سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 17
کل بازدید : 27624
کل یادداشتها ها : 30
خبر مایه


 

ت ) اختلاف پس از تعیین داوران 

« اشعث پیمان نامه را گرفت و برای هر دو لشکر خواند. اما مرتبط با این پیمان نامه در میان لشکر علی ع که هنگام خواندن نامه توسط اشعث خود را نشان میداد؛ اینکه انفاق نظر نبود. برخی " لا حکم الا لله " را سر دادند و به شامی ها حمله بردند و برخی با استناد به همین سخن خداوند؛ بندگان او را شایسته ی حکم در دینش نمی دانستند، برخی هم اشعث را مورد یورش قرار دادند و عده ای هم خواهان نقض آن از سوی علی ع شدند که او نپذیرفت. به هر جهت برابر مفاد پیمان حکمیت؛ علی و معاویه " دومه الجندان " را محل رایزنی و داوری ابوموسی و عمروعاص تعیین نمودند و خود به ترتیب به کوفه و دمشق بر گشتند و منتظر نتیجه شدند... از جمله موارد اختلافی دیگر بین همراهی کنندگان ابوموسی و همراهی کنندگان به عنوان یک قیاس اینکه عراقی ها هر آنچه را که علی ع برای ابن عباس می نوشت را می خواستند که وی آشکار کند و با پیگیری و پافشاری خود از آن سر در می آوردند؛ اما از سوی دیگر همراهان شامی عمروعاص به دومه الجندان چنین نبودند که با آمدن نامه ای از سوی معاویه برای وی؛ حتا سراغ او بروند تا چه رسد که بخواهند بدانند در آن نامه چه نوشته شده است[1].... و در این بین معاویه از نامدارانی همچون عبدالله بن عمر و عبداله بن زبیر و ... که از جنگ کناره گرفته بودند... خواست که به محل داوری بروند و نتیجه را ببینند؛ که آنان نیز پذیرفتند. اما یکی از کسانی که به آنجا رفته و پس از آن و پیش از صدور رای حکمین نزد معاویه رفته ونتیجه ی دیدارها و مذاکرات خود با هر یک از داوران یعنی ابوموسی و عمروعاص را به او ارائه داده بود؛ مغیره بن شعبه بود مبنی برا اینکه ابوموسی قصد دارد عبدالله بن عمر را به خاطر دور بودن از صحنه ی کارزار؛ و عمروعاص هم اگر خودش نشد اما پسرش عبدالله را به عنوان خلیفه ی مسلمین معرفی نماید. امری که معاویه را ترسانید ...» [2]

ث ) گفتگوهای حکمین

    «... ابوموسی و عمروعاص برای تبادل نظر پیرامون موضوع جمع شدند؛ و ابوموسی همانگونه که مغیره بن شعبه پیش بینی کرده بود؛ عبدالله بن عمر را پیشنهاد داد, اما عمروعاص ابتدا معاویه را پیشنهاد داد آن هم از یک سو با این توجیه که او ولی خون عثمان است و خداوند فرموده که هر کس مظلوم کشته شود همانا برایش خونخواهی قرار داده ایم[3] و از سوی دیگر اینکه معاویه برادر ام حبیبه همسر رسول گرامی اسلام نیز هست... اما ابوموسی نپذیرفت و یکی از دلایلش این بود که با وجود علی ع چه شرفی برای معاویه باقی می ماند ... و دیگر این که عمرو پسر عثمان از هر کسی برای خونخواهی او سزاوارتر است[4] و ... سپس عمروعاص در ادامه فرزند خود عبدالله را با توجه به بر شمردن محسناتی برایش؛ برای خلافت معرفی نمود که باز ابوموسی مخالفت کرد چرا که پای او به جنگ کشیده شده است ... و سپس باز ابوموسی بر عبدالله بن عمر تاکید کرد که با نپذیرفتن آن توسط عمروعاص هر دو به این نتیجه رسیدند که متفقن علی و معاویه را از خلافت خلع و آنگاه کار را میان مسلمانان به شورایی[5] واگذارند تا برای خود هر کس را دوست دارند به عنوان خلیفه برگزینند. پس از این ابن عباس پیش ابوموسی رفت و گفت در هر آنچه که به توافق رسیده اند بگذارد که عمروعاص نخست رای خود را اعلان کند چرا که او مردی فریب کار است. امری که مورد نظر و عمل ابوموسی واقع نشد و به همان توافقشان با عمروعاص بسنده کرد. » [6]

ج ) اعلان رای

    « پس از جمع شدن مردم در مسجد، عمروعاص با به کار بردن عناوینی همچون اینکه تو از من برتری و مسن تر و مهاجر پیش از من؛ ابوموسی را [7] وادار کرد که او نخست بر منبر برود و اعلان رای کند که او نیز پس از ستایش خداوند چنین گفت :

« ای مردم ما به کاری توجه کردیم که خداوند به آن وسیله میان این امت الفت ایجاد فرماید و کارش را اصلاح کند و هیچ چیزی را بهتر از آن ندیدیم که این هر دو مرد را از حکومت خلع کنیم و کار را به شورایی واگذاریم که مردم برای خود هر کس را شایسته بدانند انتخاب کنند و من علی ع و معاویه را از خلافت خلع کردم، شما به کار خود روی آورید و هر که را دوست دارید بر خود خلیفه کنید. »[8]

   و اما رای عمروعاص پس از اعلان رای ابوموسی و قرار گرفتن روی منبر ضمن ستایش خداوند اینگونه بود:

« این شخص آنچه گفت شنیدید و سالار خود را از خلافت خلع کرد همانا من هم سالار او را همانگونه که او خلع کرد خلع می کنم و سالار خودم معاویه را بر خلافت مستقر و پایدار می دارم که او صاحب خون امیر مومنان عثمان و خون خواه اوست و سزاوارترین کس به مقام اوست » .[9]

 ابوموسی با دیدن این صحنه که خلاف توافقشان مبنی بر شورایی شدن امر ضمن خلع ید علی ع و معاویه از خلافت عراق و شام بود اینگونه به عمروعاص تاخت که او بزهکاری کرد. پس خطاب به وی ادامه داد :

  « مَثَل تو همچون مثل سگ است که اگر بر او حمله کنی زبانش را بیرون می آورد و اگر او را به حال خود بگذاری باز هم زبانش را بیرون می آورد » [10].

   و در مقابل عمروعاص به وی گفت : 

« مَثَل تو هم چون خری است که کتابی چند بر پشت خود حمل کند. » [11]

    هر چند عمروعاص به خاطر این رفتار مغایر عهدش با ابوموسی در مسجد مورد یورش واقع شد و بعد ابوموسی نیز به مکه رفت اما آنجه نباید می شد اتفاق افتد و لذا همه پی به این امر بردند که چرا علی ع هم دعوت به قرآن برای حکمیت معاویه را نمی پذیرفت و هم اینکه چرا پس از پذیرش اجباری این حکمیت؛ باز ایشان به حَکَم بودن ابوموسی رضایت نمی داد. آری همانگونه که حضرت علی ع فرموده بود و اتمام حجت کرده بود هم قرآن بر سر نیزه کردنهای شامیان از روی نیرنگ برای ایجاد اختلاف میان سپاه عراق جهت جلوگیری از شکست شان بود و هم اینکه ابوموسی اشعری مرد اندیشه و نیز دور اندیش نبود؛ چرا که یک نیرنگ باز را می شناخت اما نه تنها به او اعتماد کرد بلکه از سوی دیگر به سخن و تذکر ابن عباس نیز مرتبط با عمروعاص گوش فرا نداد و کار خود را کرد و باز موجبات حوادثی دیگر همچون ظهور و تلاشی مارقین را فراهم نمود و ...[12]



[1] - و باز در اینجا به درستی ِ سخن حجاج بن خزیمة بن ضمه هنگام مقایسه ی یاران علی و معاویه به هنگام تحریک معاویه برای جنگ علیه علی ع با عنوان همان خونخواهی عثمان پی برده می شود .

[2] - [2] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 117- 121 .

[3]- « و لا تقتلوا النفس التی حرم الله إلا بالحق ق و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل ص انه کان منصورا. ( 33 اسراء ) ». چنانچه به روشنی در این آیه ی کریمه دیده می شود فقط برای ولی ِ مقتول آنهم کشته شده به ناحق است که خداوند یکتا حق به اصطلاح قصاص را به او می دهد و نه اینکه هر کسی به عنوان خونخواه در این باره اقدام نماید.

[4]- آنچه که در قرآن کریم نیز بدان دستور داده شده است. و این استدلال ابوموسی بوده که شاید دست کم می خواسته به وی بفهماند که او نمی تواند با این دستاویز او را فریب دهد؛ آنگونه که بسیاری از شامی ها و از جمله در راس آنها شر حبیل را فریب داد. که ای کاش این شخص متنفذ شامی دانش این امر را داشت و یا اگر داشت بر روی آن پیش از هر تصمیمی اندیشه می نمود و با تسلیم شدن خود، مردم شام را نیز دعوت به بیعت با معاویه برای به اصطلاح خونخواهی عثمان نمی کرد و... از سوی دیگر به طور حتم عمروعاص را قانع نموده تا از اصرار بر خلافت معاویه دست بر دارد. امری که بدان واسطه عمروعاص شاید خواسته تا بعدها این توجیه را برای معاویه یا کسان دیگر داشته باشد که آری این برهان ابوموسی هم که عین گفتار قرآن بوده باعث شده تا به فرض در صورت صحت که اینگونه هم نشده؛ برای برگزیدن عبدالله فرزندش و یا عبدالله بن عمر و ... به خلافت مسلمین با ابوموسی اشعری به توافق برسد و ... به هر جهت این شگرد عمروعاص در وهله ی اول گفتار حکمین مبنی بر اینکه خلافت با تمسک به خونخواهی عثمان به معاویه برسد در ابوموسی اشعری کارگر نیفتاد.

[5] - مکمل رفرنس قبل؛ این موضوع می رساند که پذیرش پیشنهاد ابوموسی اشعری مبنی بر شورایی شدن امر خلافت ضمن کنار گذاشتن امیران عراق و شام یعنی علی ع و معاویه از سوی عمروعاص باز نیرنگی و یا بهتر اینکه آخرین نیرنگ عمرو بوده است تا بدین وسیله بتواند به آنچه که می خواهد در لوای همین مقوله با اعلام توافق ظاهری با آن برسد و سپس هم معاویه را که همان اول به ابوموسی پیشنهاد داده بود به عنوان خلیفه ی مسلمین معرفی نماید و در سایه ی آن و برابر توافق او و معاویه در آغاز همکاری شان و به عنوان یک شرط و تعهد به حکمراویی در مصر منصوب و مشغول شود. اما انجام و تحقق این امر و نتیجه دادن مطلوبش در بین مردم و اعلام معاویه به عنوان خلیفه ی مسلمین به عنوان یک رای توسط عمرو؛ نیازمند مقدماتی بود و آن امکانپذیر نبود مگر اینکه همانطور که عملی شده بود؛ نخست ابوموسی رای خود را اعلام نماید و لذا مقدمه ی این یکی هم تعریف از ابوموسی و در واقع فریفتن وی بود تا نتیجه حاصل شود که همینطور هم به پیش رفت و آنچه از نیرنگ و خدعه که در این رابطه عمروعاص در ذهن خود برای فریفتن ابوموسی تدارک دیده بود و تحلیل مطالب اخیر نیز ناشی از آنهاست همه و همه جواب داد و دانسته می شود که چرا دست کم مرتبط با حکمیت ابوموسی؛ علی ع فرموده بود که او دوراندیش نیست.

    اما باز مرتبط با این بحث اگر به سر آغاز این بخش از گفتار ( قاسطین دو بخش ب جنگ صفین ) بازگردیم؛ آنجا که حضرت علی ع برای عمروعاص نامه می نویسد و وی را در جایی ضمن دوری از دنیا به خاطر فانی شدنش سفارش به این می کند که از باطل یعنی معاویه هم بر کنار باشد؛ وی در جوابْ موضوع " شورایی " شدن را مطرح می کند... حال با توجه به مطالب مطروحه در همین رفرنس می شود پی برد که عمروعاص از همان ابتدای همکاری با معاویه به نوعی در پی این بوده تا با پیش کشیدن مقوله ی " شورایی شدن امر خلافت" خواسته های قاسطانه ی خود و معاویه را تحقق ببخشد. اما آنچه قابل درنگ و تسری و تعمیم با مورد بالا یعنی توافق وی با ابوموسی بر سر این مقوله است اینکه عمروعاص در آنجا نیز در صورت پذیرش آن از سوی حضرت علی ع باز بدنبال نیرنگ بوده است و این که پایان کار معاویه به عنوان خلیفه ی مسلمین تعیین شود و ...، امری که آن حضرت با شناختی که از عمروعاص و نیرنگ های او که جزء طبیعتش در آمده بود داشت لذا آن را نپذیرفت. چه آنکه باز طی تحلیلی و بر اساس نتایج حکمیت مذکور در پی جنگ صفین؛ باید یادآور شد که حضرت علی ع بر خلاف تمام تذکرها و هشدارهایی که به مشتاقین و خواستاران پذیرش حکمیت داد و گفت که قرآن بر سر نیزه کردن شامی ها و دعوتشان به حکمیت بر اساس قرآن؛ همه و همه ناشی از ضعف آنها به عنوان یک نیرنگ و فریب است اما عراقی ها نپذیرفتند و پس از پذیرش حکمیت توسط آن حضرت؛ باز علیرغم بیان تمام حجت ها پیرامون یک حَکَم توانا و این که ابوموسی اشعری معرفی شده دور اندیش نیست؛ اما آنان یعنی سپاه عراق باز این مورد را به او تحمیل کردند و سپس با اعلام رای داوران یعنی ابوموسی و عمروعاص؛ نتیجه این شد که ایشان متحمل مسایل و مشکلات بسیاری شوتد؛ از خروج مارقین و او را نیز از کفار دانستن گرفته تا دعوتش به توبه به خاطر پذیرش حکمیت و ...0 حال این مورد و تبعاتش را با آن همه رای و تدبیر علی ع و موثر اثر واقع نشدن در بسیاری از سپاه عراق به هنگامه ی ضعف کامل شامیان که در واقع آن حضرت مخالف جدی پذیرش حکمیت به خاطر اینکه در پشت آن نیرنگ و فریب شامیان بود و هیچ قصور یا تقصیری در آن نداشت و با همه اتمام حجت کرد را؛ مقایسه کنید با اینکه اگر آن حضرت به فرض محال در ابتدای کار و آن نامه نگاری با عمروعاص، پیشنهاد شورایی شدن امر خلافت را می پذیرفت و نتیجه ی کار شورا باز انتصاب معاویه می شد؛ آن وقت این سپاه بر سر حضرت علی ع چه ها می آوردند و تاریخ در باره ی ایشان چه می گفت؟ آری پس باید به این مرد واجد کمالات و فضایل الاهی و دور اندیشی هایش به عنوان ولی و امام مومنین اقتدا و اعتراف کرد و درودهای بیکران فرستاد که او با حق بود و حق با او .

[6] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 125- 122 . 

[7]- در واقع بر خلاف تذکر داده شده ی ابن عباس به ابوموسی اشعری.

[8]- کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / ص 126   .  

[9] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / ص 126   .   

[10]- کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / ص 127   .   

[11] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / ص 127 .

 

[12] - کتاب جنگ های حضرت علی ع یا ... / سید مهدی شمس الدین... / صص 128- 127 .

 

 

 

 






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ