناخته اند و از پرهیزگاری و فضایلش که خدا به وی عطا کرده بود و او خود را بدانها آراسته بود، عمل نکردند و بر عهد و پیمان خود باقی نماندند؟ و ...

6- همه ی این ها که در بالا به ویژه بند 5 ذکر شد می رساند که دلایل عدم اقدام مستقیم آنها در مقابله و یا حذف علی ع این بوده است که طلحه و زبیر برای عملی کردن نیت خود بدنبال دستاویزهایی بوده اند که مقدمه  ی آن به ظاهر بیعت کردن با حضرت علی ع همراه سایر مردم بیعت کننده با وی و تالی یا توجیه گر آن نیز زیر نام " خونخواهی عثمان " بوده است. و تحقق و اجرایی کردن آن که لازمه اش گردآوری عِده و عُده ی هر چه بیشتر بهتر است؛ تمسک جستن و وسیله قرار دادن و به جلو انداختن کسی است که نه قائم به خود که قائم به دیگری دست کم برخوردار از محبوبیت و اعتباری عام در بین مسلمانان و مومنین باشد، و بدیهی است که او کسی جز عایشه نمی توانسته باشد. چرا که از یک سو همسر خاتم النبیین ص است و از سوی دیگر اینکه از همسران پیامبر به عنوان " ام المومنین " [9] در قرآن یاد شده است. عایشه؛ کسی که وقتی براساس این نسبت ها و مستندات و اعتبارها و جایگاهها، بین مردم برود و سخنی بگوید و چیزی بخواهد؛ روشن است که خیلی راحت خیل مردم از مومنین گرداگرد او برای همراهی اش جمع شوند تا بدون تحقیق و یا مدنظر قرار دادن آیات قرآن، برآورنده ی نیت هایش باشند به خصوص این که صحبت از : خونخواهی خلیفه ی مقتول –عثمان- " در میان باشد و همراه او کسانی همچون طلحه و زبیر از یاران پیامبر گرامی اسلام و بیعت کنندگان به سه خلیفه ی پیشین.

7- روشنتر و پرسش دیگر این که آیا با این موارد نمی توان نتیجه گرفت که طلحه و زبیر پس از بیعت با حضرت علی ع و اجازه گرفتن از او برای انجام حج و موافقت او با این مقوله؛ با همین نیت و قصد درونی نیز به مکه رفته اند؟ بخصوص این که عایشه نیز برای انجام حج عمره از قبل در مکه بوده است؟ و مهمتر اینکه از قبل و به هنگام محاصره ی منزل عثمان این برنامه ریزی ها بعمل آمده است؟ مبنی بر دانش به اینکه اگر بدنبال این محاصره عثمان کشته شود، بنابراین قطع به یقین مردم به سراغ کسی جز علی ع به عنوان خلیفه ی برگزیده از میان خود نخواهند رفت. و ...

8- و آیا با این تعابیر و تحلیل ها به روشنترین نتیجه نمی رسیم که عایشه همسر پیامبر گرامی اسلام ص نیز خود بدنبال این کار بوده است تا دست کم به مانند بیست و پنج سال قبل و زمان و روش خلفای قبل، حضرت علی ع را در حاشیه ببیند تا به عنوان خلیفه ی مسلمین آنهم به انتخاب و بر اساس بیعت خودشان؟ و بنابراین از این جهت با پیشنهاد طلحه و زبیر موافقت نموده است تا به مقابله ی با او بر خیزد؟  چرا که او و حتا همه ی همگنان او در آن زمان و سرزمین به خوبی می دانسته اند که عمر خلیفه ی دوم، حضرت علی ع را به عنوان یکی از اعضای شورای منتخب خود برگزید تا خودشان از میانشان یکی را به عنوان جانشین خلیفه ی دوم انتخاب کنند که این امر اتفاق افتاد و عثمان به عنوان خلیفه ی سوم انتخاب شد. البته با یادآوری این نکته که طی پیشنهاد به اصطلاح ائتلاف از میان اعضای شورا، علی ع هر گز راضی نشد که علاوه بر کتاب قرآن و سنت پیامبر بر اساس روش خلفای گذشته عمل نماید بلکه پاسخ داد که پس از کتاب خدا و سنت پیامبر بر اساس استنباط خود در امر خلافت در صورت برگزیده شدن به پیش خواهد رفت و ... خلاصه اینکه در حالی که او در جنگ جمل سوار بر شتر است و فرماندهی سپاه بصره و در واقع اصحاب جمل را به عهده دارد؛ اما در سوی دیگر کارزار برادرش محمدبن ابابکر دارد در کنار علی و سپاه او به عنوان یک فرمانده با جملیان می جنگد.! آیا اگر حق با او و طلحه و زبیر بود؛ بایسته تر نبود که محمدبن ابابکر نخستین همراه خواهرش می بود؟ در حالی که از سوی دیگر فرزند خلیفه ی دوم عبدالله بن عمر نیز هر چند در زمینه ی حرکت به عراق، علی ع را همراهی نکرد؛ اما در سپاه عایشه نیز نرفت تا به عنوان یک پیمان شکن جای بگیرد.

9- نتیجه این که در این جنگ حق آمد و باطل رفت و ناکثین نتیجه ی کار خود را دیدند. و البته تمام اینها مرتبط با این دنیای ناکثین زمان حضرت علی ع بود که مورد بحث است و گر نه هر ناکثی عقوبت کار خود را خواهد دید. و آخرت و عاقبت این گروه در سرای دیگر را فقط خداوند یکتا می داند که به آیاتی از قرآن کریم پیرامون آنها در بالا اشاره شد.



[1] - برابر این بخش از سخن حضرت علی ع روشن می شود که ناکثین و صفینیان از دید او دارای چه صفتی بوده و چگونه تعریف شده اند. همانگونه که در ادامه ی خطبه به دیگر صفات آنان و نیز نتیجه ی کارشان اشاره فرموده است.

[2] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 29- 30 .

[3] - که در واقع یک مومن به خدای یکتا نیز باید اینگونه باشد.

[4] - که عین حقیقت و واقعیت است چرا که تنها او است که به همه چیز از جمله آنچه که در درون سینه ها ست داناست و لذا بر اساس آن هدایت کرده یا فرد از گمراهان می شود. پس باید به آیات خدا ایمان آورد. بالاخره این موضوعی است که در قرآن نیز بدان اشاره شده است : « ذالک مبلغهم من العلم ج ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بمن اهتدی. (30 نجم با توجه به آیات 26-32 ) » . // « ان ربک هو اعلم من یضل عن سبیله ص و هو اعلم بالمهتدین. (117 انعام با توجه به آیات 114-121 ) ».

[5] -  کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 31- 33 .

[6] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 33- 34 .

[7] - والله اعلم

[8] - حال این که آیا طلحه و زبیر در زمان خلفای سه گانه قبل، سمت و مسئولیتی داشته اند یا نه خود مقوله ای دیگر است؛ اما آنچه مسلم است این که حتمن آنان با این بیعت و آن پیشینه ی مجاهده در راه خدا و از یاران پیامبر مکرم اسلام ص انتظار داشته اند که آن حضرت نیز به هر کدام از ایشان حاکمیت یک ولایتی از ولایات اسلامی را بدهد و ... (والله اعلم).

[9]- النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم ص و ازواجه امهاتهم ق و الواالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله من المؤمنین و المهاجرین الا ان تفعلوا الی اولیائکم معروفاً ج کان ذالک فی الکتاب مسطورا. ( 6 احزاب ) .

 


  

پ ) ادامه ی مبحث ناکثین در دوران خلافت کوتاه امام علی ع 

    همانگونه که در مبحث قاسطین گذشت؛ با همراهی نکردن افرادی همچون سعدبن ابی وقاص، عبدالله بن عمر بن خطاب، محمدبن مسلمه انصاری، اسامه بن زید و عقبه بن عامر؛ « طلحه و زبیر نیز از علی اجازه گرفتند تا حج گزارند. علی ع نیز به آنان اجازه داد. (از سوی دیگر) عایشه همسر رسول گرامی اسلامی نیز پیش از قتل عثمان و البته هنگام محاصره ی خانه ی وی به قصد عمره به مکه رفته بود. که پس از اتمام آن در همانجا ماند تا اینکه طلحه و زبیر به او پیوستند.[1] »

    در واقع حضرت علی ع با عموم مردم و بدون همراهی یا حضور این تعداد افراد بیعت کننده[2] به سوی عراق حرکت کرد.

ت )جنگ جمل

    « چون زبیر و طلحه و عایشه حج (عمره ی) خود را گزاردند، در مورد کشته شدن عثمان به رایزنی پرداختند و زبیر و طلحه به عایشه گفتند: اگر از ما اطاعت کنی به خون خواهی عثمان می پردازیم.

عایشه گفت: خون او را از چه کسی مطالبه می کنید؟

گفتند: آنان مردمی شناخته شده اند که اطرافیان و روسای یاران علی ع هستند. تو با ما بیرون بیا تا با کسانی از مردم حجاز که پیرو ما هستند به بصره برویم و چون مردم بصره ترا ببینند همگان و به صورت اتفاق همراه تو خواهند بود.

عایشه پذیرفت و با ایشان بیرون آمد و مردم از چپ و راست بر گرد او بودند. »[3]

    « حضرت علی ع به هنگام حرکت از مدینه به سوی کوفه از این امر آنان با خبر شد پس به همراهان خود گفت که آنها قصد بصره کرده اند و چون به آنجا برسند، تمام مردم با ایشان بیعت خواهند کرد. بنابراین پس از رایزنی با همراهان مسیر کوفه به بصره تغییر یافت. اما پیش از رسیدن آنان؛ عایشه و طلحه و زبیر و همراهانشان زودتر به بصره رسیده بودند و لذا عموم مردم بصره به جز بنی سعد با آنان بیعت کردند. در این جا علی ع نخست هاشم بن عتبه بن ابی وقاص و سپس فرزندش حسن را همراه عمار بن یاسر به کوفه گسیل داشت. به محض ورود آنها ابوموسی اشعری که در کوفه بود در مسجد میان مردم می نشست و ضمن سخن مرتبط با فتنه و تبعات آن از مردم می خواست که از او اطاعت کنند تا پناهگاه اعراب شوند و مظلومان به آنان پناه آورند و درماندگان در پناهشان ایمن شوند و[4] ... خلاصه حسن ابن علی ع و عمار یاسر در این حین به آنجا رسیدند و گروه بسیار مردم را دیدند و سپس با دستور امام حسن ع و خروج ابوموسی اشعری از مسجد؛ آن دو بر فراز منبر رفتند و امام حسن ع مردم را برای پیکار و حرکت دعوت کرد. حجربن عدی کندی از بزرگان و فضلای کوفه اعلام آمادگی کرد و سپس مردم هم از هر سو اینگونه عمل کردند و روز بعد بهمراه امام حسن ع حرکت نموده و در ذیقار به علی ع پیوستند. علی ع نیز با آنان راه افتاد تا به بصره رسیدند...» [5]

    « بدنبال این امر ابتدا او و سپس طلحه و زبیر با شنیدن ورود علی ع به بصره؛ لشکرهای خود را آراستند و فرماندهان را مشخص نمودند و ... » [6]

    « علی ع برابر روش خود ابتدا فرستادگانی را نزد مردم بصره فرستاد و آنان را به اطاعت و پیروی خواند و چون از آنان پاسخی نشنید لذا بر آنان حمله کردند. عایشه در این بین در هودج روی شتر نشسته و پیشاپیش بصریان بود... »[7]

    « زبیر در دو جا از کار خود به شک و تردید افتاد؛ یکی آنجا که عمار یاسر را همراه علی ع دید و به یاد این سخن پیامبر ص افتاد که فرموده بود: حق همراه عمار است و به عمار فرموده بود ترا گروه ستمگر خواهند کشت. و در جای دیگر آنجا بود که علی ع به او پیام داده بود تا وی را دیدار کند و چون به هم نزدیک شدند علی ع با سوگند دادن او به خداوند یکتا گفت: آیا روزی را به خاطر می آوری که دستمان در دست یکدیگر بود و به حضور پیامبر ص رسیدیم و آن حضرت از تو پرسید آیا علی را دوست داری؟ و این که تو در پاسخ گفتی بلی و آن حضرت گفت که اما تو با او جنگ و نسبت به او ستم خواهی کرد؟ زبیر باز جواب داد بلی به یاد دارم. پس از آن زبیر با ترک صحنه ی نبرد به بصره بازگشت تا از آن سوی به حجاز برود. از سوی دیگر طلحه هم با پی بردن به بازگشت زبیر، تصمیم به بازگشت گرفت اما توسط مروان بن حکم در همان نبردگاه کشته شد. از سوی دیگر زبیر نیز عاقبت پس از خروج از بصره توسط فردی به نام عمروبن جرموز در هنگام گذاشتن نماز کشته شد[8] و هنگامی که او شمشیر زبیر را نزد حضرت علی ع برد؛ آن حضرت به وی مژده ی آتش را داد[9]... »[10]

 « باری؛ جنگی که شروع شده بود با فراز و نشیب هایش به لحاظ غالب و مغلوب شدنهای مقطعی و گذرای دو طرف ادامه پیدا کرد. هر دو لشکر سرسختانه کارزار می کردند و بنابراین افراد بسیاری از دو سو کشته و زخمی شدند. در این میان به هودج عایشه که سوار بر شتر بود نیز تیر بسیار رسیده بود. هودجی که برخوردار از صفحات آهنی بود و ...» [11]

    «... حضرت علی ع با دیدن اجتماع مردم بصره پیرامون شتر عایشه ناگاه تدبیری جنگی کرد و به بزرگان سپاه گفت: اینان ( بصریان ) تا هنگامی که این شتر برابرشان پا برجاست پایداری می کنند ولی اگر شتر از پای در آید هیچکس پایداری نخواهد کرد. این نقشه طی یورشی از سوی برخی فرماندهان و نامداران لشکر علی ع عملی شد و با ضربت اعین بن ضبیعه؛ پاهای شتر قطع به نحوی که شتر همراه هودج عایشه که داخل آن بود سرنگون شد و بر زمین افتاد و این جا بود که جنگ با پیروزی سپاه علی ع بر جملی ها پایان پذیرفت ... و عایشه هم به فرمان حضرت علی ع توسط برادرش محمد بن ابابکر به مدینه بازگردانده شد. »[12] .



[1]   - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / ص 11 پاراگراف سوم. 

[2] - به جز عایشه که هنگام بیعت در مدینه نبوده است. بلکه همانطور که گذشت در مکه برای گزاردن حج بوده است.

[3] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / ص 16 .

[4] - بر پایه ی این سخن می توان نتیجه گرفت که اینگونه نیز نبوده است که ابوموسی اشعری چون از جنگ های جمل و صفین به دور بوده و در جریان حکمیت نیز به عنوان حَکَم به حضرت علی ع توسط سپاه عراق پیشنهاد و تحمیل شد؛ پس حال و هوای قدرت طلبی نداشته باشد. فضا برایش آنگونه که می خواسته مهیا نبوده و چون این فرصت نیز پیش آمده تا خود از مردم کوفه در مسجد شهر بخواهد که به خاطر فتنه و خوابیدن آن با او بیعت کنند؛ خیلی خوش اقبال بوده و فضل خدا همراهش که فرستادگان علی رسیده اند و او مجبور به ترک مسجد و شاید ترک خواهش خود شده است وگر نه شاید چنانچه با این سخنان او بیعتی از سوی مردم کوفه با وی انجام می شد؛ تنها خداوند یگانه به تبعات آن آگاه بود. چرا که این خود میتوانست نوعی از قاسط بودن و البته در کوفه به شمار آید. زیرا که مهاجر و انصار و حتا تابعین با علی ع در مدینه به عنوان خلیفه ی برگزیده ی خود پس از عثمان بیعت کرده بودند. پس دیگر ولایات اسلامی و در راس آنها گماشتگان و عاملین خلیفه ی قبل نیز بایسته بود که با او از سر تسلیم بیعت و در غیر اینصورت اعلان جنگ نمایند. از سوی دیگر و با توجه به عملکرد او در حکمیت که ناشی از همان ساده لوحی و در عین حال عدم دوراندیشی او بود؛ باز اگر آنچه او از مردم کوفه خواسته بود مبنی بر اینکه با او بیعت کنند؛ چنانچه افتاق افتاده بود؛ تنها خدا می داند که به خاطر همان عدم دور اندیشی او در امور به خصوص این امر یعنی والی کوفه بودن بر سر کوفه و مردم آن چه می آمد. باری فضل خداوند بر سر بندگانش در هر حال گسترده است فقط باید یادآور شد و سپاسگزار او و این نعمتش بود و در امور با تکیه بر او از او یاری خواست و نه جز او.

[5] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 16-19  .

[6] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 19-22  .

[7] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / ص 22 .

[8] - باید یادآور شد که طلحه و زبیر نتیجه ی کار خود را دیدند. یعنی ماحصل برافروختن آتش یک جنگ با شکستن پیمان خود. طلحه در میدان کارزار توسط خودی کشته شد و زبیر هم بیرون عرصه ی نبرد. اگر چه وی از جنگ و سپاه باطل دست کشیده بود ولی چنین می نماید که حق را نیز واگذاشته بود. و هر چند که او در آن دو جا که شرحش گذشت یعنی دیدن عمار یاسر و یادآوری خاطره ی حضرت علی؛ به این نتیجه رسیده بود که باید صحنه ی جنگ را ترک گوید اما به نوعی باید تاکید کرد که با آنکه این تصمیم او ناشی از آنچه از حقایقی بود که در ارتباط با سپاه مقابل و فرمانده ی کل و نیز فرماندهی از فرماندهان ارشد آن بود؛ لیکن زبیر به جای این که به حق و لشکر حق بپیوندد، اما در عمل او حق را در ترک صحنه ی نبرد دید تا این که حق را با علی ع و پیروانش ببیند که با وی بیعت کرده بود و ...

    به هر جهت این جنگ و این عمل ناکثین و در راس آنها طلحه و زبیر به عنوان یک مانعی بود برای اینکه علی ع بتواند سایه ی معاویه را به عنوان یک قاسط از سر امت اسلامی بسته به اختیار او که یا تسلیم شود و بیعت با علی را بپذیرد یا اعلام جنگ نماید کوتاه کند.

[9] - به نظر می رسد از این بابت این سخن را حضرت علی ع به عمروبن جرموز گفته است که زبیر در آن هنگام در میدان کارزار نبوده است که مستحق کشته شدن به عنوان دشمن علی ع بوده باشد. والله اعلم. زیرا این فرد که ظاهرن از قبیله ی احنف بن قیس بوده، به همراه احنف و قومش از جنگ جمل کناره گرفته بودند (کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / ص 24 ).پس دلیلی نداشته که کسی که صحنه ی نبرد را ترک گفته بکشد به نحوی که بخواهد در این جا با آوردن شمشیر زبیر خود را از یاران حضرت قلمداد نماید. زیرا از سوی دیگر کسی برای نمونه با احنف و قومش کاری نداشته که چرا در جنگ جانب بی طرفی را گرفته اند. همانگونه که این کار را حضرت امیر پس از پیروزی بر جملیان و ناکثین به احنف و قومش نشان داد که کسی که در جنگ و حتا با حق نیست اما چنین نیست که به خاطر آن فکر و عملش مورد مجازات قرار گیرد. البته اگر نتیجه ی نبرد بر عکس بود و به فرض جملیان پیروز می شدند؛ این که بر سر افراد و اقوامی همچون احنف و گروهش توسط آنها به خاطر بی طرفی شان چه می آمد را فقط خداوند یکتا می داند چرا که فرماندهان این سپاه یعنی طلحه و زبیر از ناکثین بودند یعنی همان کسانی که بیعت خود را با خلیفه ی برانگیخته ی خویش شکستند و ...حال این که چنین افراد و اقوامی در زمان امامان بعدی یعنی حسن و حسین بن علی ع چه روندی را پیشه ی خود کردند خدا می داند همانگونه   که سرانجام و عاقبت کار پیرامون چنین اقوامی در سرای دیگر را نیز خداوند یکتا می داند.

[10] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 22-25  .

[11] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 25- 28 .

[12] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 28- 30 .

 

 


  

 

 1 / ب) وفای به عهد و پرهیز از نقض آن

    به هر جهت باید دانست که خداوند یکتا نه تنها به پیمان نگه داشتن دستور می دهد، بلکه او به این مهم نیز امر و از نقض و شکستن آن نیز نهی می کند که مورد اخیر تبعات خود را خواهد داشت که در قرآن کریم به این عواقب و تبعات اشاره گردیده است. اما آنچه که در قرآن علاوه بر مترادف های ناکثین برابر آیات فوق بدان اشاره و از آن نهی شده است همین مقوله ی " نقض " پیمان می باشد که به نوعی همان معنای بد عهدی و پیمان شکنی مرتبط با واژه ی ناکث از آن تداعی می شود که از آنجا که با این بحث در ارتباط می باشد لذا بدان نیز پرداخته می شود.

  « ان الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاءِ ذی القربی و ینهی عن الفحشاء و المنکر و البغی ج یعظکم لعلکم تذکرون. و اوفوا بعهدالله اذا عاهدتم و لا تنقضوا الأیمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا ج ان الله یعلم ما تفعلون. و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا تتخذون أیمانکم دخلاً بینکم أن تکون امةٌ هی أربی من امةٍ ج انما یبلوکم الله به ج و لیبینن لکم یوم القیامة ما کنتم فیه تختلفون. ( 90-92 نحل با توجه به آیات 89- 110) » . برابر آیه ی 90 روشن می شود که خداوند یکتا دستور به دادگری و نیکوکاری و دادن حق نزدیکان می دهد و از سوی دیگر از فحشا و منکر و ستمکاری نهی می نماید. اما آیه ی 92 نحل که مرتبط با این مقال و بحث است این که خداوند یکتا به این امر می کند که مومنین مرتبط با عهدالله آن هنگام که پیمان بستند؛ وفادار باشند و از نقض و شکستن آن نیز پرهیز کنند که او این عهد و پیمان را مایه ی آزمایش مومنین قرار داده است.   

 « لیس البرَ ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من آمن بالله و الیوم الاخر و الملائکة و الکتاب و النبیین و آتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المسکین و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب و اقام الصلاة و آتی الزکاة و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا ص و الصابرین فی البأساء و الضراء و حین البأس ق اولائک الذین صدقوا ص و اولائک هم المتقون. ( 177 بقره ) » . برابر این آیه ی کریمه روشن می شود که یکی از شرایط و خصوصیات نیکوکاران و متصف شدن به نیکوکاری در این است که فرد نیکوکار هنگامی که عهد و پیمانی بست به آن وفادار می ماند و این یعنی اهمیت امر وفای به عهد در دین و در نزد خداوند یکتا که بدان دستور داده است.

   « و من اهل الکتاب مَن ان تأمنه بقنطار یؤده الیک و منهم من ان تأمنه بدینار لا یؤده الیک الا ما دمت علیه قائماً ق ذالک بأنهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیلٌ و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون. بلی ج من اوفی بعهده واتقی فان الله یحب المتقین.( 75-76 آل عمران ) ». برابر آیه ی کریمه ی 76 این سوره اهمیت وفای به عهد روشن می شود. بویژه آنگاه که همراه با تقوا و پرهیزگاری باشد. که وقتی این چنین شد لذا آن فرد از کسانی می شود که خداوند یکتا آنان یعنی پرهیزگاران را دوست دارد. چه آنکه حضرت حق در آیه ی بعد یعنی 77 آل عمران نتیجه ی فروختن عهدالله به بهای اندک را بیان فرموده است.« ان الذین یشترون بعهدالله و أیمانهم ثمناً‌قلیلاً اولائک لا خلاق لهم فی الاخرة و لا یکلمهم الله و لا ینظر الیهم یوم القیامة و لا یزکیهم و لهم عذاب الیم. » همانا آنانکه عهد خدا و سوگندهایشان را به بهایی اندک بفروشند اینان را در سرای دیگر بهره ای نیست و خدا با آنان سخن نگوید و به نظر رحمت در آخرت بدانها ننگرد و پاکیزه شان نگرداند و برایشان عذاب دردناک است.  

    « والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون (32 معارج با توجه به آیات 19-35) » . برابر این آیه باز اهمیت و جایگاه وفای به عهد و مراعات پیمان نگه داشتن پس از درستکاری یا امانتداری روشن می شود. البته باید یادآور شد که این صفت یکی از صفات نمازگزاران است. آن هم کسانی که مشمول آیات 20-21  این سوره یعنی معارج نیستند. در واقع اگر کسی می خواهد بداند نمازگزاران چه کسانی هستند باید به این آیات توجه کرده و آنها را چراغ راه خود در نظر و عمل قرار دهد.

 « الذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه و یقطعون ما امرالله به ان یوصل و یفسدون فی الارض ج اولائک هم الخاسرون ( 27 بقره با توجه به آیات 26-29  ) » . این آیه ی کریمه همانطور که پیداست نتیجه ی کار کسانی را بیان فرموده که عهد خدا را پس از پیمان بستن نقض کرده و می شکنند. و از سوی دیگر آنچه را که خدا بدان امر کرده تا پیوند داده شود، می گسلند آنهم برای اینکه روی زمین تباهی و فساد به پا کنند. پس نتیجه ی کار آنان چیزی جز زیانکاری نیست. یعنی اگر کسی می خواهد که از زیانکاران نباشد باید نسبت به عهد الاهی و آنچه که بدان دستور داده است وفادار باشد .

    و باز مرتبط با این موضوع یعنی وفای به عهد و نشکستن پیمان و پیوند دادن آنچه که خداوند بدان امر کرده و همینطور نتایج خوب دنیایی و آخرتی آن می توان به آیات 20-24 سوره ی رعد اشاره کرد: « أفمن یعلم انما انزل الیک من ربک الحق کمن هو اعمی ج انما یتذکر اولوا الالباب. الذین یوفون بعهدالله و لا ینقضون المیثاق. والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب. والذین صبروا ابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلاة و انفقوا مما رزقناهم سرّاً و علانیة و یدرءون بالحسنة السیئة اولائک لهم عقبی الدار. جنات عدن یدخلونها و من صلح من آبائهم و ازواجهم وذریاتهم ص والملائکة یدخلون علیهم من کل باب. سلام علیکم بما صبرتم ج فنعم عقبی الدار. » .  پس برابر این آیات روشن می شود که هر کس بدنبال منزلگاه نیکو به عنوان عاقبت کار است باید دارای صفاتی همچون وفای به عهد و پیوند دهنده ی آنچه که خداوند بدان دستور داده و ...  به عنوان اولوا الالباب( آمده در آیات 21-22 ) باشد . اما باید دانست که خداوند یکتا از سوی دیگر نتیجه ی نقض و شکستن عهدالله پس از میثاق و بستن آن را و نیز گسستن آنچه را که او بدان دستور داده، از آن جهت که روی زمین فساد کنند را نیز بیان فرموده است؛ این که برای چنین کسانی نفرین و منزلگاه بد می باشد : « والذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولائک لهم اللعنة و لهم سوء الدار. ( 25 رعد با توجه به آیات17-30 ) ».

   « و رفعنا فوقهم الطور بمیثاقهم و قلنا لهم ادخلوا الباب سجدّاً و قلنا لهم لا تعدوا فی السبت و اخذنا منهم میثاقاً غلیظا.فبما نقضهم میثاقهم و کفرهم بآیات الله و قتلهم الانبیاء بغیر حق و قولهم قلوبنا غلفٌ ج بل طبع الله علیها بکفرهم فلا یؤمنون إلا قلیلا. ( 154- 155 نساء با توجه به آیات 153- 162) » . برابر این دو آیه روشن می شود که بنی اسراییل به خاطر این که به پیمان سخت الاهی آنهم به خاطر اعمال ستمگرانه شان پایبند نبودند و از سوی دیگر به انجام اموری دیگر همچون کفر به آیات خدا و کشتن انبیا به ناحق و گفتن این که دلهاشان در غلاف و زنجیر است؛ بنابراین خداوند هم بر دلهاشان مُهر زد به نحوی که جز اندکی ایمان  نمی آورتد[1].

 که در این زمینه یعنی پیمان شکنی بنی اسراییل عهدالله را و دیدن نتیجه ی آن را؛ باز می توان به آیات 12- 13 سوره ی مائده با توجه به آیه ی 11 اشاره کرد: « فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیة ص یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظاً مما ذکروا به ج و لا تزال تطلع علی خائنة منهم إلا قلیلا منهم ص فاعف عنهم و اصفح ج ان الله یحب المحسنین. »  

    و همینطور است مرتبط با نصارا که چون میثاق بسته شده با خدا را فراموش کردند لذا نتیجه ی آنرا دیدند : « و من الذین قالوا انا نصاری اخذنا میثاقهم فنسوا حظاً مما ذکروا به فاغرینا بینهم العداوة و البغضاء الی یوم القیامة ج و سوف ینبئهم الله بما کانوا یصنعون. (14 مائده با توجه به آیات 11-19 ). »

    « ان شر الدواب عندالله الذین کفروا فهم لا یؤمنون. الذین عاهدت منهم ثم ینقضون عهدهم فی کل مرةٍ و هم لا یتقون. ( 55-56 انفال با توجه به آیات 46-64 ) » . برابر این دو آیه روشن می شود که نمونه بدترین جنبندگان نزد خدا که از کفارند و ایمان نمی آورند آنانی هستند که پس از بستن عهد و پیمان با پیامبر آن را به دفعات شکسته و راه پرهیزگاری را نمی پیمایند.

«ان الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله و الذین ءاووا و نصروا اولائک بعضهم اولیاء بعض ج والذین آمنوا و لم یهاجروا ما لکم من ولایتهم من شیءٍ حتی یهاجروا ج و ان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر الا علی قوم بینکم و بینهم میثاق ق والله بما تعملون بصیر.( 72 انفال با توجه به آیات 71-75 ) » .  که برابر این بخش از آیه که زیر آن خط کشیده شده روشن می شود که مومنین هنگامی می توانند گروهی دیگر از مومنین را که از آنان برای مقابله با دشمنان یاری خواسته اند، یاری کنند؛ که خودشان با گروه متخاصم عهد و پیمانی نداشته باشند که مثلن به یکدیگر تعرض نبرند و ... و تمام این ها یعنی اهمیت میثاق و نگه داشتن آن در نزد خداوند یکتا که دستور به مراعاتش حتا در ارتباط با دشمنان تا زمانی که آن را نقض نکرده اند می دهد.

و ... تمام این ها اهمیت و جایگاه مقوله ی میثاق و عهد و وفای به آن را در نزد پروردگار یکتا و دین مبین اسلام آنهم فقط و فقط براساس آیات قرآن  که کلام مقدس الاهی است می رساند.



[1] - و باز دلیل اینکه این قوم مشمول این مهر خوردن بر دلهاشان شدند را باید در آیات 157-158 همین سوره یعنی نساء یافت. خداوند یکتا البته در آیه ی 159 نساء به روشنی بیان می فرماید که چه کسانی می توانند از اهل کتاب باشند. « و ان من اهل الکتاب إلا لَیؤمنن به قبل موتة ص و یوم القیامة یکون علیهم شهیدا. »   اما در ادامه باید دانست که برابر آیات 160-161 نساء قوم یهود به خاطر ستمگری هایشان و باز داشتن از راه خدا مشمول این امر شدند که خداوند یکتا نعمت های پاکیزه ی خود را که حلال بودند بر آنان حرام کند و حتا این شمول بدان واسطه بود که آنان رباخواری را پیشه ی خود کردند و مال مردم را به باطل و ناحق خوردند. به هر جهت برابر صراحت این آیه ی کریمه برای آنان عذاب دردناکم فراهم شده است. باید یادآور شد که البته خداوند یکتا در آیه ی 162 نساء در آدامه ی آیات مذکور قبلی مرتبط با راسخین در علم و مومنین از این قوم نیز سخن به میان آورده است و اینکه به این لحاظ به زودی آنان را پاداش بزرگ خدا فرا می گیرد.

     نتیجه این که تمام اینها که در آیات قرآن پیرامون همه ی موضوعات متبلور است؛ دانایی و توانایی و دادگری خداوند یکتا را به همه ی امور و پیرامون همه ی افراد با هر مسلک و دین و مذهب و مکتبی ، هم در قول و هم در فعل می رساند. به هر جهت در نزد او مومنین و کنندگان کارهای شایسته؛ همانند گناهکاران و تباه پیشه گان نیستند. او به احوال تمام بندگان آگاه است و بر همان اساس نیز پاداش یا کیفر می دهد. سرای دیگر که جای خود دارد که او مالک یوم الدین است و نه کسی جز او.

 


  

 

گفتار دوم : ناکثین

الف )معنای اصطلاحی ناکثین بر اساس فرهنگ نامه ها.

 ناکث یعنی برهم زننده. گسلنده. عهدشکن. پیمان شکن.جمع ناکثین[1].  

ب )واژه ی ناکثین و مترادف ها و هم ریشه های آن در قرآن کریم ضمن تبیین کاربردها . 

    « فارسلنا علیهم الطوفان و الجراد و القمل و الضفادع و الدم آیات مفصلات فاستکبروا و کانوا قوماً مجرمین. و لما وقع علیهم الرجز قالوا یموسی ادع لنا ربک بما عهد عندک[2] ص لئن کشفت عنا الرجز لنؤمنن لک و لنرسلن معک بنی اسرائیل. فلما کشفنا عنهم الرجز الی اجل هم بالغوه اذا هم ینکثون. فانتقمنا منهم فاغرقناهم فی الیم بأنهم کذبوا بآیاتنا و کانوا عنها غافلین.( 133-136 اعراف با توجه به آیات 103-137 ) . این آیه های کریمه می رساند که پیمان شکنی اقوام مرتبط با پیامبران خدا نیز سابقه داشته است و این آیات در ارتباط با فرعون و قومش می باشد که چون به واسطه ی گناهانشان و گوش فرا ندادن به آیات الاهی مبتلا به بلایایی شدند پیش حضرت موسی ع آمدند و از او خواستند که بواسطه ی عهدی که او با خدای یگانه دارد او را بخواند تا سختی از آنان به دور شود و در عوض آنها نیز مبتنی بر عهدی ضمن ایمان آوردن به موسی ع مبنی بر اینکه او رسول خداست؛ قوم بنی اسراییل را با او می فرستند. و لذا هنگامی که به لطف خدا از آنان رفع بلا و دفع سختی شد، پیمان شکنی را پیرامون آنچه که عهد کرده بودند[3] پیشه ی خود کردند فلذا خداوند هم آنان را مورد خشم قرار داد و غرقشان کرد آن هم بدان خاطر که ایشان آیات خدا را دروغ شمرده و از آن غافل بودند.

    برآیند این موارد این که باید پی برد که پیمان شکستن به خصوص وقتی که پیمانی با رسول و فرستاده ی خدا و برگزیده ی او توسط قوم آن رسول یا برگزیده اش بسته و سپس شکسته می شود، عاقبت خوبی دست کم به لحاظ این دنیایی ندارد. آنگونه که با فرعون و قومش شد. پس باید ضمن ایمان به آیات خدا؛ آنها را تصدیق نیز کرد و نتیجه ی دیگر این که خداوند یکتا پس از نابودی قوم پیمان شکن، قومی دیگر را می آورد. که همانا او بر این کار تواناست.

   و ادامه ی مطلب اخیر این آیه ی کریمه است : « فلما کشفنا عنهم العذاب اذا هم ینکثون .( 50 زخرف   با توجه به آیات 45-56 ) » . که برابر آیه ی 56 [4]این سوره روشن می شود که خداوند یکتا که شاهد پیمان شکنی فرعون و قومش با حضرت موسی ع بود را لذا سرانجام آن را نمونه و مایه ی عبرتی برای دیگران و آیندگان قرار داده است. و ای کاش که ناکثین زمان حضرت علی ع این آیات را مد نظر خود قرار می دادند و آنها را راست می شمردند تا آنگونه عاقبت پیمان شکنی خود را در جمل نبینند.

    به هر جهت سخن بر سر این است که باید در هر کاری از جمله عهد و پیمان بستن با دیگران در امر دین؛ خدا را شاهد و ناظر دانست که اگر چنین شد آن وقت است که از پیمان شکنی ها نیز به یاری خدا پرهیز می شود که در غیر این صورت هر گونه پیمان شکنی تبعات خود را با هر مرتبه اش که باشد داشته و خواهد داشت که این سنت دگرگون ناپذیر خداوند یگانه است.

   باری؛ از این آیات اخیر الذکر نخست روشن می شود که فرعون و قوم او اولین کسانی بوده اند که با رسول خدا حضرت موسی ع که از خودشان و در زمانه شان بود و به سویشان همراه با آیات و بینات و معجزات فرستاده شده بود؛ پیمان بسته اند و سپس با دفع سختی و بلا توسط خداوند یکتا،پیمان خود را شکسته اند. چرا که خداوند می فرماید که این قوم را مایه ی عبرت برای آیندگان و دیگران قرار داده است. پس پیمان شکنی و بد عهدی با رسولان خدا مرتبط با اقوام پیش از رسالت حضرت موسی ع سابقه و پیشینه نداشته است. چرا که در اصل آن اقوام با رسول الاهی زمانه ی خود پیمانی نمی بسته اند که اگر مثلن دفع سختی یا بلا شود و ... لذا آنان هم عهد می بندند که به خدا و رسول و آیاتش ایمان می آورند و ... (والله اعلم). و دوم این که این آیات اهمیت نگه داشتن عهد و پیمان بسته شده را می رساند و سوم نتیجه ی پیمان شکستن را و چهارم اینکه قرار داده شدن چنان سرانجامهای بدی برای پیمان شکستن؛ یعنی اینکه بد عهدی و نقض پیمان از گناهان کبیره است. (والله اعلم).

 « و ان نکثوا أیمانهم من بعد عهدهم و طعنوا فی دینکم فقاتلوا ائمة الکفر انهم لا أیمان لهم لعلهم ینتهون. الا تقاتلون قوماً نکثوا أیمانهم و هموا بإخراج الرسول و هم بدءوکم اول مرة ج اتخشونهم ج فالله احق ان تخشوه ان کنتم مؤمنین. (12-13 توبه ) ». برابر این آیات خداوند یکتا حکم مرتبط با پیمان شکنان از مشرکین را بیان می فرماید. در واقع این که آنان وقتی برادران مومنین در دین به شمار می آیند که ضمن توبه به درگاه خداوند، نماز به پا داشته و زکات[5] بپردازند .[6]

    « ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث علی نفسه ص و من اوفی بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجراً عظیما. ( 10 فتح ) » . برابر این آیه روشن می شود که کسانی که با رسول خدا  بیعت کرده و پیمان می بندند باید بدانند که در واقع با خدای او پیمان بسته و بیعت می کنند و چنانچه بیعت خویش را نگه ندارند و شکننده ی آن باشند لذا علیه خود مبادرت کرده اند. و کسانی هم که به پیمان و عهد خود وفادار بمانند پس خداوند بدانان بزودی پاداش بزرگ خواهد داد. آری این است نتیجه ی پیمان شکستن و یا پیمان نگه داشتن پس از پیمان بستن با رسول خدا که در واقع بیعت کردن با خداوند یگانه است. که مرتبط با سرانجام پیمان شکنی فرعون و قومش که عهدی را با حضرت موسی ع رسول الاهی همگن خود بسته بودند در آیات بالا اشاراتی رفت.

    بنابراین برابر آیه ی 10 فتح می توان چنین نتیجه گرفت که کسانی هم که با جانشین بلافصل رسول خدا یعنی حضرت علی ع به ویژه در واقعه ی غدیر و حجة الوداع در حضور خاتم النبیین ص بیعت کرده و پیمان بستند؛ لذا باید دانست که این بیعت با رسول خدا و در راس آن پیمان و بیعت با خداوند بوده است که بایسته و شایسته بوده است که نقض نشود. و همینطور است مرتبط با بیعت مردم با ایشان پس از قتل خلیفه ی سوم و نیز پیمان مردم هر زمانه با امام معصوم برگزیده ی الاهی از فرزندان و دودمان و نسل آن امام همام تا امام زمان عج.



[1]- فرهنگ فارسی معین/ محمد. چاپ پانزدهم. جلد چهارم.. صفحه 4603. سال 1379

[2] - پس در این جا حکمت اینکه چرا پیامبرص و معصومین بدانان برای برآورده شدن حاجات از سوی خداوند یکتا توسط مومنین و به ویژه شیعیان توسل جسته می شود روشن می گردد. زیرا که با آنان عهدی است که برای نمونه خداوند آنان را یاری و دعایشان را اجابت می کند. به عبارت دیگر آنان از مقام قرب الاهی برخوردارند. باید به آنان و همینطور پیامبران پیش از حضرت محمد ص بدون هیچ فرق گذاشتنی ایمان آورد. والله اعلم . هر چند که خداوند یکتا نحوه ی خواندنش را در آیات 54-55 همین سوره یعنی اعراف بیان فرموده است : « ادعوا ربکم تضرعا و خفیه ج انه لا یحب المعتدین. و لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها وادعوه خوفاً و طمعا ج ان رحمت الله قریب من المحسنین. »

[3] - آیه ی 134 سوره ی اعراف .

[4] - فجعلناهم سلفاً و مثلاً للاخرین. ( 56 زخرف ) .

[5] - پس روشن می شود که نماز و زکات یکی از حکمت هایش این است که از هرگونه شرکی باز می دارد. یعنی دلالت بر موحد و یکتاپرست بودن فرد دارد.

[6] -  « فان تابوا و اقاموا الصلاة و ءاتوا الزکاة فاخوانکم فی الدین ق و نفصل الایات لقوم یعلمون.  (11 توبه با توجه به آیات 1-16). به هر جهت باید دانست که خداوند یکتا مومنین را به حال خود رها نمی کند : « ام حسبتم ان تترکوا و لما یعلم الله الذین جاهدوا منکم و لم یتخذوا من دون الله و لا رسوله و لاالمؤمنین ولیجة ج والله خبیر بما تعملون. ( 16 توبه) و همینطورا است آیات اولیه ی سوره ی عنکبوت در این زمینه که خداوند یکتا مردم را همینکه گفتند ایمان آوردیم آنان را به حال خودشان رها نمی کند بلکه برابر سنت خود؛ ایشان را همانند گذشتگان شان آزمایش می کند تا راستگویان را از دروعگویان بداند.

 


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ